بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۳
(۳۹)
آری زندگی همیشه این‌گونه بوده و هیچ کس نمی‌دانست این زندگی، که مانند رودخانه‌ای پر از لجن به طور منظم و کند جریان داشت، در کجا فرو رفته است.
مریم عبادی
«مادر، زندگی این طوری است! می‌بینی چه طور مردم را بر ضد همدیگر برانگیخته‌اند! خواهی نخواهی آدم مجبوره که بزنه. اونم کسی رو که به اندازه خودش از حقوق اجتماعی محروم شده و از خودش بدبخت‌تره چون که نادانه... مأموران، ژاندارم‌ها، جاسوس‌ها همه‌شون در نظر ما دشمنند ولی با وجود این آدم‌هایی هستند مثل ما. آن‌ها را هم استثمار می‌کنن و بدین ترتیب مردم رو به جان همدیگه انداختند و با حماقت و ترس کورشان کردند و دست و پاشون رو بستند. اون‌ها رو له می‌کنن و به وسیله اشخاصی مثل خودشون نابودشون می‌کنن. مردمو به تفنگ و چماق و سنگ تبدیل کردند و اسم این کار رو تمدن می‌گذارن! دولت و کشور اینه...
Amir Reza
وقتی پاول را بردند، مادر روی نیمکت نشست و چشم‌هایش را بر هم گذاشت و آهی کشید و مدت‌ها آهسته گریست و درد دل خونین خود را در اشک‌هایش فرو برد. در مقابل خود صورت زرد پسرش را با آن سبیل قیطانی همچون لکه‌ای ثابت می‌دید که چشمان چین خورده‌اش حکایت از لذت و شادی می‌کردند. در سینه‌اش خشم و غضب نسبت به کسانی که پسری را از مادرش به جرم حقیقت‌جویی جدا می‌کردند همچون کلافی سیاه درهم می‌پیچید.
Amir Reza
آندره که در پوست خود نمی‌گنجید دست پاول را به قوت فشرد. ساموئیلف و مازین و رفقای دیگرش به سمت او برگشتند. پاول که از این شور و هیجان اندکی آشفته و سراسیمه شده بود، لبخندی زد. آنگاه به نیمکتی نگریست که پلاگه روی آن نشسته و با سر به او اشاره‌ای کرد. مثل اینکه بخواهد بپرسد: «راضی هستی؟» مادر با آهی عمیق از شادی به او جواب داد و در حالی که موج سوزانی از عشق سراپایش را فرا گرفته بود به خود لرزید.
moonlight
پس به عقیده تو برای فریب دادن ما از مفهوم خدا هم سوء استفاده کردند؟ پس اگه این طور باشه مذهب، مذهب واقعی نیست...!
Naarvanam
من خواهان حقیقتم و آن را دریافته‌ام و نمی‌خوام با سرمایه‌دارها متحد بشم. وقتی به شما محتاج هستند شمارو جلو می‌اندازند تا استخوان‌هاتون پلی باشه برای پیشرفت اون‌ها...»
Naarvanam
خودتان ببینید، الان دیگر کسی را ندارید که به نام تسلط شما بتواند با فکرها مبارزه کند، چون تمام دلایلی را که می‌توانست از حمله عدالت جبری تاریخ حفظتان کند از بین برده‌اید. دیگر نمی‌توانید در قلمرو فکر، چیزی بسازید یعنی روحآ عقیم هستید. ولی فکرهای ما با نیرویی روزافزون توسعه پیدا می‌کند، در توده‌های مردم نفوذ می‌کند و آن‌ها را به منظور مبارزه با آزادی، مبارزه سرسخت، مبارزه بی‌امان سازمان می‌دهد. جز با بی‌رحمی و سگ صفتی نمی‌توانید جلوی این جنبش را بگیرید. ولی سگ صفتی آشکار است و بی‌رحمی هم ملت را خشمگین می‌کند. دست‌هایی که امروز برای خفه کردن ما به کار می‌برید فردا دست ما را برادرانه می‌فشارد.
Ghasedaksheno podcast
دفاع از قدرت‌تان مستلزم فشار روحی دائمی است و در واقع شما فرمانروایان ما، همگی از ما برده‌تر هستید، روح شماست که برده شده و در حالی که ما جسمآ برده‌ایم. شما نمی‌توانید خود را از یوغ موهومات و عاداتی که روح شما رو می‌کشد آزاد کنید، اما هیچ چیز مانع از آن نیست که ما باطنآ آزاد باشیم. وجدان ما پیوسته رشد و توسعه می‌یابد، همواره فروزان‌تر می‌شود و بهترین عناصر را که روحآ سالمند و حتی بهترین عناصر محیط شما رابا خود می‌کشاند...
Ghasedaksheno podcast
یکی از دست‌هایش در را چسبید. ـ با دریای خون هم نمی‌توان حقیقت را خاموش کرد... ضربتی به دستش زدند. ـ ای دیوانه‌ها، غیر از کینه و نفرت حاصلی نمی‌برید! و این کینه و کین‌توزی مردم، شما را غرق می‌کند! مأمور با فشاری که هر آن زیادتر می‌شد گلوی او را گرفت. مادر خرخرکنان گفت: «بدبخت‌ها...» کسی با آهی طولانی به وی پاسخ داد. پایان
Naarvanam
ای دیوانه‌ها، غیر از کینه و نفرت حاصلی نمی‌برید! و این کینه و کین‌توزی مردم، شما را غرق می‌کند!
Naarvanam
ای مردم، از چیزی نترسید! هیچ رنجی از آنچه در تمام عمرتان کشیده‌اید بدتر نیست.
Naarvanam
«مردم باید نیروهایش را به صورت یک نیروی واحد جمع کند!» دست بزرگ و قرمز مأموری بر گردن مادر فرود آمد و او را تکان داد. ـ خفه شو!
Naarvanam
خورشید سعادت بشر که زمین و تمام کسانی را که روی آن‌ها سکونت دارند با نور عشقی که نسبت به همدیگر و نسبت به همه چیز احساس می‌کنند جاودانه روشن می‌کنند! برای برافروختن ایمان جدیدش، کلمات دعاهای فراموش شده را در آسمانی دیگر می‌آفرینند. آتش فساد ناپذیری دارند که از روح و از اعماق قلب سرچشمه می‌گیرد و به این ترتیب است که در این عشق پرشوری که فرزندان ما به همه جهانیان دارند زندگی جدید بنیاد می‌شود. چه کسی می‌تواند این عشق را خاموش کند؟ چه کسی؟ نیرویی بالاتر از این وجود دارد؟ زمین است که آن را به وجود آورده و سراسر زندگی خواهان پیروزی اوست... بلی، سراسر زندگی!»
Naarvanam
«تمام دل‌های شکسته را به صورت واحد در می‌آوریم! و آن‌ها حتمآ اتحاد را به وجود می‌آورند!»
Naarvanam
دروغ و نیرنگ را زیر پاهای محکم خود له می‌کنند. جوان‌ها تمام توانایی‌شان را برای یک آرمان به کار می‌برند: عدالت! می‌خواهند بر درد و رنج پیروز شوند. اسلحه به دست گرفتند تا بدبختی بشر را نابود کنند. می‌خواهند زشتی را مغلوب کنند و سرانجام پیروز هم می‌شوند! یکی از آن‌ها به من گفت که آفتاب جدیدی می‌افروزیم و این کار را می‌کنند!
Naarvanam
«این حرف درست نیست! ملاحظه خودمونو می‌کنیم و باید هم بکنیم! به آن‌هایی که بیهوده خودشونو به خطر می‌اندازن هر قدر سرزنش بکنیم کمه! به هر حال، اوراق رو برایتان به ایستگاه می‌آرم...»
Naarvanam
مردم بیچاره در رنجند، مزاحمشون می‌شن، برایشون جاسوس می‌ذارن، بی‌رحمانه کتکشون می‌زنن... آن وقت، آن‌ها هم خودشونو پنهان کرده مثل راهب‌ها زندگی می‌کنن... بسیاری از خوشی‌ها برای آن‌ها ممنوعه و این خیلی سخته!
Naarvanam
«مردم حماقتشان بیشتر از بدجنسی شونه. جز آنچه بهشون نزدیکه و کاملا در دسترس هست نمی‌تونن ببینن، اما هر چیزی که نزدیکه رذیلانه است، فقط هر چه دوره ارزش داره. در واقع اگه زندگی آسون‌تر می‌شد و اگه مردم باهوش‌تر بودن به صلاح همه بود ولی برای رسیدن به این هدف دست کم باید از زندگی آرام صرف نظر کرد.»
Naarvanam
«رفقا! رفقا! غولی که ملت روس را می‌بلعد، امروز دوباره اشتهایش را به دست آورده...»
Naarvanam
«جاسوس می‌پرورانید، زن‌ها و دخترها را فاسد می‌کنید؛ بشر را در موقعیت یک دزد و یا جانی قرار می‌دهید؛ با عرق مسمومش می‌کنید؛ توی زندون‌های شما پوسیده می‌شوند... جنگ‌های بین‌المللی، دروغ، هرزگی، خرف کردن ملت، اینه تمدن شما! بله، ما دشمن این تمدنیم!
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان