- طاقچه
- ادبیات
- شعر
- شعر نو
- کتاب عزیز من
- بریدهها
بریدههایی از کتاب عزیز من
۳٫۰
(۲)
همهی غمهایی را که از جمعه مانده بود به لیوان خالی سرازیر کردیم، نوشیدیم.
Ayeh
باران در قابهای خالی که بر دیوار آویخته بودیم جای نمیگرفت
Ayeh
غروب که به خانه آمدم رویای پژمرده و افسرده را با دریغ در گلدان شمعدان دفن کردم.
Ayeh
این رویای زخم دیدهی مجروح را به تو میسپارم که پناهش دهی.
Ayeh
ما دو تن سرگردان بودیم، میرفتیم، به کجا میرفتیم، نمیدانستم.
Ayeh
میخواستم ماهیان دل آرام را به خواب خویش رهسپار کنم. اما ماهیان از نام دریا دور میشدند. باران آن روزها بر ماهیان و گلدانهای شمعدانی سیطره داشت.
Ayeh
جرعهای چای مینوشم سپس فنجان خالی است و عمری که مانده است.
Ayeh
باید رویای رنجور را به جوی آب رها کنم. دیگر از تخیل و ستایش بیزارم.
Ayeh
آیا میداند این جهان و این پلههای خانهی ما به اعماق اندوه رهسپار است.
Ayeh
دیگر بهار رسیده بود و ما رویای خویش را در قفس آویخته بودیم.
Ayeh
باغهای لرزان صبحگاهی را در مه صدا میکنم، جوابی نیست دریغ که از جوانی این باغها را نشناختم. حجم اندوه ما برای باغها چندان بود، چندان بود که باغها را قدرت تحمل نبود.
Ayeh
در همهی عمرش لختی تاریکی بود روزی تشنگی و همهی هفته اندوه، شاید در جمعه لبخندی به لب میآورد.
Ayeh
چشمانم در تاریکی به تو خو گرفته بود
Ayeh
یاد داریترا صدا کردم.
Ayeh
این الوانی آسمان، آن رنگارنگی میوهها، آن یکی از ناامیدی رنج میبرد که در باران ماند، او را به خانه بردند، مرده بود، دستان او را به یاد داریم، آغشته به گُل و رویا بود، سنش را به ما نگفت، این یکی سنش را به ما میگوید، از رویا و تخیل انبوه است اما چه سود در باران بدون چتر از خانه بیرون آمده است
Ayeh
ما که از همان روز تولد در تاکستان دانسته بودیم عمر پوچ ما بر انگورها هم سرایت میکند.
Ayeh
روزگاری بود که داور ما مرگ بود و اندوه ما فقط ستارهای غایب را به یاد داشت.
Ayeh
دستم را گرفته بود. بر پیشانیام جادههای دور را حک میکرد.
Ayeh
زنی خرامان و آشفته از بهشت گریخته است. نامش را به یاد ندارد.
Ayeh
هنگامی که در باران سوار آن اتوبوس آبی رنگ شدی از پیشانی تو بر کف خیابان رویا میریخت،
Ayeh
حجم
۱۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
حجم
۱۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
قیمت:
۵۶,۰۰۰
۱۶,۸۰۰۷۰%
تومان