بریدههایی از کتاب فتح خون
۴٫۳
(۶۹۸)
بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند... راحلان طریق عشق میدانند كه ماندن نیز در رفتن است، جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی ٰ، و این اوست كه ما را كشكشانه به خویش میخواند
محمد مهدی نصرتی
آن كدام رنج طاقتفرسایی است كه چاهها را رازدار نالههای علی كرده است؟ هیچ دیدهای كه نخلها بگریند؟... هرگز غروبْهنگام در نخلستانهای كوفه بودهای؟
گویی هنوز صدای بغضآلود امام علی (ع) از فاصلۀ قرنها تاریخ به گوش میرسد كه با مردم كوفه میگوید: «یا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ... ـ ای نامردمان مردمنما، ای آنان كه همچون اطفال در عالم رؤیاهای خویش غرقهاید و عقلتان همچون نوعروسانِ تازه به حجله رفته است! دوست داشتم كه شما را هرگز نمیدیدم و نمیشناختم كه مرا از آن جز ندامت و اندوه نصیبی نرسیده است. خداوند مرگتان دهد كه قلبم را سخت چركین كردهاید و سینهام را از غیظ آكندهاید... چون در ایام تابستان شما را به جنگ فرا خواندم، گفتید اكنون در بحبوحۀ خرماپزان است، بگذار تا گرما كمی پایین افتد! و چون در زمستان شما را گسیل داشتم، گفتید اكنون چلۀ زمستان است، بگذار تا سوز سرما فرونشیند! و این بهانهها همه تنها برای فرار از سرما و گرماست. شما كه از سرما و گرما اینچنین میگریزید، از شمشیر دشمن چگونه خواهید گریخت؟...»
محمد مهدی نصرتی
عجبا! امام مأمن كرۀ ارض است و اگر نباشد، خاكْ اهل خویش را یكسره فرومیبلعد، و اینان برای او اماننامه میفرستند... و مگر جز در پناه حق نیز مأمنی هست؟
dreamer
بگذار اصحاب دنیا ندانند. كِرم لجنزار چگونه بداند كه بیرون از دنیایی كه او تن میپرورد، چیست؟
dreamer
آنگاه كه دنیاپرستانِ كور والی حكومت اسلام شوند، كار بدینجا میرسد كه در مسجدهایی كه ظاهر آن را بر مذاق ظاهرگرایان آراستهاند، در تعقیب فرایض، علی را دشنام میدهند؛ و این رسم فریبكاران است: نام محمد را بر مأذنهها میبرند، اما جان او را كه علی است، دشنام میدهند.
Erfan Behrouz
شاهدین برای غایبین بازگو كنند
نون صات
هنوز نیم قرن از حجةالوداع نگذشته، امت محمد (ص) تیغ بر اوصیای او كشیدهاند و با نام اسلام، قلب اسلام را كه امام است، میدرند! اجسامشان به جانب قبله نماز میگزارند، اما ارواحشان هنوز همان اصنامی را میپرستند كه ابراهیم شكسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز میگزارند، اما ارواحشان با باطن قبله كه امامت است، پیكار میكنند. جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بتپرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لاالهالاالله براند
Astronaut_girl
پُر روشن است كه امام حسین (ع) در مرداب وجود عمر سعد به جستوجوی كدام گوهر نابی آمده است: شاید در این مرداب كه روزگاری با اقیانوسهای آزاد پیوند داشته است هنوز نشانی از حیات باشد، شاید در این مدفن تاریكی كه عمر سعد فطرت الهی خویش را در آن به خاك سپرده است هنوز روزنهای رو به آفتاب گشوده باشد. امامْ آفتابِ كرامتی است كه خود را از ویرانهها نیز دریغ نمیكند. آسمان را دیدهای كه چگونه در گودالهای حقیر آب نیز مینگرد؟ آب را دیدهای كه چگونه پستترین درهها را نیز از یاد نمیبرد؟ چگونه میتوان كار پاكان را قیاس از خود گرفت؟ امام را با خداوند عهدی است كه غیر او را در آن راهی نیست، و بر همین پیمان است كه امام پای میفشارد.
Astronaut_girl
نیز به راههایی میافتادند كه بازگشتی نداشت!
عبیدالله بن زیاد چه نیك این مردم را میشناخت. شیوۀ كار او در این واقعه برای همۀ تاریخ بسیار عبرتانگیز است. جماعتی از اشراف را كه در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند:
«مگر نمیدانید كه سپاه شام در راه است؟ بترسید از آنكه لشكریان شام بر شما مسلط شوند. آنان را كه میشناسید؛ دشمنی دیرینۀ آنان را كه با خود میدانید. وای اگر آنان بر شما تسلط یابند! خشك و تر را میسوزانند و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت میكنند.»
سعید
عبیدالله بن زیاد چه نیك این مردم را میشناخت. شیوۀ كار او در این واقعه برای همۀ تاریخ بسیار عبرتانگیز است. جماعتی از اشراف را كه در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند:
«مگر نمیدانید كه سپاه شام در راه است؟ بترسید از آنكه لشكریان شام بر شما مسلط شوند. آنان را كه میشناسید؛ دشمنی دیرینۀ آنان را كه با خود میدانید. وای اگر آنان بر شما تسلط یابند! خشك و تر را میسوزانند و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت میكنند.»
سعید
و این است رسم جهان: روز به شب میرسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب میرساند!
⬛ INFINITE ⬜
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امامْ تنها مانده و فرزندان اُمیه از كرسیِ خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند.
مهدی کیانی
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امامْ تنها مانده و فرزندان اُمیه از كرسیِ خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند.
مهدی کیانی
آه از این دلسنگی!
فطرس
«ای مردم، آفریدگار تعالی دنیا را آفرید تا خانۀ فنا و زوال باشد و دم به دم بر اهلش دیگرگون شود. اینچنین، مغرور و فریفته است آن كه بدان غرّه شود و شقی است آن كه مفتونِ آن گردد. زنهار! نفریبد شما را، كه میبُرد رشتۀ امیدِ آن را كه به او تكیه كرده است و دستِ طمعِ آن را كه در او طمع ورزیده.
کربلایی
ای دل! تو چه میكنی؟ میمانی یا میروی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند! این چه اختیاری است كه برای روی آوردن بدان باید پشت به ارادۀ حق نهاد؟ ای دل! نیك بنگر تا قلّادۀ دنیا را بر گردنشان ببینی و سررشتۀ قلّاده را، كه در دست شیطان است. آنان میانگارند كه این راه را به اختیار خویش میروند، غافل كه شیطانْ اصحاب دنیا را با همان غرایزی كه در نفس خویش دارند میفریبد.
کربلایی
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بتپرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لاالهالاالله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها میكند و خانۀ كعبه را عوض از صنمی سنگی میگیرد كه روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف كند. و ای كاش تا همینجا بسنده میكرد و قلب قبله را با تیغ نمیدرید!
محمد مهدی
بلا در كمینِ نزول بود و ابرهای سیاه از همه سو، شتابان، بر آسمان درۀ تنگ مكه گرد میآمدند و فرشتگان ِ همۀ آسمانها در انتظارِ كلام «كُن» بیقرار بودند: وَ اِذا قَضی ٰ اَمْراً فَاِنَّما یَقولُ لَهُ كُنْ فَیَكوُنُ. در میان «كُن» و «یكون» تنها همین «فا» (ف) فاصله است، و آن هم در كلام، نه در حقیقت. آیا امام كه خود باطن كعبه است، اذن خواهد داد كه این بدعت عظیم واقع شود و حرمت حرم با خون او شكسته شود؟... خیر.
کربلایی
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
قیمت:
۲۸,۱۰۰
۱۴,۰۵۰۵۰%
تومان