بریده‌هایی از کتاب رها کردن آسان نیست

مجردبودن عالی است عزیزم تو نشکسته‌ای! فقط در مرحلهٔ عادت‌کردن به تنهایی هستی و می‌خواهی دوباره قدرت پیدا کنی تا خودت را تحت هر شرایطی دوست داشته باشی. به‌زودی دردهایت را پشت سر می‌گذاری و از این مرحله عبور خواهی کرد... صبر داشته باش!

گاهی‌اوقات بیش‌ازحد به خودتان سخت می‌گیرید، درحالی‌که باید قدمی به عقب بردارید تا بفهمید همین‌که در این دنیا زنده مانده‌اید یعنی موفق شده‌اید.

این من بودم که زمان، پول و عواطف بسیار زیادی را صرف او کرده بودم، پس چطور ممکن بود مرا انتخاب نکند، درست است؟ نه، درست نیست. او می‌دانست که من معتادش شده‌ام، ولی هیچ کاری نکرد تا قلبم نشکند. هیچ‌وقت من برندهٔ این بازی نمی‌شدم.

مشکل وقتی شروع می‌شود که شما مدام به رؤیاها و آرزوهایتان پروبال می‌دهید و امیدوارید شخص دیگری آن‌ها را به واقعیت تبدیل کند؛ ولی وقتی آن‌ها چنین کاری را انجام نمی‌دهند شما بازهم اصرار می‌کنید؛ چون باور دارید که آن‌ها باید همیشه شما را دوست داشته باشند. امید به اینکه آن‌ها هم روزی احساسی مشابه احساس شما داشته باشند باعث می‌شود که ماه‌ها یا شاید سال‌ها وقتتان را تلف کنید.

خاطرات منفی را از ذهنتان دور کرده و فقط بر این موضوع تمرکز کنید که همه‌چیز جوری در حال پیش‌رفتن است که اوضاع بهتر شود.

زمانی‌که توانستید قدر هر اتفاقی را که در زندگی‌تان رخ داده و از شما چنین انسانی ساخته است بدانید، موفق خواهید شد که گذشته را رها کرده و بر زندگی‌تان تمرکز کنید.

هرگز این فرصت را به آن‌ها ندهید که دوباره ناامیدتان کنند. وقتی رابطه‌ای که در آن هستیم پایان می‌یابد، ناخودآگاه هروقت که به گذشته برمی‌گردیم و به یاد خاطرات خوبمان با آن شخص می‌افتیم احساس رهایی و آسایش می‌کنیم. در گذشته زندگی می‌کنیم، چون می‌ترسیم زمان حال را با اتفاق‌هایی که در آن رخ می‌دهند بپذیریم.

هیچ‌کس به‌طور کامل درد شما را درک نخواهد کرد؛ چون هر انسانی به‌طرزی متفاوت عزاداری می‌کند.

رهاکردن یک فرایند است، نه یک مقصد؛ پس لازم است که صبر داشته باشی؛ چون قرار نیست یک‌شبه اتفاق بیفتد.

"غروب تنها یک توهّم است، چون خورشید یا بر فراز خط افق است یا در پایین آن. این امر بدین معناست که روز و شب جوری در هم گره خورده‌اند که بعضی‌چیزها نه در کنار هم می‌توانند حضور داشته باشند و نه در غیاب هم. به یاد دارم زمانی در این فکر بودم که چطور می‌شود همیشه باهم بود و بااین‌حال تا ابد جدا از هم؟"

هروقت تصمیم بگیرید دیگر به او زنگ نزنید یا به او اجازه ندهید وقت‌وبی‌وقت به‌خاطر ارضای نیازهای خودش سراغ شما بیاید، فرایند آزادشدنتان آغاز می‌شود. ارتباط دائمی‌داشتن با او به وضعیت شما کمکی نخواهد کرد؛ فقط رهاکردن را سخت‌تر می‌کند.

گاهی اعتراف‌کردن به اینکه کسی که عاشقش شده بودید برایتان مناسب نبوده است کمک می‌کند زودتر التیام بیابید و گذشته را رها کنید.

سخت‌ترین کار من این بود که باید با این واقعیت روبه‌رو می‌شدم که تو برایم مناسب نبودی و بااین‌حال، بازهم اعتقاد داشتم می‌توانم تغییرت بدهم.

دست از آزاردادن خودتان با برگشتن به‌سمت کسی که شما را آزار داده است بردارید، حتی اگر فکر می‌کنید آن فرد تغییر می‌کند. نه، تغییر نمی‌کند. او هیچ‌وقت برای شما مناسب نخواهد بود.

تنها راهِ فائق‌آمدن بر گذشته، این است که با آن آشتی کنید.

تصمیم با شماست. همه‌چیز از شما شروع می‌شود.

بخشیدن یک نفر باعث نمی‌شود آزاری که قبل و بعد از جدایی به شما رسانده‌اند پاک شود، ولی به شما فرصتی می‌دهد تا دوباره نفس بکشید. تصمیم با شماست. همه‌چیز از شما شروع می‌شود.

پس هروقت حس کردید دچار عذاب‌وجدان شده‌اید، لیستی از کارهایی را که برای درست‌کردن اوضاع انجام داده‌اید بنویسید. وقتی ببینید هر کاری از دستتان برمی‌آمده انجام داده‌اید احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت.

دیگر اجازه ندهید افراد، مستأجر رایگان ذهنتان باشند. فضای خالی ذهنتان را به کسی اختصاص بدهید که لیاقتش را دارد و باعث آرامش شما می‌شود.

مسئولیت‌پذیری درمورد زندگی و تصمیماتتان باعث می‌شود دیدتان باز شود.