- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مادر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مادر
۴٫۲
(۴۱)
«ما باید یاد بگیریم و به دیگران یاد بدیم، وظیفه ما اینه!»
Naarvanam
«زندگی اسب نیست که بتوان آن را با ضرب تازیانه پیش برد!»
Naarvanam
«رفیق، روحت بیماره!»
ـ بله روح شما هم در عذابه... فقط تصور میکنین که زخمهاتون از مال من شریف تره... همه نسبت به همدیگه مثل اشخاص پستفطرت رفتار میکنیم، حرف من اینه... هان، چه جوابی به من میدی؟
Naarvanam
پلاگه متعجب فریاد زد: «پدر و مادرهایی که به آنجا آمده بودند طوری رفتار میکردند که گویی به اون وضعیت عادت کردند. بچههاشون رو گرفتند ولی اونها خیلی بیتفاوت هستند. میآن و میشینن، انتظار میکشن و با هم صحبت میکنند. وقتی که آدمهای تحصیل کرده این قدر خوب به این وضع عادت میکنن، دیگه از کارگرها چه توقعی میشه داشت؟»
آندره با لبخند جواب داد: «کاملا طبیعیه! اما قانون با اونها ملایمتر رفتار میکنه تا با ما. چون به اونها احتیاج داره ولی همین قانون دست و پای ما رو بسته تا نتونیم جفتک بیندازیم.»
Naarvanam
«آه! مردم چیزهای زیادی میخواهند ولی یک مادر فقط توقع نوازش دارد!»
Naarvanam
«بله، بله، دیگه برای کسی حوصلهای نمانده. همه مردم اوقاتشون تلخه. قیمتها هم که هر روز داره بالاتر میره. در نتیجه ارزش اشخاص پایین میآد... هیچ صدای سازشی شنیده نمیشه...»
Naarvanam
«بله، بله، دیگه برای کسی حوصلهای نمانده. همه مردم اوقاتشون تلخه. قیمتها هم که هر روز داره بالاتر میره. در نتیجه ارزش اشخاص پایین میآد... هیچ صدای سازشی شنیده نمیشه...»
Naarvanam
«به زودی همه آدمهای با شرف را به زندان میاندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Naarvanam
«به زودی همه آدمهای با شرف را به زندان میاندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Naarvanam
«هزینه زندگی روز به روز گرانتر میشه به همین جهت که مردم از همیشه بدتر شدهاند. وقتی باید گوشت گاو درجه دو را هر لیوری چهارده کوپک و نان را دو کوپک و نیم بخرند، خوب معلومه که بد میشن...»
Naarvanam
چه شکمی داره!
ـ بله! هر چه شکم پُرتر باشه، روح پستتره.
Naarvanam
مادر گفت: «اون که برای تفتیش به خونه ما اومد آدم سادهتری بود! ولی فورآ معلوم شد که پستفطرته...»
ـ آنها دیگه آدم نیستند بلکه چکشها و ابزاری هستند برای کر و گیج کردن مردم. فایدهشون اینه که مارو طوری درست کنن که دولت آسونتر بتونه از ما استفاده کنه. خود اینها با دستی که مارو اداره میکنه ساخته شدن و میتونن هر چه رو که بهشون فرمون میدن بدون چون و چرا اجرا کنن.
Naarvanam
ـ بله، بله، اینها آدمهای مهربون و خندانی هستند. بهشون میگن: «این آدم باهوش و شریف را ببینین، برای ما خطرناکه پس دارش بزنین!» تبسم میکنن و آدم را دار میزنن آنگاه باز هم لبخند میزنن.
Naarvanam
بهشون میگن: «این آدم باهوش و شریف را ببینین، برای ما خطرناکه پس دارش بزنین!»
Naarvanam
علت این چیه؟ چنان واضح و آشکاره که حتی خنده داره. علتش اینه که مردم همه در یک سطح قرار ندارند. پس کافیه که همه آنها رو در یک سطح ردیف کنیم! و سپس آنچه را که عقل به وجود آورده و چیزهای را که دستها ساختند به قسمتهای مساوی بین آنها تقسیم کنیم، اون وقت یکدیگر رو از بندگی ترس و زنجیرهای حرص و خریت آزاد خواهیم کرد!»
Naarvanam
«بدبختی همینجاست. باید با دیدگاههای مختلف نگاه کرد. در سینه ما دو قلب میتپد: یکی مردم را دوست دارد و دیگری به ما هشدار میدهد!»
Naarvanam
از هر عمل بدی گرچه به من آزار نرساند، نباید چشم بپوشم. من که روی زمین تنها نیستم! فرض کنیم امروز به من توهینی شود، اهمیتی ندهم حتی به آن بخندم و وانمود کنم که از آن توهین نرنجیدم اما فردا شخص ناسزاگویی که بر من زورآزمایی کرده در صدد کندن پوست شخص دیگری برمیآید و برای همین است که نباید همهرو با یک چشم دید. باید عنان دل را نگه داشت، دوست و دشمن را تشخیص داد. این عمل منصفانهست ولی دلپسند نیست!»
Naarvanam
چگونه ممکن است کسی را بخشید که مانند حیوان وحشی خود را روی شما میاندازد و نمیخواهد روح زندهای را در وجود شما قائل شود و بر صورت شما مشت میزند؟ عفو کردن او محال است. برای خودم نیست اگه فقط من مورد نظر بودم، تمام اهانتها را تحمل میکردم ولی نمیخواهم که با ستمگرها تبانی کنم، نمیخواهم که با سوار شدن بر پشت من برای آنها آموزشگاهِ زدن دیگران بشود.»
Naarvanam
چگونه ممکن است کسی را بخشید که مانند حیوان وحشی خود را روی شما میاندازد و نمیخواهد روح زندهای را در وجود شما قائل شود و بر صورت شما مشت میزند؟ عفو کردن او محال است. برای خودم نیست اگه فقط من مورد نظر بودم، تمام اهانتها را تحمل میکردم ولی نمیخواهم که با ستمگرها تبانی کنم، نمیخواهم که با سوار شدن بر پشت من برای آنها آموزشگاهِ زدن دیگران بشود.»
Naarvanam
«خیلی وحشتناکه! دیگه نمیشه به بشر اعتقاد داشت. باید حتی ازش ترسید و متنفر بود! گویی آدم دو هویت پیدا کرده؛ او میخواهد عشق بورزد و به جز این هم چیزی نمیخواهد.
Naarvanam
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰۳۰%
تومان