بریده‌هایی از کتاب ۵ زبان عشق

مهم‌ترین نیاز عاطفی ما عاشق شدن نیست بلکه در حقیقت مورد محبت و مهر یکدیگر قرار داشتن است و این یعنی شناختن عشقی که از عقل و انتخاب برمی‌خیزد نه از غریزه. من می‌خواهم کسی من را دوست داشته باشد که دوست داشتنم را انتخاب کرده و در وجود من چیزی شایستهٔ دوست داشتن پیداکرده است. این نوع عشق به کوشش و انضباط احتیاج دارد یعنی ما باید انتخاب کنیم که انرژی خود را صرف خوشبختی دیگری کنیم و بدانیم که اگر زندگی او با تلاش ما بهتر شود، ما نیز احساس رضایت خواهیم کرد، رضایت حاصل از اینکه حقیقتاً یکدیگر را دوست داشته‌ایم. در اینجا به سرمستی عاشقی نیازی نیست. در حقیقت عشق حقیقی تا زمانی که دوران عاشقی به پایان نرسیده باشد شروع نمی‌شود.

((در درون هر کودکی مخزن عاطفی وجود دارد که باید با عشق پر شود.)) زمانی که کودکی حس کند واقعاً او را دوست دارند، به‌طور عادی رشد خواهد کرد ولی زمانی که مخزن عشق خالی باشد، کودک دچار مشکلات رفتاری می‌شود.

عشق دستور نمی‌دهد بلکه تقاضا می‌کند

زمانی که مخزن عشق عاطفی همسرتان پراست و او با عشق شما احساس امنیت می‌کند، همسرتان به سمت قلهٔ قابلیت‌های وجود خود در زندگی حرکت می‌کند ولی زمانی که مخزن عشق خالی است او احساس می‌کند مورد سوءاستفاده قرارگرفته، دنیا را تیره‌وتار می‌بیند و او نمی‌تواند قابلیت‌های خود را در دنیا نمایان کند.

عشق انسانی و عاطفی را بگیرند. ولی عشق در عین اینکه مهم است مشکل هم هست. من بارها گفته‌های زوج‌هایی را شنیده‌ام که از درد پنهان و مشترکشان صحبت می‌کردند. بعضی از آن‌ها به این دلیل نزد من آمده بودند که درد درونی‌شان را نمی‌توانستند تحمل کنند. بعضی دیگر به‌این‌علت آمده بودند که الگوهای رفتاری یا رفتار بد شریک زندگی‌شان را برای ازدواج ویرانگر می‌دیدند و بعضی دیگر آمده بودند تا به

عشق انسانی و عاطفی را بگیرند. ولی عشق در عین اینکه مهم است مشکل هم هست. من بارها گفته‌های زوج‌هایی را شنیده‌ام که از درد پنهان و مشترکشان صحبت می‌کردند. بعضی از آن‌ها به این دلیل نزد من آمده بودند که درد درونی‌شان را نمی‌توانستند تحمل کنند. بعضی دیگر به‌این‌علت آمده بودند که الگوهای رفتاری یا رفتار بد شریک زندگی‌شان را برای ازدواج ویرانگر می‌دیدند و بعضی دیگر آمده بودند تا به

به دنیای واقعی ازدواج خوش‌آمدید. دنیایی که همیشه چند تار مو در دستشویی دیده می‌شود و لکه‌هایی سفید روی آینه هست، دنیایی که کشوها خودشان بسته نمی‌شوند، کت‌ها دوست ندارند آویزان بشوند و جوراب‌ها موقع شستن گم می‌شوند. در این دنیا نگاهی می‌تواند باعث ناراحتی شما شود و هر سخنی می‌تواند آدم را بشکند. افراد عاشق قدیم به دشمن هم تبدیل می‌شوند و صحنهٔ ازدواج به میدان جنگ تبدیل می‌شود. چه اتفاقی برای تجربهٔ عاشقی افتاد؟

دومین زبان عشق: اختصاص دادن زمان برای یکدیگر من باید از همان ابتدا زبان‌اصلی عشق بتی جو را می‌فهمیدم. وقتی در آن شب بهاری به دیدن آن‌ها رفتم، او به من گفت: ((بیل زندگی ما را به‌خوبی تأمین می‌کند اما هیچ‌گاه برای من وقت نمی‌گذارد. فایدهٔ خانه داشتن، وسایل ورزشی داشتن و چیزهای دیگر چیست زمانی که هیچ‌وقت نمی‌توانیم با هم از آن‌ها استفاده کنیم و لذت ببریم؟)) او توجه بیل را می‌خواست و می‌خواست شوهرش زمان مشخصی را فقط به او اختصاص دهد و با یکدیگر کارهایی را انجام دهند.

در ذات وجودی انسان آرزوی صمیمیت و مورد محبت و علاقهٔ فرد دیگری بودن وجود دارد. هدف از ازدواج رفع این نیاز به محبت و صمیمیت است.

هم‌سفر من در هواپیما زمانی که در ازدواج سومش به زنش می‌گفت که او چقدر زیباست و چقدر به او علاقه دارد و از اینکه شوهرش است احساس غرور می‌کند از کلام تأیید آمیز استفاده می‌کرد. او از عشق سخن می‌گفت ولی زنش زبان او را متوجه نمی‌شد. شاید زنش به دنبال عشق در رفتار او بود