بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کافکا در ساحل | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب کافکا در ساحل اثر آسیه عزیزی

بریده‌هایی از کتاب کافکا در ساحل

۴٫۱
(۳۱)
تا ‌جایی که فهمیدم ظاهرش به نظر خودش آن‌قدر عجیب نیست بلکه انگار از آن‌چه هست راضی‌ست و این مهم است
MediaAsvad
بعضی‌وقت‌ها سرنوشت مثل توفان شن کوچکی است که با تو تغییر مسیر می‌دهد. تو مسیر را عوض می‌کنی ولی توفان شن دنبالت می‌آید. دوباره می‌چرخی اما توفان هم می‌چرخد و دوباره و دوباره این کار را می‌کنی، مثل رقص شوم با مرگ درست قبل از سپیده‌دم. چرا؟ چون این توفان چیزی نیست که از جای دوری آمده باشد، چیزی نیست که با تو کاری نداشته باشد. این توفان خود تویی. چیزی است در درون تو.
MediaAsvad
دنیا یک فضای عظیم است، اما فضایی که تو را درک کند ــ و لزوماً هم نباید خیلی بزرگ باشد ــ هیچ جا پیدا نمی‌شود.
Ayso
نه، این دست من تقریباً دریاهای بی‌شماری را گلگون خواهد کرد، دریای سبز را قرمز می‌کند. “ جمله‌یی از مکبث. این خون به زیادی مکبث نیست ولی قبض‌های خشک‌شویی باورت نمی‌شود.
valencia
درمی‌یابم چیزی که آدم واقعاً می‌تواند بشنود، سکوت است.
MediaAsvad
از چی همیشه این‌قدر عصبی‌ام؟ آیا این تلاش مذبوحانه فقط برای زنده ماندن است؟
MediaAsvad
فکر می‌کنم، من آزادم. چشم‌هایم را می‌بندم و سخت و عمیق به این‌که چه‌قدر آزادم فکر می‌کنم، اما واقعاً نمی‌توانم بفهمم معنی‌اش چیست. تنها چیزی که می‌دانم این است که کاملاً تنهایم. کاملاً تنها در یک جای ناآشنا، مثل کاشف تک‌افتاده‌یی که نقشه و قطب‌نمایش گم شده. یعنی معنی آزادی این است؟ نمی‌دانم و فکرکردن در این باره را رها می‌کنم.
MediaAsvad

حجم

۵۸۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۲۷ صفحه

حجم

۵۸۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۲۷ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد