بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بفرمایید، نوبت شماست! (مهارت زندگی برای نوجوانان) | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بفرمایید، نوبت شماست! (مهارت زندگی برای نوجوانان)

بریده‌هایی از کتاب بفرمایید، نوبت شماست! (مهارت زندگی برای نوجوانان)

۴٫۲
(۲۱)
بحث و گفت‌وگو روزنامه‌ی روز را به کلاس یا جمع خانوادگی بیاورید. مطالب آن را تقسیم کنید و در گروه‌های سه نفره با «تفکر نقّاد» مطالب روزنامه را مورد سؤال قرار دهید. در پایان تمرین براساس نتایج به‌دست آمده در گروه‌ها تخمین بزنید چند درصد از مطالب روزنامه «اطلاعات شفاف و باجزئیات» و چند درصد مطالب «جهت‌دار، کلی و مبهم» هستند؟
احمد زرگانی
نکته: -یکی از شیوه‌های فریب دادن فکر ما و القاء افکار و ایده‌ها این است که آنها را از منابع مهمی «نقل قول» می‌کنند مثلاً مکرر می‌شنوید که گفته می‌شود: * آرتور شوپنهاور فیلسوف برجسته آلمانی می‌گوید ... * دانشمندان ثابت کرده‌اند که ... * نتایج نظرسنجی‌ها در آمریکا نشان داده‌اند که ... در جای خالی هر گزاره‌ای گذاشته شود باورپذیری آن بسیار بالاتر می‌رود، این شیوه «تلقین غیر مستقیم» است.
احمد زرگانی
تنها در صورت دریافت پاسخ مناسب به سؤالات فوق می‌توان اطلاعات به‌دست آمده راجع به عملکرد آقای «الف» را مورد اعتماد دانست، در غیر این‌صورت این «خبر» را تنها یک «آگهی تبلیغاتی» می‌دانیم.
احمد زرگانی
* منابع آگاه شما چه کسانی هستند؟ (?Who) * با چه ابزاری «رضایت مردم» اندازه‌گیری شده است؟ (?How) * در چه زمانی اندازه‌گیری رضایت مردم صورت گرفته است؟ (?When) * در کدام بخش‌های شهر این نظرسنجی انجام شده است؟ (?Where) * معیار شما برای اندازه‌گیری «معضلات شهری» چیست؟ (?What) * با چه ابزاری تغییر در «معضلات شهری» اندازه‌گیری شده است؟ (?How) * این اندازه‌گیری توسط چه کسانی و تحت نظارت چه سیستمی صورت گرفته است؟ (?Who) * این اندازه‌گیری در چه تاریخی و در چه مناطق شهری صورت گرفته است؟ (?When and Where)
احمد زرگانی
«تفکر نقّاد» مهارتی است که به کمک آن «اطلاعاتِ کلّی و پر از ابهام» را زیر سؤال می‌بریم و تنها «اطلاعاتِ واضح و با جزئیات» را می‌پذیریم. ابزارِ تفکر نقاد، سؤال است: سؤالاتی که با «چه؟» «?What»، «چه‌وقت؟» «?When»، «کجا؟» «?Where»، «چه کسی؟» «?Who»، «چگونه؟» «?How»، شروع می‌شوند. به مثال زیر توجه کنید: «به نقل از منابع آگاه، از زمان تصدّی آقای «الف» به سمت شهردار، رضایت مردم از خدمات شهری به‌طور چشمگیری افزایش یافته است و معضلات شهری به‌طوری چشمگیر کاهش یافته‌اند.» وقتی با «تفکر نقّاد» به این خبر می‌نگرید، سؤالات زیر را در ذهن خواهید داشت؟
احمد زرگانی
تفکر نقّاد یکی از ویژگی‌های «عصرِ اطلاعات» این است که ذهنِ ما تحت «بمبارانِ اطلاعاتی» قرار دارد. از هر سو برنامه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای، تبلیغات نصب شده در تابلوهای تبلیغاتی و آگهی‌های اینترنتی و مطبوعاتی، اطلاعاتی را به ذهن ما وارد می‌کنند. نکته‌ی مهم این است که بخش عمده‌ای از این اطلاعات، «جهت‌دار» می‌باشند، به این معنا که به جای آن‌که به ما «آگاهی» بدهند،‌ چیدمانِ گزینش‌شده‌ای از اطلاعات را به ما ارائه می‌دهند که ذهن ما را در جهتِ نتیجه‌گیری خاصی سوق بدهند! در چنین فضایی از «اطلاعاتِ جهت‌دار»، در صورتی که ما از مهارت تفکر نقّاد برخوردار نباشیم به‌راحتی بازیچه‌ی دیگران خواهیم شد.
احمد زرگانی
متأسفانه «دنیای سرمایه‌داری» به فروشِ کالای خود بیش‌تر از تأثیری که این کالا بر مخاطب دارد اهمیت می‌دهد. این مسئله در «قلمرو رسانه‌ها» به وضوح دیده می‌شود. در مقابل فیلم‌ها و مجلات مفید، انبوهی از فیلم‌ها و مجلات تولید می‌شوند که به‌رغم ظاهر جذاب و فریبنده، تأثیری «بیماری‌زا» در ذهن ایجاد می‌کنند. رعایت «بهداشتِ تغذیه‌ی ذهنی» وظیفه‌ای است که برای حفظ و ارتقای سلامتی خود به‌عهده داریم.
احمد زرگانی
آیا حاضرید «غذای آلوده» بخورید؟ آیا هر کس به شما «دارویی ناشناخته» داد آن را مورد استفاده قرار می‌دهید؟ بدون شک پاسخ شما به دو سؤال بالا منفی خواهد بود. شما به سلامت بدنی خود اهمیت می‌دهید و می‌دانید که غذای آلوده و داروی نابجا می‌تواند سلامتی شما را به خطر بیاندازد. «اطلاعات» غذای ذهن شماست. کتاب‌هایی که می‌خوانید، فیلم‌هایی که تماشا می‌کنید، گفت‌وگوهایی که با دوستان‌تان انجام می‌دهید در ذهن شما تأثیری مشابه با تأثیر غذا و دارو در بدن‌تان دارند. بسیاری از بیماری‌های ذهن به دلیل اطلاعاتِ نامناسبی است که به ذهن‌مان وارد شده‌اند.
احمد زرگانی
* مرور اتوماتیکِ صحنه‌هایی از یک فیلم یا رُمان عاشقانه یا تکرار اتوماتیک آهنگ‌ها و اشعارِ عاشقانه می‌تواند منجر به احساسات عمیقِ دلبستگیِ عاطفی درما شود، ‌چنین احساساتِ کنترل‌نشده‌ای گاهی منجر به رفتارهای غیرمنطقی و پرهزینه‌ای در ما می‌شوند، رفتارهایی که بر تمام سرنوشتِ ما تأثیرات عمیقی برجا می‌گذارند. «ذهن ما» همچون یک اسب قوی و تندرو است، اگر ما سوار بر این اسب باشیم، از آن بهره‌های فراوانی خواهیم برد، اما اگر اسب ما را به‌دنبال خود بکشاند، قطعاً مجروح ومصدوم خواهیم شد. «غذای ذهنِ خود را انتخاب کنید»
احمد زرگانی
بنابراین، ذهن ما همچون تلویزیونی است که امکان خاموش کردنِ کامل آن وجود ندارد ولی به‌راحتی می‌توان کانالِ آن را تغییر داد. با این روش ما قدرتِ کنترلِ ذهن خود را دارا هستیم. عدم کنترل افکار گاهی تأثیرات پرهزینه‌ای در زندگی ما ایجاد می‌کند: * تکرار یک خودگوییِ قدیمی که در ما احساس حقارت ایجاد می‌کند ممکن است باعث شود در تمام طول زندگی‌مان در انزوا و تنهایی به‌سر ببریم چرا که با تصور این‌که «هیچ‌کس از مصاحبتِ با من لذت نخواهد برد و همه من را تحقیر خواهند کرد» همه‌ی فرصت‌های دوستی و ارتباطِ اجتماعی را از دست می‌دهیم!
احمد زرگانی
حالا مرحله‌ی سوم تمرین را انجام دهید: حالا تصور کنید که میمون سیاه از شاخه به زمین می‌پرد و در مقابل یک «کرگدن مهربان» می‌نشیند. «کرگدن مهربان» لبخند می‌زند و می‌گوید: «حالا من قهرمان این کارتون هستم!» از این پس بلافاصله پس از این‌که «میمون سیاه» به ذهن‌تان بیاید، «کرگدنِ مهربان» با لبخندِ‌ ویژه و جمله‌ی معروفش هم به ذهنِ شما خواهد آمد. پس به جای تلاش برای پاک کردن یک فکر یا از خاطر بردن یک خاطره، یک فکر یا خاطره‌ی متفاوت را جایگزین آن می‌کنیم. هر چه این فکر یا خاطره‌ی جایگزین جذاب‌تر باشد فکر یا خاطره‌ی قبلی را با سرعت و قدرت بیش‌تری کنار خواهد زد.
احمد زرگانی
نکته: هرچه بیش‌تر تلاش کنید که چیزی را از ذهن خود بیرون کنید، آن تصویر یا کلمه بیش‌تر به ذهن‌تان هجوم می‌آورد! بنابراین «کنترل ذهن» از طریق «مبارزه با افکار» امکان‌پذیر نیست! پس چه باید کرد؟
احمد زرگانی
اگر «اجازه بدهید» زنجیره‌ی افکار، «بدون کنترل» در ذهن شما جاری باشد، کنترلِ احساسات و رفتارهای خود را نخواهید داشت. اگر جریان اتوماتیک افکار بدون نظارتِ ما به حرکتِ خود ادامه دهد، ما همچون عروسکی بی‌اختیار قربانیِ این جریان خواهیم بود.   آیا ما می‌توانیم افکار خود را کنترل کنیم؟ تمرین زیر را انجام دهید: به یک «میمونِ سیاه» فکر کنید که روی درختان در حال پریدن و بازیگوشی است. حالا به مدت ۵ دقیقه مراقب باشید که تصویری از آن «میمون سیاه» در ذهن شما نیاید. کاملاً دقت کنید که حتی یک بار هم آن «میمون سیاه» به ذهن‌تان نیاید!
احمد زرگانی
حال رفتار شما خود یک واقعه‌ی جدید در دنیای شما می‌شود که خود احساساتِ قبلی را تشدید می‌کند: وقتی به دوست‌تان سلام می‌کنید و با صمیمیت لبخند می‌زنید او نیز به احتمال زیاد جواب مشابهی می‌دهد و افکارِ مثبت و احساسات خوشایند شما تقویت می‌شوند. از آن طرف هم وقتی تمام بعدازظهر درس نمی‌خوانید، علی‌رغم قولی که داده‌اید ظرف‌ها را نمی‌شویید و جواب تلفن را با بی‌حوصلگی می‌دهید، عقب افتادن از درس‌ها و دلخوری مادرتان و کسی که به خانه‌تان تلفن زده باعث تشدید افکار منفی و احساساتِ ناخوشایندتان می‌گردد و این زنجیره تشدید می‌گردد:
احمد زرگانی
* از دوستم توقع داشته باشم مرا مهم‌ترین اولویت زندگیش بداند و به خاطر من «همه‌ی» برنامه‌هایش را تغییر دهد! * از دوستم توقع داشته باشم فکر مرا بخواند، خودش بداند چه چیزهایی را دوست دارم و چه چیزهایی را دوست ندارم و بدون این‌که نیاز به گفت‌وگو باشد ملاک‌های رضایت مرا رعایت کند!
احمد زرگانی
اگر برای خرید هدیه‌ی تولد او خودم را اذیت نمی‌کردم، امروز نیز از او انتظاری بیش از ظرفیتش نداشتم. هر چه در یک رابطه، دو طرف توقع کمتری از هم داشته باشند،‌ آسیب‌پذیری آن رابطه کمتر می‌شود. آسیب‌پذیرترین افراد کسانی هستند که توقع دارند مردم به‌طور «ویژه» با آن‌ها مدارا کنند. کسانی که نیاز به امتیازات ویژه، احترام ویژه، تشریفات ویژه و شرایط زندگی ویژه دارند اغلب در زندگی دچار مشکلاتِ بین‌فردی و نارضایتی هستند. نمونه‌ای از توقعاتی که اغلب باعث آزار ما می‌شوند: * از دوستم توقع داشته باشم «همیشه» در مواجهه با من شاد،‌ بذله‌گو، خوش‌اخلاق و سرحال باشد، «همیشه» حوصله‌ی مرا داشته باشد و «هیچ‌وقت» خسته،‌ عصبانی یا بی‌حوصله نباشد!
احمد زرگانی
توقع «توقع» آن رویِ سکه‌ی «مسئولیت» است. معنای توقع این است که از کسانی که با آن‌ها ارتباط داریم، انتظار داریم در مقابل ما «احساس مسئولیت» کنند. «توقع بجا» یعنی این‌که از دیگران انتظار «احساس مسئولیت سنجیده» داشته باشیم و بیش از تخصص، توان فکری، قدرت بدنی یا توانایی مالی از کسی توقع نداشته باشیم. اغلب اوقات توقعاتِ نابجا و افراطی، ناشی از احساس مسئولیت نسنجیده و افراطی است. برای مثال برای خرید کادوی جشن تولد دوست‌مان خودمان را به دردسر زیادی انداخته‌ایم. هدیه‌ای سنگین‌تر از توان مالی‌مان خریده‌ایم و مقروض شده‌ایم یا بابت آن از سوی خانواده‌مان سرزنش شده‌ایم. با چنین سابقه‌ی ذهنی، اگر دوست‌مان برای تولد ما کادوی ارزان‌قیمتی بخرد دلخور می‌شویم.
احمد زرگانی
آیا حل این مسئله در ظرفیت مالی من می‌گنجد؟ *** به این نمونه‌های زیبا از «احساس مسئولیت سنجیده» توجه کنید: * در حال عبور از عرض خیابان متوجه می‌شویم که دو کودک خردسال نیز قصد عبور از عرض خیابان را دارند، دست آن‌ها را می‌گیریم و آن‌ها را همراه با خود به آن سوی خیابان می‌بریم. * در حال پیاده‌روی متوجه پیرزنی می‌شویم که سبدی سنگین در دست دارد. با کمی تغییر مسیر می‌توانیم سبد او را تا منزلش برسانیم و سپس به مسیر خود برگردیم. * همکلاسِ ما یک مسئله‌ی درسی را درست متوجه نشده است. می‌توانیم دقایقی وقت خود را صرف کنیم و آن مسئله را برای او توضیح دهیم.
احمد زرگانی
* آقایی که درآمد او ماهیانه یک‌میلیون تومان است به دلیل «احساس مسئولیت» می‌پذیرید که ضامنِ وام بانکی همسایه‌اش شود. اقساط بانکی این وام، ماهیانه دومیلیون تومان است! * خانمی که مدتی برای کمردردش تحت درمان پزشکی بوده است،‌ در برخورد با اقوام و آشنایانی که دچار کمردرد هستند به لحاظ «احساس مسئولیت»، داروهای کمردردِ خود را به آنان توصیه می‌کند! *** «احساس مسئولیت» از نمودهای زیبای «انسانیت» است اما «رفتار سنجیده» ایجاب می‌کند که قبل از اقدام به عمل به سؤالات زیر جواب دهیم؟ آیا حل این مسئله در حیطه‌ی تخصص و مهارت فکری من است؟ آیا حل این مسئله در توان و قدرت بدنی من می‌گنجد؟
احمد زرگانی
به مثال‌های زیر توجه کنید: * یک کودک ۸ ساله در حالی که پدر و مادرش در خانه نیستند،‌ «احساس مسئولیت» می‌کند که برای خانواده شام بپزد. آیا احتمالِ صدمه زدن او به خود و دیگران بیشتر از احتمال کمک رساندن او نیست؟ * یک کودک ۱۱ ساله تصمیم می‌گیرد برای کمک کردن به پدرش، اتومبیل را از پارکینگ بیرون ببرد. آیا احتمال صدمه رسیدن به او و اتومبیل بیش از احتمال کمک رساندن نیست؟
احمد زرگانی

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان