بریدههایی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (جلد دوم)
۴٫۰
(۲۱)
در زبانی که میشناسیم، شفافی ایدهها را جانشین کدِری آواها میکنیم. امّا زبانی که نمیشناسیم دژ بستهای است که در آن دلدار ما میتواند به ما خیانت کند، بیآنکه ما، بیرونمانده و درمانده و آشفته از ناتوانی، بتوانیم چیزی ببینیم و چارهای بسازیم. بدینگونه، آن گفتگوی به انگلیسی، که تا همان یک ماه پیشتر فقط میتوانست لبخندی به لبم بیاورد، و چند نام فرانسهای که از لابهلایش میشنیدم هرچه بیشتر بر نگرانیام میافزود و به آن جهت میداد، در آن حالت که در دو قدمیام و میان دو آدم بیحرکت جریان داشت به اندازه یک آدمربایی برایم سهمگین بود و مرا تنها و بیکس بهجا میگذاشت.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
ــ آن خانهها سزاوار بودند که در کنار این چیزهای نیکویی جایشان دهم که از آنها تازهتر امّا به همان گونه سودمندند: کتابهای مصور تاریخ
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
«حرفی نیست، امّا مجبور نیستیم که عین کارهای همدیگر را تکرار کنیم. من میتوانم برای ژیلبرتبرای تو نمیآورد.»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
آدمهایی مثل شما به پزشکهایی مناسب خودشان، و حتی حوصلهتان را سر میبرد و خود همین ملال نمیگذارد که معالجهاش مؤثر باشد. از این گذشته، معالجه شما باید با معالجه یک آدم معمولی فرق کند.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
سخت نگران بودم که ببینی چه اثری بر او گذاشتهام، چون ترس از واکنش تحقیرآمیزی که میپنداشتم او در برابر افکار من نشان دهد مال آن روز خواندن کتابهایش را آغاز کرده بودم. امّا شاید
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
به یکی از والدینش شبیه است. درست است که ژیلبرتوجود داشت. دو سرشت جداگانه پدر و مادرش در او فقط ترکیب
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
درنتیجه، اگر «خانم» در مهمانخانه حضور داشت، پرنس داگریژانتمعرفیاش میکرد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
من هم، به همسرش را همراهی میکرد، امّا هنگامی که او
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
فقط به اودتاجازه داده بود که سالی دوبار خانم
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
سوان هنگام ازدواج با اودتاز او خواسته بود که دیگر با گروه کوچک رفت وآمد نکند (برای
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
«اودت، پرنس داگریژانت توی دفتر من است و میخواهد ببیند که میتواند بیاید و به شما سلامی بکند. چه جوابش بدهم؟» اودتبا خرسندی میگفت: «البته، خیلی خوشوقت میشوم»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
خانم دکتر گفت: «تاریخ را هم اینجوری مینویسند» و با نشان دادن گردنبندی که خانم سوانمیشناسیدش؟»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
بهعنوان کتابی میافتاد که هنوز باز بود و از کتاب خواندن اودت در چند لحظه پیش، و در نتیجه شاید از فکر او در لحظه حاضر، خبر میرفتی از این که تنها نبود، یا هنگامی که با او پا به خانه میگذاشتی از این که
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
فعلا، آنچه محکوم کردن خودم به آن جدایی را برایم آسانتر میکرد این بود که (برای آن که او بفهمد که برخلاف آنچه خود میگفتم نرفتنم به دیدن او نه ناشی از گرفتاری، یا ناخوشی، که به اراده خودم است) هربار که از پیش میدانستم ژیلبرت در خانه نیست، و باید با میرفتم (که برای من دوباره همانی شد که در گذشتهها بود، هنگامی که نمیآمد، برای گردش به خیابان اقاقیاها میرفتم). بدینگونه،
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
هیچگاه همهاش یکپارچه از آنِ من نشد: به زندگی میمانست.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
من که دیوانه میشدم اگر بنا بود خودم در رم بمانم و زنی که دوست داشتم در پاریس باشد. آدمهای عصبی باید، به قول عوام، عاشق زنی «از خودشان دستپایینتر» بشوند تا منافع مادی موجب بشود که معشوقه همیشه دراختیارشان باشد.»
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
حساسیت بیش از اندازه نیز میتواند مانند بیاحساسی آدمی را دچار کژی کند. شاید تنها در زندگیهای بهراستی کژی آلوده مسأله اخلاق با همه نیروی نگرانکنندهاش مطرح باشد. و هنرمند برای این مسأله راهحلی پیش مینهد که نه بر زندگی شخصی او، بلکه بر آنی متکی است که زندگی واقعی اوست، راهحلی کلّی، ادبی.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
حساسیت بیش از اندازه نیز میتواند مانند بیاحساسی آدمی را دچار کژی کند. شاید تنها در زندگیهای بهراستی کژی آلوده مسأله اخلاق با همه نیروی نگرانکنندهاش مطرح باشد. و هنرمند برای این مسأله راهحلی پیش مینهد که نه بر زندگی شخصی او، بلکه بر آنی متکی است که زندگی واقعی اوست، راهحلی کلّی، ادبی.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
برای مادرم، برعکس، قضیه خوب روشن بود؛ او میدانست که بخش بزرگی از لذتهایی که زنی از راه یافتن به محیطی میبرد که با آنی که در گذشته داشت تفاوت دارد، نصیب او نخواهد شد اگر نتواند آشنایان گذشتهاش را از آشناییهای بهنسبت برجستهتری که به جای ایشان نشانده است باخبر کند. این کار به شاهدی نیاز دارد که او را به این دنیای تازه و لذتناک، به همان سان که حشرهای وزوزو و گریزپا را به درون گلی، رخنه میدهی که سپس، در دید و بازدیدهایش اینجا و آنجا خبر را، گرده نهان در غلاف غبطه و ستایش را میپراکند. یا دستکم امید این هست.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
سوان، که بیان رکتری را به این
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
حجم
۷۳۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
حجم
۷۳۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۵۷,۰۰۰۵۰%
تومان