بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
۴٫۰
(۸۳)
اما شاید تمام زندگیها همینگونه بودند. شاید حتی بهظاهر بینقصترین و باارزشترین زندگیها هم درنهایت عین هم بودند و همین حس را داشتند. کوهی از ناامیدی، یکنواختی، درد و رقابت، آراسته به ظاهری موقتی از زیبایی و شگفتی. شاید این تنها معنای موجود از زندگی بود. اینکه جهانی باشی که خودش را نظاره میکند.
saaadi_h
’شفقت و مهربانی اساس اخلاقیات است.‘ شاید اساس زندگی هم باشد.
Fatemeh
مکانها فقط مکانان و خاطرات سر جاشونن و زندگی لعنتی هم ادامه داره.»
Fatemeh
سپس برایش از مردی به نام راجِر دونبار گفت که استاد دانشگاه آکسفورد بوده و کشف کرده است که ذهن انسانها فقط میتواند صد و پنجاه نفر را بشناسد. ازاینرو که این عدد میانگین جمعیت جوامع انسانهای اولیه بوده است.
اَش سپس گفته بود ’همینطور کتاب دُمزدِی. وقتی به کتاب دمزدی نگاه میکنی میبینی میانگین جمعیت جوامع انگلیسی هم توی اون زمان صد و پنجاه نفر بوده. به غیر از منطقۀ کِنت که صد نفر جمعیت داشته. من اهل کنت هستم. ما دیاِناِی ضد اجتماعی داریم.‘
فروغ شعر ایران
شاید حتی خودکشی هم برای او کار پُرزحمتی بهحساب میآمده است.
M.T
ی دقیقاً چی بهم بگی.»
خانم اِلم نفسهایش را آرام کرد و گفت:
کاربر ۸۵۰۳۴۱۳
یک شخص مانند یک شهر میماند. نمیتوانی اجازه دهی چند منطقۀ دوستنداشتنی تو را از کل آن محروم کند. ممکن است قسمتهای کوچکی از آن را دوست نداشته باشی، چند کوچه یا مناطق مسکونی کهنه و کثیف، ولی چیزهای خوب شهر ارزش ماندن در آن را دارند.
Maryam
«گروهها هیچوقت دوام نمیآرن. ما مثل بارون شهابسنگ بودیم. قبل از اینکه شروع کنیم تموم شد.»
کاربر ۵۱۶۲۲۶۹
تا موقعی که پریود نباشی مشکلی برات پیش نمیآد.»
«خدای من، چی؟»
«خرسها از یه کیلومتر اون طرفتر هم بوی خون رو میفهمن.»
saaadi_h
درمورد اینکه چطور ذهن انسان اطلاعات پیچیدۀ جهان را میگیرد و ساده میکند، مثلاً وقتی انسان یک درخت را میبیند، ذهن این مجموعۀ پیچیده از چوب و برگ و شاخه را به یک کلمۀ ساده به نام ’درخت‘ ترجمه میکند. انسان بودن یعنی دائماً مفاهیم جهان را تا حد قابلفهمی ساده کردن تا بتوان آنها را درک کرد.
saaadi_h
هر جهانی منطبق و روی یه جهان دیگه قرار داره. مثل یه میلیون عکس چاپشده روی کاغذکالک که روی هم قرار دارن و هرکدوم یهخرده با اون یکی فرق داره. نظریۀ چندجهانی از دید فیزیک کوانتوم این رو میگه که تعداد بینهایتی جهان موازی و واگرا نسبت به هم وجود داره. هر لحظه از زندگیت وارد جهان جدیدی میشی. با هر تصمیمی که میگیری.
saaadi_h
لایههای منجمد زیر پوستۀ زمین در حال آب شدن هستند که این موضوع باعث نرم شدن زمین میشود که درنهایت موجب رانش زمین و سقوط بهمن میشود که میتواند خانههای چوبی بزرگترین دهکدۀ سوالبارد یعنی لانگیِربین را تخریب کند. همچنین این خطر هم وجود دارد که اجساد مدفون در قبرستان محلی آنجا هم به روی زمین بیایند.
saaadi_h
یکی از کوههای یخی شناور در آب زیرورو شده است. پدیدهای که ظاهراً به این دلیل اتفاق میافتد که آبهای در حال گرم شدن از زیر، یخهای کوه یخی را آب میکنند و باعث میشوند نوک آنکه از آب بیرون است سنگینتر از قسمت پایینیاش شود و کوه یخ زیرورو شود.
saaadi_h
زمانی که بیشازحد در یک مکان میمانی فراموش میکنی که جهان چقدر بزرگ است. هیچ درک و احساسی از طول و عرضهای جغرافیایی نداری.
saaadi_h
نورا تنها کسی نبود که اسلحه داشت. همۀ آنها اسلحه داشتند. دانشمندان مسلحی بودند. بههرحال، پیتر خندید و اینگرید بر پشت نورا زد. اینگرید درحالیکه با صدای بلند میخندید گفت: «واقعاً امیدوارم خورده نشی. دلم برات تنگ میشه. تا موقعی که پریود نباشی مشکلی برات پیش نمیآد.»
«خدای من، چی؟»
«خرسها از یه کیلومتر اون طرفتر هم بوی خون رو میفهمن.»
saaadi_h
«تو نباید دیگه نگران تأیید دیگران باشی. تو برای اینکه بخوای خودت باشی نیازی به رضایتنا...»
«آره فهمیدم.»
Fatemeh
’با اطمینان بهسمت رؤیاهایت قدم بردار. زندگیای که همواره آرزویش را داشتی زندگی کن.‘
نیلوپر
تو بهعنوان زغال شروع میکنی و در آخر هم باز یک زغال هستی. شاید این درسی باشد که زندگی واقعی به ما میدهد.
نیلوپر
سادگی و روراست بودن هیچوقت اون چیزی که بهنظر میآد نیست.»
Fatemeh
«هیچوقت اهمیت چیزهای کوچیک رو دستِکم نگیر. این رو همیشه به یاد داشته باش.»
Fatemeh
حجم
۲۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۲۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان