بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سمفونی مردگان | صفحه ۱۴ | طاقچه
کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

بریده‌هایی از کتاب سمفونی مردگان

نویسنده:عباس معروفی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۳۳۱ رأی
۳٫۸
(۳۳۱)
بی‌کاری بدتر از تنهایی است. آدم بی‌کار در جمع هم تنهاست.
sina_m_farsakh
«خون گدایی همچو من رسمی ز حلاج است و بس زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار ای ابر عشق دردمند ای دختر قداره‌بند من تار تو زخمی بزن امشب بیا بر من ببار
sina_m_farsakh
مملکت در حال تحول است امّا حالا کو تا به آمریکا برسد. آن ماشین‌ها، آن ساختمان‌های بلند، آن پل‌های اعجاب‌انگیز، آبشار نیاگارا، سیاهپوستان قدرتمند، بردگی، نفت، عشق، زندگی و مرگ.
sina_m_farsakh
با دو دسته نمی‌شود بحث کرد. بی‌سواد و باسواد.»
sina_m_farsakh
«تازگی‌ها فهمیده‌ام در مملکتی که جنگ باشد زلزله قریب‌الوقوع است. می‌پرسی چرا؟ خوب معلوم است، بعدها که دود از کله شهر بلند شد می‌فهمی.»
sina_m_farsakh
همه آتش‌ها با آن شعله و دود، با آن تلفات و خسارت، خودبخود فرو می‌نشست. امّا همه آن‌ها در خرابی فرو می‌نشست.
sina_m_farsakh
دیوانه ما مثل پرنده است. توی قفس، می‌میرد. بیرون هم که باشد پر می‌زند.
sina_m_farsakh
«زمانی که آدم ثروتمند می‌شود، در هر سنی باشد احساس پیری می‌کند.»
sina_m_farsakh
آدم‌ها هر کار بخواهند می‌توانند بکنند به شرطی که طبیعت سرِ جنگ نداشته باشد.
sina_m_farsakh
«زمانی که آدم ثروتمند می‌شود، در هر سنی باشد احساس پیری می‌کند.
shakerii_zahraww

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۳
۱۴
صفحه بعد