بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آبلوموف | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آبلوموف

بریده‌هایی از کتاب آبلوموف

انتشارات:فرهنگ معاصر
امتیاز:
۴.۱از ۸۳ رأی
۴٫۱
(۸۳)
تزویر همچون پول سیاهی است که با آن چیز ارزنده‌ای نمی‌شود خرید. همچنان‌که با پول سیاه یکی دو ساعتی بیش نمی‌توان زنده بود، به یاری تزویر نیز فقط می‌توان اینجا چیزی را مخفی کرد و آنجا چیزی را به صورتی نادرست جلوه داد، اما هرگز نمی‌توان کرانه‌های دوردست را از راه آن دید یا آغاز و انجام رویدادی بزرگ را با هم ارتباط داد. نیرنگ‌باز نزدیک‌بین است و دورتر از پیش پای خود را بدرستی نمی‌بیند و به همین سبب اغلب خود در دامی که برای دیگران می‌نهد دربند می‌شود.
tt
من خودِ کار را دوست دارم. هیچ دلیل دیگری برای کار کردن ندارم. کار یک شیوه زندگی است. درونمایه زندگی است، اصل و هدف زندگی است.
tt
خیال می‌کنید وقتی فکر بود دیگر دل لازم نیست. نه، جانم، عشق است که فکر را بارور می‌کند.
Ye Arezou
عشق مدرسه بسیار دشواری برای زندگی است.
amirhossein_nv
نیرنگ‌باز نزدیک‌بین است و دورتر از پیش پای خود را بدرستی نمی‌بیند و به همین سبب اغلب خود در دامی که برای دیگران می‌نهد دربند می‌شود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
آنها به‌طور کلی برای اصول اقتصاد که گردش سریع سرمایه و افزایش آهنگ تولید و مبادله کالا را تجویز می‌کرد گوش شنوا نداشتند. آنها در عین ساده‌دلی برای سرمایه خود جز یک مصرف نمی‌شناختند و نقدینه خود را جز به همان مصرف نمی‌رساندند و آن نهفتن در صندوق بود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
به طور کلی از خرج کردن پول بیزار بودند و حتی اگر چیزی بسیار واجب بود و قیمتش نیز به هیچ روی قابل ملاحظه نبود با نهایت اکراه و افسوس دست به جیب می‌بردند و پرداخت هزینه‌های قابل ملاحظه همیشه با آه و ناله و بگومگو همراه بود. تحمل محرومیت برای صاحبان آبلوموکا آسان‌تر بود تا گشودن در کیسه و حتی عادت کرده بودند که آن را محرومیت نشمارند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
مجاورت همه روزی و هم‌زیستی دو نفر با هم برای هیچ یک از آنها به آسانی و به رایگان میسر نبود. هر دو طرف بایست تجربه و منطق بسیار و دلی سرشار از مهر داشته باشند تا فقط از ارزش‌های یک‌دیگر لذت ببرند و از کمبودهای هم آزرده نشوند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
می‌خواستند فرزندشان بی‌زحمت از روی موانع بجهد، به این معنی که مثلاً بی‌آن‌که جسم و جان خود را بفرساید و رنگ و آب و چاق و چلگی کودکی خود را از دست بدهد و رنج بسیار بر خود روا دارد تحصیلکی بکند و با رعایت صورت ظاهر گواهینامه‌ای به دست آورد، که بر احاطه‌اش بر کلیه علوم و هنرها دلالت کند. این شیوه تربیت آبلوموفی با نظام پرورش شتولتسی سخت در تعارض بود. این دو اردو سخت با هم در جدال بودند. شتولتس صادقانه و آشکارا و با سرسختی بر حریفان می‌تاخت و اینها با زیرکی و ترفند و نیز حیله‌های دیگر از ضربه‌های او می‌پرهیختند.
alf
خاطرات وقتی مربوط به شادکامیِ باقی هستند شعری شاهوارند، اما وقتی یادآور زخمی التیام یافته‌اند دردی سوزآورند...
AS4438
انسان یا اندک‌اندک و به دشواری موفق می‌شود که به سرنوشت گردن نهد ـــ در این صورت سازواره‌اش اعمال خود را به آهستگی از سر می‌گیرد ــ یا زیر بار اندوه درهم می‌شکند و دیگر کمر راست نمی‌کند و این البته به شدت اندوه و نیز نیروی پایداری شخص بستگی دارد.
AS4438
نیرنگ‌باز نزدیک‌بین است و دورتر از پیش پای خود را بدرستی نمی‌بیند و به همین سبب اغلب خود در دامی که برای دیگران می‌نهد دربند می‌شود.
AS4438
«رسالت به هنجار انسان آن است که چهار فصل، یعنی چهار مرحله عمر را بی‌انحراف و افت و خیز طی کند و جام زندگی را تا واپسین روز چنان بپیماید که قطره‌ای از آن به هدر نرود و حریقی هستی‌سوز هرچند ممکن است شاعرانه بنماید به آتشی یکنواخت و آرام‌سوز نمی‌ارزد.»
AS4438
«رسالت به هنجار انسان آن است که چهار فصل، یعنی چهار مرحله عمر را بی‌انحراف و افت و خیز طی کند و جام زندگی را تا واپسین روز چنان بپیماید که قطره‌ای از آن به هدر نرود و حریقی هستی‌سوز هرچند ممکن است شاعرانه بنماید به آتشی یکنواخت و آرام‌سوز نمی‌ارزد.»
AS4438
ــ دزد یا زن بدکار را نقاشی می‌کنند اما انسان را فراموش می‌کنند یا از نقش کردن آن عاجزند. پس این چه هنری است؟
AS4438
به این ترتیب به نوبت به هیجان می‌آمد و باز آرام می‌شد تا سرانجام با کلماتی آرامش‌بخش دال بر حل مشکل، که «شاید چنین» و «چه‌بسا که چنان» و «هرجور شده» و نظایر آنها، این بار هم مثل همیشه، مثل پدرانمان سرچشمه امید و تسلایی پیدا کرد و به یاری آنها خود را عجالتا از دو مصیبت خود نجات داد.
ساکورا
. گاهی تصمیم می‌گیرند گامی بردارند اما نمی‌دانند از کجا و چگونه شروع کنند... و این عجیب نیست. یک انسان عادی همیشه دوست دارد کاری را که می‌تواند بکند. به همین دلیل است که آنچه را می‌خواهد بی‌درنگ می‌کند... اما آبلوموف عادت به کردن هیچ کاری ندارد. به همین سبب به راستی نمی‌تواند، با قاطعیت بداند که چه می‌تواند بکند و چه نمی‌تواند. در نتیجه هرگز میلی جدی به کردن کاری ندارد. خواسته‌های او همیشه این شکل را دارند: «خوب بود که این کار کرده شود»
mary
داستان لمیدن و خوابیدن جوانی تنبل و نیکدل، و این‌که چطور رفاقت و عشق هیچ یک نتوانسته‌اند او را برخیزانند موضوع چندان مهمی نیست. آنچه مهم است آن است که این داستان جان زندگی روسی را می‌نمایاند. در این داستان نمونه زنده یک روس امروزی باامانت و سخت‌گیری بسیاری تصویر و در پیش نظر ما قرار داده شده است. اساس تازه تحول اجتماعی ما به روشنی و متانت و بی‌ناامیدی، یا امیدهای ساده‌لوحانه، و در نهایت آگاهی و صداقت بیان شده است
mary
در قسمت اول آن آبلوموف روی کاناپه لمیده است و در قسمت دوم به دیدن خانواده ایلینسکی می‌رود و شیفته الگا سرگی‌یونا می‌شود و الگا نیز به او دل می‌بندد. در قسمت سوم الگا پی می‌برد به این‌که درباره آبلوموف اشتباه کرده است و از هم جدا می‌شوند. در قسمت چهارم الگا با شتولتس، دوست آبلوموف، و آبلوموف با صاحب‌خانه‌اش ازدواج می‌کنند و داستان تمام می‌شود. رویدادی یا مانعی خارجی (مگر برداشته شدن پل روی نیوا، که چندی مانع دیدار الگا و آبلوموف می‌شود) یا واقعه‌ای نامتعارف جریان آرام داستان را مختل نمی‌کند. تن‌آسایی و سستی و کندحرکتی و بی‌اعتنایی آبلوموف به همه چیز، تنها فنر محرک در سراسر این داستان است.
mary
دست به سوی انسان فرولغزیده پیش ببرید تا بلندش کنید و اگر امیدی به نجاتش نیست به تلخی بر او اشک بریزید، به بیچارگی‌اش نخندید. دوستش بدارید و در وجود او خود را ببینید و بر او همان‌طور قضاوت کنید که بر خود می‌کنید
mary

حجم

۷۲۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۸۹۵ صفحه

حجم

۷۲۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۸۹۵ صفحه

قیمت:
۲۸۰,۰۰۰
۱۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان