بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آبنبات نارگیلی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آبنبات نارگیلی

بریده‌هایی از کتاب آبنبات نارگیلی

نویسنده:مهرداد صدقی
امتیاز:
۴.۲از ۴۹۲ رأی
۴٫۲
(۴۹۲)
یادم هست یکبار آقای اشرفی از انارهای حیاط خانه‌شان برای ما آورد و به آقاجان گفت «انارها که کوچیکن ولی به بزرگی خودتان، یعنی بزرگی دل خودتان ببخشید» حالا من هم باید به آقای خلیلی می‌گفتم «شلوارم تنگه ولی به گشادی خودتان، یعنی گشادی شلوار خودتان ببخشید»
shariaty
زندگی قانون‌های خاص خودش را دارد. یعنی دقیقا در روزی که حسابی ناراحتی و حالت گرفته است، یکدفعه خبری به تو می‌رسد که از این رو به آن رو می‌کندت آنهم روزی که اصلا رویش حساب نمی‌کنی.
Book
مخی که زدنی باشه، یعنی اصلا مخ نیست
takhtary
خودم فکر کردم اگر همه آدم‌های دنیا عاشق بودند چقدر خوب می‌شد چون همه مهربان می‌شدند.
karoon
حس خوبم مثل ادکلن‌هایی که دم پاساژها می‌فروشند و عطرش دو دقیقه هم نمی‌ماند، کلا پرید.
shariaty
گفتم از لج او بروم شام ستاد ناطق را بخورم اما به خاتمی رای بدهم.
sajjadrchesly
کمی داریوش گوش کردم تا حالم بهتر شود اما حس کردم الان خودِ خواننده بیشتر به کمک من احتیاج دارد.
pegah
و اینکه همه آدم‌ها هرجور که باشند، بخشی از وجودشان زلال است.
pegah
کتاب فیزیکم را هم برداشتم که با نخواندنش، میهمانی بیشتر خوش بگذرد.
pegah
وقتی بحث شام شد، همه اولش گفتند «مگه برای شام آمدیم؟» بعدش «حالا یک نون و ماستی مخوریم دور هم» و بعد «اصلا یک چیز سبک» و وقتی ملیحه گفت «به هادی مِگم از بیرون غذا بگیره»، بی‌بی گفت «ها همون کباب از همه خوبه» همه اول باز مخالفت کمرنگی کردند که «نه غذای بیرون که خوب نیست» اما با آمدن اسم کباب، به قول «گل‌آقا» همه از مخالف به مخافق و نهایتا به موافق تبدیل شدند. -مال من کم نمک باشه قرص فشارمِ از یاد کردم -نوشابه‌ش زرد باشه. -ولی سیاه هم باشه. -کبابای سید خوبه بگین از جای دیگه نگیره
shariaty
مثل همه مادرهایی که بچه‌هایشان را به طور مساوی دوست‌دارند اما بعضی پسرهایشان را مساوی‌تر.
pegah
-محسن تو که دانشجویی هیچ معلوم کردی چرا اولش آدم هر کار مکنه لیف کف نمکنه، ولی بعد که مخوای بشوریش هر کار مکنی کفش نمره؟
karoon
جلوی ایست و بازرسی تنگراه از خواب بیدار شدم. داشتند همه اتوبوس‌ها را می‌گشتند. معمولا مامور نیروی انتظامی می‌آمد بالا و افراد مشکوک را انتخاب می‌کرد و می‌برد پایین. مامور که آمد، به چشم‌های تک‌تک مسافرها نگاه کرد. خوشبختانه کسی را انتخاب نکرد و درحالی که از پله‌ها پایین می‌رفت، گفت: - همه از دم پایین.
shariaty
خواستم بر خلاف همیشه به جای شلوار لی شلوار پارچه‌ای بپوشم اما این بار حسام زیرچشمی به من نگاه کرد که یعنی ترسو. انگار که در دید حسام داشتم به تمام آرمان‌های دانشجوها خیانت می‌کردم و چنان برایم مساله را حماسی کرد که کم مانده بود بروم جلوی نگهبانی و شلوار پارچه‌ای‌ام را جلوی همه جر بدهم. حسام گفت: - مساله این نیست تو همون شلوراتو بپوشی یا نه. مساله اینه یارو حق نداره بهت گیر بده و اگه تو کوتاه بیای، اگه همه کوتاه بیان هی بدتر و بدتر می‌شه. تو به عنوان یک دانشجو در قبال بقیه هم مسئولی. فکر کنم بهت بگه نفس نکش، تو هم نمی‌کشی.
sajjadrchesly
«شنیدم قراره برای بچه‌ها گیتار بزنی. ممنوع نیست؟» - دم انتخابات همه چی آزاده همیشه
pegah
برای اولین بار بود که فهمیدم ملیحه کمی تا قسمتی از اینکه با آقای دکتر ازدواج کرده پشیمان شده. همین را از او پرسیدم. ملیحه گفت: «همه زنا بعد از یک مدت، ممکنه پشیمان بشن. فرقی هم نمکنه با کی ازدواج کردن. یعنی کلا از ازدواج پشیمان مشن نه اینکه طرف کی باشه»
مروارید ابراهیمیان
هر روز علاوه بر نمازهای روزانه، کلی نماز قضای قوم و خویش‌هایش را هم می‌خواند و می‌گفت «دلم مخواد همه قوم و خویش‌ها با هم بریم بهشت. تنهایی حال نمی‌ده.» - ولی به قوم و خویشات تنهایی بیشتر حال مِده. شاید نخوان با تو بیان بهشت.
shariaty
هنوز هم برای خریدهایی که حوصله نداشتم از همان تکنیک بچگی یعنی «رفتم نداشت» استفاده می‌کنم.
Book
زیر همین آسمان، پشت همین کوه‌ها کسی بود که فقط او می‌توانست آرامم کند.
pegah
بی‌بی هم گفت: «همی دلمه چی غذای خوبیه. تو و دوستات وقتایی که درس ندارین، بشینین توی خوابگاتان با هم بلک دلمه بپیچین و از این ور اون ور با هم اختلاط کنین و حرف بزنین. ای خوش میاد.»
Maryam Kazemi

حجم

۲۹۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۵ صفحه

حجم

۲۹۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۵ صفحه

قیمت:
۲۱۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۵۰%
تومان