بریدههایی از کتاب ویل
نویسنده:ویل اسمیت، مارک منسون
مترجم:محمدرضا شفایی
انتشارات:انتشارات میلکان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۴۶ رأی
۳٫۷
(۱۴۶)
بابایی دنیا را براساس فرماندهان و مأموریتها میدید؛ طرز تفکری نظامی که همهٔ جنبههای زندگی او را تحتتأثیر قرار میداد. او خانوادهمان را به گونهای اداره میکرد که گویی ما جوخهای در میدان جنگ هستیم و خانهٔ وودکرست پادگان ماست. او از ما خواهش نمیکرد که اتاقهایمان را تمیز کنیم یا تختهایمان را مرتب کنیم. دستور میداد: «منطقهتون رو کنترل کنین.»
در دنیای او چیزی به نام «چیز کوچک» وجود نداشت. انجام تکالیف مدرسه مأموریت بود. تمیزکردن حمام مأموریت بود. گرفتن موادغذایی از سوپرمارکت مأموریت بود. و تمیزکردن زمین؟ فقط تمیزکردن زمین نبود، بلکه تواناییات در پیروی از دستورها، نشاندادن نظم و انضباط شخصی و تکمیل یک کار با نهایت کمال بود. یکی از جملات مطلوبش این بود: «۹۹ درصد همان صفر است».
احسان رضاپور
مردم اغلب میگویند نادانی نعمتی است.
شاید همینطور باشد... تا وقتی که دیگر نیست.
ما خود را برای ندانستن سرزنش میکنیم. همیشه دربارهٔ چیزهایی که میتوانستیم و باید انجام میدادیم شکایت میکنیم و اینکه انجام فلان کار چقدر اشتباه بود؛ همان کار نابخشودنی. خودمان را سرزنش میکنیم که چقدر احمق بودیم و از انتخابهایمان پشیمان میشویم و بابت تصمیمات افتضاحی که گرفتهایم تأسف میخوریم.
mohammad alimirzaei
من همیشه آن صحنه از فیلم در جستوجوی خوشبختی در زمین بسکتبال را دوست داشتهام که در آن شخصیت جِیدن توپ را پرتاب میکند و فریاد میزند «حرفهای میشم!» شخصیت من، کریس گاردنر، او را از پیگیری بسکتبال دلسرد میکند، ولی به او میگوید: «هیچوقت اجازه نده کسی به تو بگه کاری رو نمیتونی انجام بدی، حتی من... اگه رؤیایی داری… باید ازش محفاظت کنی. کسایی که خودشون نمیتونن کاری رو انجام بدن، میخوان بهت بگن تو هم نمیتونی اون کار رو انجام بدی. اگه چیزی رو میخوای، برو به دستش بیار. همین و بس.»
yumi
چیزی که من در خلال سالها دربارهٔ نصیحت آموختهام این است که هیچکس نمیتواند بهصورت دقیق آینده را پیشبینی کند، ولی همه فکر میکنیم میتوانیم. بنابراین، نصیحت در بهترین حالتش چشمانداز محدود یک شخص درخصوص امکانات نامحدود پیش روی شما است. نصیحت مردم مبتنی بر ترسها، تجارب و تعصباتشان است و اساساً مال آنهاست، نه شما. وقتی افراد به شما نصیحت میکنند، فرض را بر چیزی میگذارند که خودشان در موقعیت شما انجام میدهند؛ بر چیزی که خودشان درک کردهاند، بر چیزی که خودشان فکر میکنند شما باید انجام دهید. اما قضیه این است که گرچه همهٔ ما تحتسلطهٔ مجموعهای از قوانین، الگوها، امواج و جریانهای همهشمول هستیم ـکه همهشان تا حدودی پیشبینیپذیرندـ شما نمونهٔ قبلی ندارید. شما و اکنون پیشامد منحصربهفردی هستید و خودتان هم مطمئنترین معیار برای همهٔ امکانات و احتمالات هستید.
Zahra
استیون کاوی، در کتاب ۷ عادت مردمان مؤثر، میگوید انسانها تنها دو مشکل دارند: ۱. اینکه میدانند چه میخواهند، اما نمیدانند چطور به آن برسند؛ و ۲. نمیدانند چه میخواهند.
شفافیت در مأموریت، کلید قدرتمندِ موفقیت است. دانستن اینکه چه میخواهید، به زندگیتان جهت میبخشد. هر کلمه، عمل و رابطه را میتوان طوری با دقت انتخاب و کنترل کرد که دستیابی به نتیجهٔ مطلوب را تسریع کند؛ چیزی که میخورید، زمانی که میخوابید، جایی که میروید، افرادی که با آنها صحبت میکنید، چیزی که به دیگران اجازه میدهید به شما بگویند و دوستانی که انتخاب میکنید، همگی کنترلشده و به سوی بزرگترین رؤیاهایتان جهتدهی شوند.
p.ch
تغییر میتواند ترسناک باشد، اما کاملاً اجتنابناپذیر است. درحقیقت، ناپایایی تنها چیزی است که میتوانید روی آن حساب کنید. اگر نتوانید یا نخواهید در مقابل نوسانات بیوقفهٔ زندگی تغییر کنید و سازگار شوید، از زندهبودن لذت نمیبرید.
p.ch
«همهچیز همیشه محال است تا زمانی که دیگر محال نیست!»
p.ch
جهان جایی منطقی نیست، بلکه جایی جادویی است.
p.ch
اینکه به دنیا ببازی آبرومندانه است. اینکه به خودت ببازی فاجعه است.
p.ch
«به پنج نفری که بیشترین وقت را با آنها سپری میکنی توجه کن، چون تو همانطوری.»
p.ch
«تقریباً ناممکن است که کیفیت زندگیتان بهتر از کیفیت دوستانتان باشد.»
p.ch
«۹۹ درصد همان صفر است!»
p.ch
همهٔ ما میخواهیم راجع به خودمان احساس خوبی داشته باشیم، اما بسیاری از ما واقعاً نمیدانیم که داشتن این حس چقدر کار میبرد.
قدرت و اطمینان درونیْ زاییدهٔ بینش و مهارت است. وقتی چیزی را میفهمی، یا در چیزی مهارت داری، احساس قدرت میکنی، و همین باعث میشود احساس کنی چیزی برای ارائه داری.
p.ch
همهٔ ما میخواهیم راجع به خودمان احساس خوبی داشته باشیم، اما بسیاری از ما واقعاً نمیدانیم که داشتن این حس چقدر کار میبرد.
p.ch
بیشتر از همه از پدرم میترسیدم.
وقتی نُه سالم بود، دیدم که پدرم به سر مادرم چنان مشت محکمی زد که مادرم نقش زمین شد. دیدم که مادرم خون بالا آورد. آن لحظه در آن اتاق خواب، احتمالاً بیشتر از هر لحظهٔ دیگر زندگیام، شخصیت امروز من را تعیین کرد.
در تمام کارهایی که از آن زمان تاکنون انجام دادهام ـ جوایز و تمجیدها، توجهها، شخصیتها و خندههاـ عذرخواهی طولانیای بوده که به مادرم بدهکارم، بهخاطر اینکه آن روز کاری نکردم، بهخاطر اینکه از او حمایت نکردم، بهخاطر اینکه نتوانستم جلوی پدرم بایستم.
بهخاطر ترسوبودن.
احسان رضاپور
تفاوت میان کاری که ناممکن بهنظر میرسد و کاری که انجامپذیر است در نحوهٔ نگرش است.
p.ch
یک روز خودم مسئول همهچیز میشوم و آنوقت همهچیز عالی میشود.
f.z
درواقع، برخی افراد این تمایز را آنقدر خوب انجام میدهند که متأسفانه افرادی بالغاند که تواناییشان را در پذیرفتن هرچیزی به غیر از واقعیت مادی و ملموس از دست میدهند.
f.z
تلاش میکردم خلأ احساسی درونیام را با موفقیتهای مادی و بیرونی جبران کنم. در انتها اما، این عقده سیریناپذیر است. هرچه بیشتر بهدست میآوری، باز هم کم است و به ارضاکردن این حست حتی نزدیک هم نمیشوی. در نهایت چیزهایی که نداری یا در گذشته نداشتی، ذهنت را درگیر میکند و در گرداب ناتوانی در لذتبردن از آنچه داری، به دام خواهی افتاد.
شکوفا
کلمات میتواند بر نحوهٔ نگرش افراد به خودشان، نحوهٔ رفتارشان با یکدیگر و شیوهٔ زندگیشان در دنیا تأثیر بگذارد. کلمات میتواند باعث رشد افراد شود یا آنها را نابود کند
elina
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۷۰%
تومان