بریدههایی از کتاب در میان ایرانیان: کلیدی برای درک چالشها و واقعیتهای ایران
۳٫۱
(۱۵)
تعارف؛
از آن لذت ببرید اما گولش را نخورید!
سیّد جواد
در ایران، برخی زنان چادر سر میکنند و برخی شلوار جین میپوشند.
سیّد جواد
یکی دیگر از اتفاقات معمول اتفاقی است که همکار سویسیام آن را «دِرام دَر» مینامند و وقتی اتفاق میافتد که دو نفر با بحرانِ عبور از یک در مواجه میشوند. هر یک اصرار خواهد کرد که دیگری باید اول برود؛ تماشای اظهارات کلامی همراهِ سرودست شکاندنهای فراوان بیش از حد مضحک و خندهدار است.
سیّد جواد
زنان ایرانی هم وقتی در جمع خودشان هستند، میتوانند برخلاف ظاهر باوقارشان، کاملاً جلف و بینزاکت باشند، بسیار شگفتزده شدم. در موارد متعددی ناخواسته صحبتهای گروهی از زنان از همه جا بیخبری را شنیدهام که فکر میکردند که فارسی نمیفهمم و حرفهای بیپردهای میزدند که اغلب خندهای پرسروصدا را هم همراه داشت.
سیّد جواد
سراغ مغازهی دنج ته کوچهمان رفتم. پس از ده دقیقه خوشوبش چاپلوسانهی مغازهدار که نوکر و چاکر شما هستم، گفت آن چایی که میخواهی کیفیت متوسطی دارد و در واقع چندان درخورِ مشتریِ محترم و عزیزی مانند شما نیست، و بعد گفت اصلا مغازهام کلاً متعلق به شماست. خیلی زود پیشنهادِ دادن کل مغازهاش را به خوردن یه استکان چایی تغییر داد و در نهایت تلاش کرد یک بسته چایی را سه برابر قیمت بازار به من بفروشد. این نوعی «تعارف» است، البته از نوع آزاردهندهاش.
سیّد جواد
مهمتر از همه، حواستان باشد که «تعارف» را با بزرگترین خصیصهی ایرانیها، مهماننوازی خالصانه، اشتباه نگیرید
سیّد جواد
در بین برخی شیعیان ایرانی دوازده امامی این باور وجود دارد که مهدی[ عج ]، امام دوازدهم، از اعماق چاهی واقع در جمکران دوباره ظهور خواهد کرد.
سیّد جواد
به دفعات اتفاقی شنیدهام که فردی تلفن را جواب میدهد و سؤالات مفصلی دربارهی صحت و سلامت خواهر، برادر، پدرزن و دوستان طرفش میپرسد؟ این تبادلات ظاهراً پایانی ندارند و پنج یا ده دقیقه ادامه مییابند تا یکی از طرفین در نهایت دل و جرئت ش را پیدا کن تا از هویت فردِ آن سوی خط بپرسد.
سیّد جواد
با شروع جنگ جهانی دوم، رهبران بریتانیا و شوروی نگران گرایش رضاشاه به آلمان شدند و در سال ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) مجبورش کردند تا به نفع پسر ۲۱ سالهاش، محمدرضا، از قدرت کناره بگیرد.
سیّد جواد
به سبب فقدان اندیشه تاریخی خردگرا و نیز مفاهیم بینادین اندیشه سیاسی
سیّد جواد
در بین برخی شیعیان ایرانی دوازده امامی این باور وجود دارد که مهدی[ عج ]، امام دوازدهم، از اعماق چاهی واقع در جمکران دوباره ظهور خواهد کرد
kiana
وقتی از داخل کرج میگذشتیم، متوجه گروه کوچکی از تظاهرکنندگان شدیم که در خیابانها راهپیمایی میکردند. «خوشتیپ» ، نام خودمانی سومین عضو گروه دوستی سهنفرهمان، پیشبینی چنین مشکلی را کرده بود و دو عکس همراهش آورده بود تا روی شیشهی جلو به نمایش بگذارد، یکی عکس شاه و دیگری عکس آیتالله[ امام ]خمینی. وقتی آنها را نشانمان داد، به وی گفتیم تا فوراً پنهانشان کند. بسته به این که با کدام گروه برخورد کنیم، به خطرش نمیارزید تا با عکس اشتباهی گیر بیافتیم. در عوض، وقتی به اولین گروه از تظاهرکنندگانی نزدیک شدیم که جاده را بسته بودند، فهمیدیم که حامیان شاه هستند، پس خوشتیپ سرش را از پنجره بیرون کرد و فریاد زد، «جاوید شاه» . به آهستگی راهمان را از درون جمعیت باز کردیم و سپس در جادهی کوهستانی از سد کرج که آب تهران را تامین میکرد، گذشتیم.
سیّد جواد
در تراس هتل پالاسِ اسکیاتوس مشغول شام خوردن و تماشای خلیج کوکوناریس بودیم. چندان خاطرم نیست که چگونه شروع به صحبت با مرد متشخصی از اهالی آفریقای جنوبی کردیم. شاید خودش سر صحبت را باز کرده بود. فهمیدیم که قایق تفریحیِ بزرگِ درون خلیج مالِ اوست و آمده بود چند روزی در هتل بماند «تا تجدید قوا کند.» وقتی فهمید ما در تهران زندگی میکنیم، فوراً اظهارنظری کرد تا برساند که، به گفتهی منبعش، اوضاع در ایران به سرعت «رو به وخامت است» و باید به بازگشت به اروپا فکر کنیم! میدانستم که آفریقای جنوبی و اسرائیل روابط نزدیکی با شاه و دولتش دارند اما چنین تحلیل رک و تندی دربارهی وضعیت ایران کاملاً غافلگیرم کرده بود. اظهارنظرهایش مربوط به پیش از آتشسوزی فجیعِ سینما رکسِ آبادان و کشتار جمعهی سیاهی بود که نظر ما و مردم را متوجه وخامت اوضاع کرد. هرگز نفهمیدم که این مرد مشتخص و مطلع آفریقای جنوبی که بود. تا به امروز همچنان کنجکاوم.
سیّد جواد
به «مرغ و پلو» ی تنها رضایت دادم و در نهایت پولش را با لیر ترکیه پرداختم زیرا پیشخدمت رستوران هم نتوانست اسکناس ۱۰ هزار ریالیام را نقد کند. بعدها متوجه شدم که ارزش اسکناسم بیشتر از درآمد سالانهی یک پیشخدمت است. به لطف مهماننوازی بیهمتای ایرانی که با علاقهشان به «تعارف» ، نزاکت بیش از حد و تعاریف وسواسی، آمیخته بود، گمان میکنم سه هفته از سفرم گذشته بود تا در نهایت ترتیب خرد کردن اسکناسم را دادم.
سیّد جواد
سفرنامهها اینک به امری کلاسیک بدل شده و انگار متعلق به دهها و شاید سدههای گذشته باشد.
سیّد جواد
ایران ده شهر با جمعیتی بیش از ۱ میلیون نفر دارد. تخمین زده میشود که جمعیت حال حاضر تهران نزدیک ۱۵ میلیون نفر است.
سیّد جواد
ایران کشوری با حدود ۷۵ میلیون جمعیت است که در مجموع دو برابر بیش از تمامی ساکنین همسایگان عربش در خلیج فارس (عراق، کویت، عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات متحدهی عربی و عمان) است.
سیّد جواد
من هم مثل میلیونها ایرانی، از این که غربیها تصوری کاملاً غلط از ایران دارند جانم به لب رسیده، خصوصاً از زمانی که احمدینژاد بیظرافت و تحریکآمیز، مشهودترین نماینده ایران در صحنهی بینالمللی شد. حتی مدیران تجاری فرهیختهی غربی هم چنین تصورات اشتباهی از ایران دارند. بسیاری همچنان فکر میکنند که ایران کشوری عرب است و حتی بسیاری دیگر حتی ابتداییترین واقعیتهای فرهنگ و جمعیتشناختی را نادیده گرفته و اوضاع ایران را با هرجومرج در عراق و افغانستان یا تصلبِ اجتماعی عربستان سعودی اشتباه میگیرند. برداشتشان به تندرویهای ایران اسلامی پس از انقلاب محدود شده است
احسان رضاپور
رویکرد اقتدارگرایانه رضا شاه در بازهی زمانی نسبتاً کوتاه نتایج قابلتوجهی در ایجاد حکومت مرکزی مقتدر و همراه کردن ایران با قرن بیستم به دست آورد.
احسان رضاپور
با این حال، تحریمهای ایالات متحده و تمایل به بینیازی از تامینکنندگان خارجی وزارت نیروی ایران را وادار کرد تا با طراحی و مهندسی معکوس، این پرههای توربین گازی که نیاز بود تا طی حیات عملیاتی توربین در فواصل منظم تعویض شوند را تولید کند. این ظرفیت نوآوری و خودکفایی در دههی ۱۹۸۰ و طی جنگ با عراق که ایران آموخت تا در حوزههای عمدهی صنعتی، نظامی و انرژی خودکفا شود، پدید آمد. در سال ۵-۲۰۰۴، مپنا، بازوی صنعتی وزارت نیرو، برای توربینهای گازی و بخار پر قدرت با زیمنسِ غول صنعتی آلمانی توافقنامهی انتقال تکنولوژی امضا کرد. از آن زمان مپنا جهت تبدیل نیروگاههای توربین گازی موجود به ایستگاههای تولید برق «چرخهی ترکیبی» قدرتمندتر و کارآمدتر به گسترش تکنولوژی توربین بخار ادامه داده است.
کاربر ۲۱۶۰۱۹۶
حجم
۱۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان