بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ویل | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب ویل اثر ویل اسمیت

بریده‌هایی از کتاب ویل

امتیاز:
۳.۶از ۱۴۵ رأی
۳٫۶
(۱۴۵)
چیزی که من در خلال سال‌ها دربارهٔ نصیحت آموخته‌ام این است که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌صورت دقیق آینده را پیش‌بینی کند، ولی همه فکر می‌کنیم می‌توانیم. بنابراین، نصیحت در بهترین حالتش چشم‌انداز محدود یک شخص درخصوص امکانات نامحدود پیش روی شما است. نصیحت مردم مبتنی بر ترس‌ها، تجارب و تعصبات‌شان است و اساساً مال آن‌هاست، نه شما. وقتی افراد به شما نصیحت می‌کنند، فرض را بر چیزی می‌گذارند که خودشان در موقعیت شما انجام می‌دهند؛ بر چیزی که خودشان درک کرده‌اند، بر چیزی که خودشان فکر می‌کنند شما باید انجام دهید. اما قضیه این است که گرچه همهٔ ما تحت‌سلطهٔ مجموعه‌ای از قوانین، الگوها، امواج و جریان‌های همه‌شمول هستیم ـ‌که همه‌شان تا حدودی پیش‌بینی‌پذیرندـ شما نمونهٔ قبلی ندارید. شما و اکنون پیشامد منحصربه‌فردی هستید و خودتان هم مطمئن‌ترین معیار برای همهٔ امکانات و احتمالات هستید.
Zahra
بیشتر از همه از پدرم می‌ترسیدم. وقتی نُه سالم بود، دیدم که پدرم به سر مادرم چنان مشت محکمی زد که مادرم نقش زمین شد. دیدم که مادرم خون بالا آورد. آن لحظه در آن اتاق خواب، احتمالاً بیشتر از هر لحظهٔ دیگر زندگی‌ام، شخصیت امروز من را تعیین کرد. در تمام کارهایی که از آن زمان تاکنون انجام داده‌ام ـ جوایز و تمجیدها، توجه‌ها، شخصیت‌ها و خنده‌هاـ عذرخواهی طولانی‌ای بوده که به مادرم بدهکارم، به‌خاطر این‌که آن روز کاری نکردم، به‌خاطر این‌که از او حمایت نکردم، به‌خاطر این‌که نتوانستم جلوی پدرم بایستم. به‌خاطر ترسوبودن.
احسان رضاپور
تفاوت میان کاری که ناممکن به‌نظر می‌رسد و کاری که انجام‌پذیر است در نحوهٔ نگرش است.
p.ch
یک روز خودم مسئول همه‌چیز می‌شوم و آن‌وقت همه‌چیز عالی می‌شود.
f.z
درواقع، برخی افراد این تمایز را آن‌قدر خوب انجام می‌دهند که متأسفانه افرادی بالغ‌اند که توانایی‌شان را در پذیرفتن هرچیزی به غیر از واقعیت مادی و ملموس از دست می‌دهند.
f.z
تلاش می‌کردم خلأ احساسی درونی‌ام را با موفقیت‌های مادی و بیرونی جبران کنم. در انتها اما، این عقده سیری‌ناپذیر است. هرچه بیشتر به‌دست می‌آوری، باز هم کم است و به ارضاکردن این حست حتی نزدیک هم نمی‌شوی. در نهایت چیزهایی که نداری یا در گذشته نداشتی، ذهنت را درگیر می‌کند و در گرداب ناتوانی در لذت‌بردن از آنچه داری، به دام خواهی افتاد.
شکوفا
کلمات می‌تواند بر نحوهٔ نگرش افراد به خودشان، نحوهٔ رفتارشان با یکدیگر و شیوهٔ زندگی‌شان در دنیا تأثیر بگذارد. کلمات می‌تواند باعث رشد افراد شود یا آن‌ها را نابود کند
elina
ترس‌ها پدیدآورندهٔ خواسته‌ها هستند و خواسته‌ها موجب سرزدن اعمال می‌شوند
f.z
تا زمانی‌که تو کاری رو برای تأییدگرفتن از یه زن انجام بدی، هرگز نمی‌تونی آزاد باشی. این مثل فرورفتن تو یه جهنمه. و اینم بهت بگم، وقتی یه زن ببینه که می‌تونه تو رو به زانو دربیاره، اعتمادش به تو رو از دست می‌ده. ما نیاز داریم که تو قوی باشی. ما نیاز داریم که "آرهٔ تو آره باشه و "نهٔ تو نه. تا وقتی‌که خودت رو مقابل بقیه خم و راست و برای جلب محبت دیگران به خودت خیانت کنی، همیشه غیرقابل‌اعتماد خواهی بود
صابر
هر کلمه، عمل و رابطه را می‌توان طوری با دقت انتخاب و کنترل کرد که دستیابی به نتیجهٔ مطلوب را تسریع کند؛ چیزی که می‌خورید، زمانی که می‌خوابید، جایی که می‌روید، افرادی که با آن‌ها صحبت می‌کنید، چیزی که به دیگران اجازه می‌دهید به شما بگویند و دوستانی که انتخاب می‌کنید، همگی کنترل‌شده و به سوی بزرگ‌ترین رؤیاهای‌تان جهت‌دهی شوند.
شکوفا
شفافیت در مأموریت، کلید قدرتمندِ موفقیت است. دانستن این‌که چه می‌خواهید، به زندگی‌تان جهت می‌بخشد.
شکوفا
استیون کاوی، در کتاب ۷ عادت مردمان مؤثر، می‌گوید انسان‌ها تنها دو مشکل دارند: ۱. این‌که می‌دانند چه می‌خواهند، اما نمی‌دانند چطور به آن برسند؛ و ۲. نمی‌دانند چه می‌خواهند.
شکوفا
بین استعداد و مهارت فرقه. استعداد خدادادیه.، مادرزادیه و مهارت با عرق‌ریختن، تمرین و تعهد به‌دست می‌آد. همین‌طوری این فرصت رو پشت سر نذار. مهارتت رو بهتر کن.»
شکوفا
«هالیوودی‌بودن» بدترین چیزی است که یک شخص می‌تواند باشد؛ هالیوودی‌بودن تعریف تمام‌عیار بی‌صداقتی و دورویی است.
شکوفا
روز نهم، متوجه شدم که رؤیاهایم واضح‌تر شده‌اند و ایده‌های خلاقانه در ذهنم موج می‌زد. دفتر پشت دفتر را پر از شعر و ترانه و اندیشه و نظر و فیلم و آهنگ کردم.
arman
ما توافق کردیم که شادی جیدا باید مسئولیت او و شادی من باید مسئولیت خودم باشد. قرار گذاشتیم به‌دنبال شادی‌های متمایز و درونی شخصی‌مان بگردیم و سپس برگردیم و خود شادمان را به رابطه و به همدیگر نشان دهیم، نه این‌که با کاسه‌های خالی به هم التماس کنیم و از طرف مقابل بخواهیم نیازهای ما را برآورده کند. ما احساس کردیم که این نوع رابطهٔ خون‌آشامانه، ناعادلانه، غیرواقع‌گرایانه، مخرب و حتی توهین‌آمیز است. اگر مسئولیت خوشبختی خود را بر دوش کسی غیر از خود بگذارید، یقیناً دچار بیچارگی می‌شوید.
arman
ذهنیت من در آن زمان این بود که هیچ دلیلی برای انجام هیچ کاری وجود ندارد، مگر این‌که حاضر باشید سعی کنید در آن کار بهترین باشید
arman
مایکل صد درصد با من بود. در آخر هم، فقط نزدیک به بیست درصد از عوامل رفتند. من و مایکل هزینه‌ها را بین خودمان تقسیم کردیم. نفری چندمیلیون دلار شد، ولی درباره‌اش تردیدی نداشتیم. داشتم به درکی از مفهوم هدف می‌رسیدم. هدف و خواسته ممکن است شبیه به نظر برسند، ولی خیلی با هم
arman
مجبور شدم زانو بزنم. دارل از استراحت کوتاه من در تودهٔ برف‌ها خوشش نیامد. دارل گفت: «اسمش رو بنویس.» درحالی‌که تقلا می‌کردم نفس بکشم، گفتم: «چی؟» «علی. بنویس.» خم شدم و آرام شروع کردم به نوشتن. عـ لـ ی. دارل از این صحنه عکس گرفت و گفت: «باید یادت بمونه چرا داریم زجر می‌کشیم.» و شروع کرد به دویدن.
arman
مایکل یک متخصص مغز را آورد تا در کاری که به آن «ساختن مسیرهای عصبی جدید» می‌گفت، به ما کمک کند
arman

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان