بریدههایی از کتاب قمارباز
۳٫۸
(۷۲۰)
خيال میکردم مرا مانند مسيح انتظار میکشند، ولی اشتباه میکردم.
طاغی
راستی هم، انسان دوست دارد که بهترين دوستان خودش را در مقابل خود، خوار ببيند. دوستی بيشتر اوقات برروی تحقير و شرمساری بنا نهاده میشود. اين حقيقتی است قديمی که همهی مردان بافکر از آن اطلاع داشتهاند.
اکرم ملایی
در طول اين بازی، اين اولين بار بود که وحشت و ترس سراپايم را گرفت. و درنتيجه دستهايم و پاهايم شروع بهلرزيدن کرد. من حتی اکنون نيز معنايی را که باختن در آن موقع برايم داشت با هول و هراس درک میکنم و در نظر میآورم. تمام زندگی و حياتم را بهقمار گذاشته بودم!
علی
من پول را برای خودم احتياج دارم و مايل نيستم که فقط برای خدمت بهسرمايه زنده باشم.
دانور🌱
اگر يقين داشتم که در دم، قمار و هامبورگ را برای برگشتن بهوطنتان ترک خواهيد کرد، خودم را حاضر میديدم که هماکنون هزار ليره بهشما بدهم، تا با آن دورهی زندگی جديدی را شروع کنيد. ولی اگر بهجای هزار ليره فقط ده لويی بهشما میدهم برای اين است که اکنون برای شما فرقی ندارد. هم اين و هم آن را در قمار خواهيد باخت. بگيريد و خداحافظ.
بهنام
من پول را برای خودم احتياج دارم و مايل نيستم که فقط برای خدمت بهسرمايه زنده باشم. حس میکنم که خيلی اغراق میگويم، ولی چقدر بد است. اعتقادات من اين است!
Rghaf
و اين نمونههای نجابت و درستکاری همهی دنيا را از ديدگاه خودشان قضاوت میکنند و همهی کسانی را که با خودشان شباهتی ندارند تکفير میکنند.
Firooz
بهاين پيرزن احمقی که من هستم سخت نگير. من حالا ديگر جوانها را بهخاطر سبکسریهاشان سرزنش نخواهم کرد.
علی
همهی اينها اکنون مثل خواب و خيالی گذشته است ـ حتی عشق من، گرچه بسيار قوی و صميمی بود، ولی... آخر چه شد؟ راستی اکنون چيزی از آن باقی نمانده است.
Pariya
راستی هم، انسان دوست دارد که بهترين دوستان خودش را در مقابل خود، خوار ببيند.
Amir
گاهی در نگاه بيمارِ آدمی عفيف و پاک دامن، چه چيزهای زيادی را میشود خواند! آدم عفيفی که حاضر است زمين دهان باز کند و او را فرو ببرد و در عوض کوچکترين نشانهای از احساسات او در نگاهش خودنمايی نکند و بهکسی روشن نشود.
it's me
در صورتی که ما هنوز آدمهای بیتربيتی هستيم. انقلاب کبير فرانسه، بزرگزادگی و نجابت را از خود بهارث گذاشته است.
اکرم ملایی
من خودم سبب بدبختی خودم بودهام
Saeid
میگويند که نبايد دو بار سر يک ميز بهدنبال بخت و اقبال رفت
Saeid
آه من، پوست خودم را روی آن خواهم گذاشت. چهارهزار فلورين ديگر بگذار.
آسمان
دربارهی سود و استفاده، اين تنها در بازی رولت نيست که مردم بهآن اهميت میدهند. هرجا که انسانها برای فراهم کردن و بهدست آوردن مخارج آيندهی زندگی خودشان کوشش میکنند، اين مطلب صادق است. دانستن اينکه سود و استفاده بهخودی خود چيزهای بد و کثيفی هستند مسئلهی ديگری است و من در اينجا درصدد نيستم که از آن نتيجهای بگيرم؛ اضافه براينکه من در خودم يک ميل سرشار بهبردن را حس میکردم. اين حرص عمومی، اين ناپاکی و ننگ و پولپرستی و طمع، وقتی که بهسالن قمار میوارد میشدم در نظر من خودمانی و عادی شده بود.
Baharak
احساس يک سقوط و پرت شدن در من بود.
Pariya
هيچ بهخاطر ندارم که در تمام مدت بازی آن شب حتی يک بار بهفکر پولينا افتاده باشم. فقط شهوت مقاومت ناپذيری بربردن و جمع کردن اسکناسهای بانک که هر بار جلوی چشم من انباشتهتر میشد، در خودم حس میکردم.
علی
آيا اين يک ايدهآل نيست؟ اين که قربانی خوشحال است از اين که با پای خودش بهقربان گاه میرود؟
abolfazl
قماربازها اين حسابها را روی کاغذهای پوشيده از اعداد خودشان ضبط میکنند. هرضربهای را با دقت يادداشت میکنند، حساب میکنند و شانسهای برد را از آن نتيجه میگيرند و پس از اين که همه را تخمين زدند عاقبت داو خودشان را بهبازی میگذارند و... و بعد مثل آدمهای مردنی سادهای که بیهيچ حسابی بازی میکنند، میبازند.
Rghaf
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۳۰%
تومان