بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۳
(۳۹)
ریبین فریاد زد: «می‌بینی پاول، باید از قلب شروع کرد نه از مغز چون قلب ناحیه‌ای‌ست که هرگز چیز دیگری در آن نمی‌روید.» پاول با لحن مطمئنی گفت: «تنها عقل است که آدم را آزاد خواهد کرد!» ریبین با لجاجت ادامه داد: «عقل نیروبخش نیست! این قلب است که نیرو می‌دهد، نه مغز!»
Naarvanam
«بله، درسته. آن‌ها حتی خدا را هم برای ما عوض کردن. دشمنان ما هر چه که دارن علیه ما به کار می‌گیرن. مادر به خاطر داشته باش که خدا آدمو مثل خودش آفریده، پس خدا هم به بشر شباهت داره. ولی ما حالا دیگه به خدا شباهت نداریم بلکه شبیه حیوانات وحشی شدیم!... در کلیسا به جای او مترسکی را به ما نشان می‌دهند... بله مادر، باید شکل خدا رو تغییر داد و تطهیرش کرد. به تن خدا جامه‌هایی از دروغ و بهتان پوشانده‌اند و صورتش را مثله کرده‌اند تا روح ما را بکشند!»
Naarvanam
«من از خدای مهربون و بخشنده‌ای که شما به اون اعتقاد دارید حرف نمی‌زنم. بلکه مقصودم اون خدایی بود که کشیش‌ها مثل چماق بالای سرمان نگه داشتن و ما رو با اون تهدید می‌کنن و به نام اون قصد دارن همه مردم رو مجبور کنن تا از اراده ظالمانه چند نفر اطاعت کنن.»
Naarvanam
«ولی آخه پیرزنی مثل من، اگه شماها خدا رو از او بگیرید، موقع ناراحتی و غم و غصه به کی توکل کنه؟»
Naarvanam
پس به عقیده تو برای فریب دادن ما از مفهوم خدا هم سوء استفاده کردند؟ پس اگه این طور باشه مذهب، مذهب واقعی نیست...!
Naarvanam
«نه، جریان زندگی خوبه. می‌بینین که همین زندگی شما رو با قلب باز به خانه من آورده. او ما را که در تمام مدت عمرمون کار می‌کنیم، با هم متحد می‌کنه و زمانی فرا می‌رسه که همه با هم متحد شویم! البته زندگی نسبت به ما بی‌رحم و خشن است ولی همین زندگی‌ست که چشم‌های ما را باز و معنی تلخ خود را بر ما آشکار کرده و هم اوست که راه را به ما نشان می‌دهد...»
Naarvanam
مطالبی هم در اون بود که من متوجه نشدم. بله دیگه وقتی که کسی پرحرفی می‌کنه خیلی از حرف‌هاش بی‌معنی می‌شه.
Naarvanam
«توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟ به خود من آن‌قدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی‌رنجم. وقتی نمی‌توانم عکس‌العملی نشون بدم چه کار باید بکنم. رنجیدن مانع از این می‌شه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف می‌شه. زندگی همینه دیگه! من اول‌ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ می‌شد ولی بعدآ که خوب فکرش رو کردم دیدم که همه اون‌ها دل شکسته‌اند؛ هر کس می‌ترسه که از همسایه‌اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دستِ پیش بگیره تا پس نیفته. آره مادرجون زندگی اینه!»
Naarvanam
«توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟ به خود من آن‌قدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی‌رنجم. وقتی نمی‌توانم عکس‌العملی نشون بدم چه کار باید بکنم. رنجیدن مانع از این می‌شه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف می‌شه. زندگی همینه دیگه! من اول‌ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ می‌شد ولی بعدآ که خوب فکرش رو کردم دیدم که همه اون‌ها دل شکسته‌اند؛ هر کس می‌ترسه که از همسایه‌اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دستِ پیش بگیره تا پس نیفته. آره مادرجون زندگی اینه!»
Naarvanam
«مادرجون شما نباید بترسی. ترس بی‌فایده‌ست فقط آدم خجالت می‌کشه از این که می‌ببینه افرادی دست به چنین کارهای احمقانه‌ای می‌زنن؛ آدم‌هایی که شمشیر به دست و مهمیز به پوتین دارن و همه جای خونه مردم رو می‌گردن. اون‌ها شغل کثیفی دارن و خودشون هم می‌دونن. یک بار به خونه من اومدن و همه جا را به هم ریختن ولی دماغ سوخته شدن و رفتن. دفعه دیگه اومدن و منو هم با خودشون بردن و به زندان انداختن و چهار ماه زندانی‌ام کردن. این‌ها هم خودشونو مسخره کردن... هی میان آدم‌رو با صد تا سرباز از کوچه و خیابان می‌برن. هزار تا سؤال می‌کنن و مدتی هم به زندان می‌فرستن دوباره آزاد می‌کنن! خوب چه کار کنن اون‌ها هم باید حقوق بگیرن...»
Naarvanam
«مادرجون شما نباید بترسی. ترس بی‌فایده‌ست فقط آدم خجالت می‌کشه از این که می‌ببینه افرادی دست به چنین کارهای احمقانه‌ای می‌زنن؛ آدم‌هایی که شمشیر به دست و مهمیز به پوتین دارن و همه جای خونه مردم رو می‌گردن. اون‌ها شغل کثیفی دارن و خودشون هم می‌دونن. یک بار به خونه من اومدن و همه جا را به هم ریختن ولی دماغ سوخته شدن و رفتن. دفعه دیگه اومدن و منو هم با خودشون بردن و به زندان انداختن و چهار ماه زندانی‌ام کردن. این‌ها هم خودشونو مسخره کردن... هی میان آدم‌رو با صد تا سرباز از کوچه و خیابان می‌برن. هزار تا سؤال می‌کنن و مدتی هم به زندان می‌فرستن دوباره آزاد می‌کنن! خوب چه کار کنن اون‌ها هم باید حقوق بگیرن...»
Naarvanam
ـ کسی که کارِ مزخرف می‌کنه باید سرزنش بشه، نه کسی که کار مزخرف را نقل می‌کنه!
Naarvanam
زندگی روز به روز پرهیجان‌تر و پرحرارت‌تر می‌شد و آن‌ها مثل زنبورانی که از گلی به گل دیگر می‌پرند همواره از کتابی به سراغ کتاب دیگر می‌رفتند و شروع به خواندن می‌کردند.
Naarvanam
مادرجان مطمئن باش که به فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها، اتریشی‌ها و... همین حس دست می‌دهد. چرا که همه ما فرزندان یک مادر هستیم؛ فرزندانِ فکری واحد و شکست‌ناپذیر و آن حس برادری تمام کارگرانِ دنیاست. این فکر به ما نیرو می‌دهد و مثل خورشید گرمی است که در آسمان عدالت می‌تابد و این آسمان در قلب کارگر است، یک فرد سوسیالیست هر که می‌خواهد باشد و هر اسمی که می‌خواهد بر خود بگذارد.»
Naarvanam
«آره مادرجان، ما شریک همه مردم هستیم! برای ما ملیت و نژاد مطرح نیست. فقط برای ما این مهمه که چه کسانی دوست ما هستند و چه کسانی دشمن ما. تمام کارگران دوست ما و تمام پولدارها و تمام آن کسانی که بر ما حکوت می‌کنند، دشمن ما هستند. وقتی آدم با چشم‌های باز به دنیا نگاه کند و ببیند چه‌قدر تعداد کارگران زیاد و مظهر چه نیروی معنوی هستند، دستخوش شادی و نشاطی توصیف‌ناپذیر می‌شود.
Naarvanam
چه‌قدر عجیبه! افراد مردم با اینکه زندگی مشقت‌باری دارند ولی خوش‌قلبی و نیکی و محبّت‌شان بیش از دیگران است!»
Naarvanam
روزها از پی هم می‌گذشتند و مانند مهره‌های چرتکه به صورت هفته‌ها و ماه‌ها با هم جمع می‌شدند.
Naarvanam
«آدم‌هایی که سیر باشند زیادند ولی هیچ یک از آن‌ها درستکار نیستند. ما باید از روی این باتلاق متعفن زندگی فعلی خود پلی بزنیم که ما را به دنیای جدیدی از نیکی و برادری برساند. آری رفقا، وظیفه ما این است!»
Naarvanam
«نه! ما باید به کسانی که دو دستی به گلویمان چسبیده‌اند و چشمان‌مان را بسته‌اند، نشان بدهیم که همه چیز را می‌بینیم و حیوان نیستیم و هدف‌مان هم این نیست که فقط بخوریم، بلکه می‌خواهیم به شیوه‌ای که شایسته یک آدم است زندگی کنیم! ما باید به دشمنان خود نشان دهیم که این زندگی مشقت‌باری که آن‌ها به ما تحمیل کردند، مانع از آن نیست که ما خود را از نظر فهم و هوش بالاتر و برتر از آن‌ها بدانیم!»
Naarvanam
کسانی که می‌گویند ما باید همه چیز را بدانیم راست می‌گویند. نور عقل و معرفت باید اول وجود خودمان را روشن کند، تا کسانی که در ظلمت و جهل هستند ما را ببیند. ما باید همه چیز را از روی درستی و راستی جواب دهیم.
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان