بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تلخون | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب تلخون اثر صمد  بهرنگی

بریده‌هایی از کتاب تلخون

نویسنده:صمد بهرنگی
انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۳.۴از ۲۵۶ رأی
۳٫۴
(۲۵۶)
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛ ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
کتاباز قهار
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛ ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ م. امید
Arezuwishi
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛ ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
Dayana
نه اعتراضی، نه تشکری، گوئی به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهد. نه جائی می‌رفت، نه با کسی حرفی می‌زد. اگر چیزی از او می‌پرسیدند جواب‌های کوتاه کوتاه می‌داد. خرمن خرمن گیسوی شبق رنگ روی شانه‌ها و پشتش موج می‌زد. راه که می‌رفت به پریان راه گم کرده‌ی افسانه‌ها می‌مانست. فحش می‌دادند یا تعریفش می‌کردند، مسخره‌اش می‌کردند یا احترامش، به حال او بی تفاوت بود. گوئی خود را از سرزمین دیگری می‌داند، یا چشم به راه چیزی است که بالاتر از این چند و چون هاست.
helya.B
«اگر نوشتن این مطلب بد باشد پس چه چیز خوب خواهد شد؟ دیگر قلم اینها را نباید مقید ساخت.»
.ً..
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛ ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
شقایق
ده سال است که غمت را می‌پرورم.
Friba
باید بروم فلک را پیدا کنم و از او بپرسم سرنوشت من چیست، برای خودم چاره‌ای بیندیشم.
Sarah A
ده سال است که آب از آب تکان نخورده، ده سال است که مرغی نغمه نخوانده، ده سال است که پروانه‌ای پر نزده، ده سال است که درختی جوانه‌ای نزده، ده سال است که تری و طراوت از همه چیز رفته، ده سال است که جوان زیر این درخت دراز کشیده، ده سال است که خونش منجمد شده، ده سال است که دلش نتپیده...
♡Sara♡
- «اگر نوشتن این مطلب بد باشد پس چه چیز خوب خواهد شد؟ دیگر قلم اینها را نباید مقید ساخت.»
.ً..

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه