تنآسایی لحظهیی از آفرینش و خلاقیت است به سوی متحققساختنِ خویشتن، همراه با رعایت مطلقِ حرمتِ دیگران، همچون ذوبشدن و آمیختگی با جهانِ پیرامون. فعالیتِ بیوقفه در مغزِ ما شکاف ایجاد کرده است و از طریقِ این شکافها ویروسِ رقابتگری، منازعه و مقابله، جنگِ همه با همه، در ذهنِ ما رسوخ یافته است. بسیاری از ما اکنون دیگر یقین راسخ داریم که تنها با سراسیمگی و بیقراری میتوان زیست و این تنها شیوهی هستی است.
Mitra
«شکستگی»[ وقفه ]، که اصطلاحی بود در زبانِ کارگرانِ قدیم، مجال میدهد که کار در وضعیتِ مساعدتری از سر گرفته شود، به این علت ساده که وقفه و شکستنِ ریتمِ کار اجازه میدهد تا آدم چیز دیگری را بهگونهایدیگر ببیند، و در مدتِ این «زمانِ مرده» راهحلهایی ابداع کند که تا وقتی کسی اسیر ریتمِ جهنمیِ ماشین و نظامِ تولیدی است نمیتواند به آنها بیندیشد زیرا جز کارکردن کار دیگری، بهویژه اندیشیدن، از او برنمیآید.
Mitra
تنبلِ آمازونی نمیتوانسته به اسم دیگری با بارِ معناییِ مثبت نامیده شود: این جانور که بخش عمدهیی از وقتاش را در خواب به سر میبَرَد نوعی نابههنجاری در داستان آفرینش به شمار میآید.
Mitra