بریدههایی از کتاب کشتی پهلو گرفته
۴٫۷
(۶۰)
ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و مصیبهایت بلد بودی، شوی تو کسی نیست که این رازهای سر به مهر تو را نداند و برایشان در نخلستانهای تاریک شب، نگریسته باشد.
اینجا جای تازیانه نامردان است در آن زمان که ریسمان در گردن مرد تو آویخته بودند.
ای خدا! این غسل نیست، شستشو نیست، مرور مصیبت است.
الف. میم
اما... اما کسی بود در این دنیا که بسیار دوستش میداشتم - خدا همیشه دوستش بدارد - دل نازکش را نمیتوانستم نگران و آزردهٔ خویش ببینم.
همان که در وقت بیپناهی پناهم شد و در وقت تنگدستی، گشایشم و در سرمای سوزندهٔ تکذیب دشمنان، تنپوش تصدیقم؛ مادرت خدیجه.
الف. میم
انگار که تاریخ را در سرزمین شیعه با خون رقم میزنند. با مظلومیت خون.
الف. میم
وقتی چشمم به تاول دستهای تو افتاد، دلم آتش گرفت، گفتم:
ـ بیا به نزد پیامبر برویم و از او خدمتکاری تقاضا کنیم.
رفتیم، اما دست پیامبر از ما تنگتر بود، ولی انگار «نه» گفتن به تقاضا در قاموس پیامبر نبود، به تو تسبیحی آموخت که پس از آن کارها سهل مینمود و گرهها گشاده:
«پس از هر نماز سی و چهاربار اللهاکبر بگویید و خدا را به بزرگی یاد کنید، سی و سهبار الحمدالله بگویید و سپاس او را بگذارید و سی و سه مرتبه خدا را تنزیه کنید و سبحانالله بگویید.»
و پس از آن، اینگونه تسبیح به نام تو شهرت یافت
کاربر ۳۷۷۷۰۸۷
ای جلوهٔ خدا! ای یادگار رسول! زیستن، بیتو چه سخت است.
ماندن، بیتو چه دشوار.
این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بیتو، حیات نیست.
این مرگ، نقطهٔ ختمی است بر کتاب جهان.
زمین با چه دلی تو را در خویش میگیرد و متلاشی نمیشود؟
آسمان با چه چشمی به رفتن تو مینگرد که از هم نمیپاشد و فرو نمیریزد؟
Nznn765
فرمود پیامبر که به آفتاب اقتدا کنید و از او هدایت بجویید و آنگاه که خورشید غروب کرد به ماه و آنگاه که ماه پنهان گشت و به زهره و آنگاه که زهره رفت به دو ستاره فرقدین.
حیران
مردمی که به خورشید با نفرت مینگرند، شایسته شباند.
Alireza
این قهر بزرگوارانهٔ تو کمر تاریخ را میشکند.
از علی خواستی - مظلومانه و متواضعانه - که تو را شبانه دفن کند و مقبرهات را از چشم همگان مخفی بدارد.
میخواستی به دشمنانت بگویی دود این آتش ظلمی که شما برافروختهاید نه فقط به چشم شما که به چشم تاریخ میرود و انسانیت، تا روز حشر از مزار دُردانهٔ خدا، محروم میماند. چه سند مظلومیت جاودانهای! و چه انتقام کریمانهای!
الف. میم
تو گریه نکن علی جان! عالم باید برای این همه مظلومیت تو گریه کند.
اکنون، اولِ خلاصی من است، ابتدای راحتی من است، اما آغاز مصیبت توست.
پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاه رفتن، بیش از این مسوزان.
تو را و کودکانمان را به خدا میسپارم علی جان! سلام مرا تا قیامت به فرزندان آیندهمان برسان.
الف. میم
آنکه گفت: «حَسْبُنا کِتابَ الله»، کتاب خدا را نمیشناخت. نمیدانست که یکی از دو ثقل به تنهایی، آفرینش را واژگون میکند، نمیفهمید که با یک بال نه تنها نمیتوان پرید که یک بال، وبال گردن میشود و امکان راه رفتن بطئی را هم از انسان سلب میکند.
و نه او که مردم هم نفهمیدند که کتاب بدون امام، کتاب نیست، کاغذ و نوشتهای است بیروح و جان و نفهمیدند که قبله بدون امام قبله نیست و کعبه بدون امام سنگ و خاک است و قرآن بدون امام، خانهٔ بیصاحبخانه است.
الف. میم
حجم
۱۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان