بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عزیز من | طاقچه
تصویر جلد کتاب عزیز من

بریده‌هایی از کتاب عزیز من

انتشارات:نشر افکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
روز را طی می‌کنم
khazar
این‌ برگها، این‌ برگهای‌ عزیز من‌ منتظر پاییزاند که‌ فروریزند آنگاه‌ در کف‌ خیابان‌ها در زیر پای‌ عابران‌ گمنام‌ و تنها بمیرند
Ayeh
دشوار است‌ فراموشی‌ لبخند تو
khazar
لحظه‌ی مُردن چه ساده بود چشمان خیره به سقف پاها گُم در ملافه‌ی سفید.
bec san
باز آی در این فصل بی‌باران اقرار می‌کنم: تو را دوست داشتم
khazar
مرا با باران‌ الفت‌ است‌
khazar
برای‌ برخی‌ از یاران‌ آن‌ سال‌ها گریسته‌ بودم.
Ayeh
بنفشه‌ها از خستگی‌ روز به‌ رویای‌ ما پناه‌ می‌آورند
Ayeh
آنان‌ ندانستند: ما کنایه‌ای‌ از دریا بودیم‌ ما کنایه‌ای‌ از مه‌ بودیم‌
Ayeh
چه‌ شب‌های‌ بسیار که‌ چهره‌ی‌ ترا از دریا بیرون‌ کشیدم‌ بر چشم‌ نهادم‌
Ayeh
من‌ دوستش‌ داشتم‌ اما مرا باور نداشت‌
Ayeh
می‌گفت: باید تسلیم‌ بود. من‌ تسلیمش‌ بودم.
Ayeh
بیتی‌ بر زبان‌ می‌آید و سپس‌ می‌گریزد. این‌ بیت‌ مذاب‌ است، لبان‌ را می‌سوزاند. کاش‌ مرا امید بود که‌ این‌ بیت‌ سنگ‌ شود.
Ayeh
ترا در سال‌ قحط‌ یافتم‌ با من‌ بمان‌ روزی‌ خورشید میوه‌ی‌ ارغوانی‌ خواهد داد با روزهای‌ ملال‌آور با من‌ بمان‌
Ayeh
می‌خواهم‌ به‌ اعماق‌ یک‌ گُل‌ سرخ‌ بروم‌
Ayeh
خون‌ زخم‌ ما که‌ بند آمد از جای‌ آن‌ جراحت‌ و زخم‌ رویا فوران‌ کرد
Ayeh
گفت: مرا به‌ یادآور
Ayeh
دستم‌ را گرفته‌ بود. بر پیشانی‌ام‌ جاده‌های‌ دور را حک‌ می‌کرد.
j
ارثیه‌ی‌ ما چراغی‌ تهی‌ از نفت‌، فنجانی‌ لبه‌ شکسته‌، دیوان‌ شعری‌ اوراق‌ گشته در کف‌ اتاق‌ بود.
Ayeh
همیشه‌ این‌ حسرت‌ بود که‌ عمرم‌ به‌ پایان‌ است‌ و نتوانستم‌ چترها را بگشایم.
Ayeh

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد