بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عزیز من | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عزیز من

بریده‌هایی از کتاب عزیز من

انتشارات:نشر افکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
می‌توانست‌ در پایان‌ این‌ شب‌کهنه و عتیقه خاکستر شود
Ayeh
شاید شبی‌ ما را آتش‌ زنند شاید در هراس‌ این‌ شب‌ خاکستر شویم‌
Ayeh
چرا دستان‌ تو از آسمان‌ آویخته‌ است‌ نه‌ مرا تسلی‌ است‌ نه‌ مرا آن‌ درختی‌ است‌ که‌ در آتش‌ می‌سوزد
Ayeh
به‌ یاد آوردی‌ دریا از ما دور بود به‌ یاد آوردی‌ عشق‌ از ما دور بود
Ayeh
برای‌ تو: با رنگ‌ آبی‌ می‌نویسم‌
Ayeh
و عشق‌ در یک‌ بوته‌ی‌ گُل‌ سرخ‌ خلاصه‌ می‌شد
Ayeh
او را کشته‌ بودند قاتل‌ را مردی‌ می‌دانست‌ که‌ در چهار فصل‌ سال‌ چتری‌ را بر سر می‌گرفت. گفت: روزی در باران چتر و مرد گم می شوند اما مرا چه سود.
Ayeh
دشوار است‌ فراموشی‌ لبخند تو
j
دوباره‌ مرا صدا می‌کند که‌ سراغش‌ بروم. جای‌ او را نمی‌دانم. چه‌ناگهان پیر شد. خدایا.
j
چای‌ سرد بود. نان‌ سرد بود. فقط‌ لبخند تو به‌ من‌ امید می‌داد که‌ چای‌ گرم‌ است‌، که‌ نان‌ گرم‌ است‌ و روز روزی‌ تعطیل‌ است.
j
دیگر هنگام‌ رفتن‌ است‌ پس‌ برای‌ من‌ سبدی‌ گیلاس‌ کال‌ بیاورید. من‌ تسلیم‌ گیلاس‌های‌ کال‌ می‌شوم‌ حتی‌ فرصت‌ نیست‌ که‌ باید صبور بود تا گیلاس‌های‌ کال‌ برسند.
j
دیگر پیر بودیم‌ که‌ باری‌ دیگر شمع‌ را خاموش‌ کنیم. ما در کنار شمع‌ روشن‌ خاموش‌ شدیم.
j
به‌ تو قوت‌ قلب‌ می‌دهم‌ که‌ مرگ‌ آسان‌تر از نوشیدن‌ یک‌ فنجان‌ قهوه‌ در باران‌ است‌ اکنون‌ از پنجره‌ خیابان‌ را نگاه‌ کردم‌ باران‌ می‌بارد.
j

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۵ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد