ــ آن خانهها سزاوار بودند که در کنار این چیزهای نیکویی جایشان دهم که از آنها تازهتر امّا به همان گونه سودمندند: کتابهای مصور تاریخ
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
«حرفی نیست، امّا مجبور نیستیم که عین کارهای همدیگر را تکرار کنیم. من میتوانم برای ژیلبرتبرای تو نمیآورد.»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
آدمهایی مثل شما به پزشکهایی مناسب خودشان، و حتی حوصلهتان را سر میبرد و خود همین ملال نمیگذارد که معالجهاش مؤثر باشد. از این گذشته، معالجه شما باید با معالجه یک آدم معمولی فرق کند.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
سخت نگران بودم که ببینی چه اثری بر او گذاشتهام، چون ترس از واکنش تحقیرآمیزی که میپنداشتم او در برابر افکار من نشان دهد مال آن روز خواندن کتابهایش را آغاز کرده بودم. امّا شاید
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
به یکی از والدینش شبیه است. درست است که ژیلبرتوجود داشت. دو سرشت جداگانه پدر و مادرش در او فقط ترکیب
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
درنتیجه، اگر «خانم» در مهمانخانه حضور داشت، پرنس داگریژانتمعرفیاش میکرد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
من هم، به همسرش را همراهی میکرد، امّا هنگامی که او
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
فقط به اودتاجازه داده بود که سالی دوبار خانم
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
سوان هنگام ازدواج با اودتاز او خواسته بود که دیگر با گروه کوچک رفت وآمد نکند (برای
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
«اودت، پرنس داگریژانت توی دفتر من است و میخواهد ببیند که میتواند بیاید و به شما سلامی بکند. چه جوابش بدهم؟» اودتبا خرسندی میگفت: «البته، خیلی خوشوقت میشوم»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹