بریده‌هایی از کتاب رازهای ازدواج بدون شکست

عاشق بودن به توجه و رسیدگی فراوان نیاز دارد.

نتیجه‌بخش بودن روابط نامشروع به این دلیل است که هیچ یک از طرفین، انتقاد، سرزنش و گله نمی‌کنند یا نق نمی‌زنند

به جای مشاجره و دعوا یا کناره‌گیری کردن، به دنبال راه حل می‌گردیم. حتی از مشکلات هم استقبال می‌کنیم چون به کارگرفتن نظریات و ایده‌های شما برای ما کار جالبی است

ازدواج باعث می‌شود، درآمد بیشتری به دست بیاوریم، صاحب فرزند بشویم و کسی را در زندگی داشته باشیم که بتوانیم در سختی‌ها به او تکیه کنیم و خیلی چیزهای دیگر که اگر مجرد بودیم از آن‌ها محروم می‌شدیم.

خواسته‌های ما، چشمان بسیاری از ما را کور کرده و اجازه نمی‌دهد خواسته‌های دیگران را ببینیم یا حتی مجال نمی‌دهد آن‌ها برایمان کاری انجام دهند.

اگر زوجین نتوانند بر سر میزان آزادی مطلوب به توافق برسند، از رضایت و شادکامی در زندگیشان خبری نخواهد

برای موفقیت در هر نوع مشارکت و رابطه‌ای، از جمله ازدواج، هر دو طرف باید با هم دوست باشند تا از همراهی هم لذت ببرند. دوستی بیش از آن که مبتنی بر عشق و رابطهٔ جنسی باشد، بر پایه قدرتِ برابر طرفین یا جدال نکردن بر سر قدرت استوار است؛ و این قدرتِ برابر از طریق خوب گوش دادن و توجه واقعی به همدیگر حاصل می‌شود.

زندگی مشترک ما بر تمام خواسته‌های شخصی هر کدام از ما اولویت دارد و در حال حاضر این نوع طرز تفکر مرکز تمام افکار ما شده است. هر وقت یکی از ما کاری را شروع می‌کند، دیگری به او گوشزد می‌کند که: «آیا این به نفع زندگی مشترکمان هست؟» از این به بعد، دیگر خواستهٔ من و خواسته او معنا ندارد. گمان می‌کنم می‌توان گفت ما به نیازهای زندگی مشترکمان توجه می‌کنیم.

تئوری انتخاب به ما می‌آموزد که آنچه اهمیت دارد این است که بدانید چگونه می‌توانید رفتار مؤثرتر را انتخاب کنید؛ چون تا زمانی که انتخاب مؤثرتری انجام نشود، انتخاب شما همان رنج کشیدن است.

اگر به جای این که خودتان را افسرده بدانید، بگویید که من افسرده بودن را انتخاب کرده‌ام، آن وقت مجبور می‌شوید به دنبال راه بهتری باشید تا انتخاب بهتر و مؤثرتری بیابید، نه این که دست روی دست بگذارید و منتظر باشید کسی یا چیزی پیدا شود و حال شما را بهتر کند. می‌توانید این طور فکر کنید و به انتخاب دیگری دست بزنید و بگویید «من باید برای کمک به خودم کاری انجام دهم» و سپس در راستای این تفکر اقدامات موثر را انجام دهید

پس اگر بگوییم ما خودمان رفتار جمعی را انتخاب می‌کنیم، درست گفته ایم. اگر اعمال و افکار بهتری را انتخاب کنیم، از لحاظ عاطفی، احساس بهتر و فیزیولوژی سالم‌تر و البته ازدواج موفق تری خواهیم داشت.

فرضیهٔ اصلی کنترل بیرونی این است که: اگر ما احساس ناخشنودی می‌کنیم، خودمان مسئول این احساس نیستیم؛ بلکه همیشه دیگران و رویدادهایی هستند که از کنترل ما خارج هستند؛ یا یک مشکل ساختاری و یا شیمیایی در مغزمان وجود دارد که باعث درد و رنجمان می‌شود. در این فرضیه، هرگز انتخاب کارهای ما، علت نارضایتی و بدبختی ما محسوب نمی‌شود. زوج‌های ناراضی که از کنترل بیرونی استفاده می‌کنند، معتقدند که: من مقصر نیستم. همسرم باعث و بانی تمام بدبختی‌های من است. پس وظیفه من است که با هر سختی که شده شیوه رفتار همسرم را نسبت به خودم تغییر بدهم و اصلاحش کنم.

فرضیهٔ اصلی کنترل بیرونی این است که: اگر ما احساس ناخشنودی می‌کنیم، خودمان مسئول این احساس نیستیم؛ بلکه همیشه دیگران و رویدادهایی هستند که از کنترل ما خارج هستند؛ یا یک مشکل ساختاری و یا شیمیایی در مغزمان وجود دارد که باعث درد و رنجمان می‌شود. در این فرضیه، هرگز انتخاب کارهای ما، علت نارضایتی و بدبختی ما محسوب نمی‌شود. زوج‌های ناراضی که از کنترل بیرونی استفاده می‌کنند، معتقدند که: من مقصر نیستم. همسرم باعث و بانی تمام بدبختی‌های من است. پس وظیفه من است که با هر سختی که شده شیوه رفتار همسرم را نسبت به خودم تغییر بدهم و اصلاحش کنم.

فرضیهٔ اصلی کنترل بیرونی این است که: اگر ما احساس ناخشنودی می‌کنیم، خودمان مسئول این احساس نیستیم؛ بلکه همیشه دیگران و رویدادهایی هستند که از کنترل ما خارج هستند؛ یا یک مشکل ساختاری و یا شیمیایی در مغزمان وجود دارد که باعث درد و رنجمان می‌شود. در این فرضیه، هرگز انتخاب کارهای ما، علت نارضایتی و بدبختی ما محسوب نمی‌شود. زوج‌های ناراضی که از کنترل بیرونی استفاده می‌کنند، معتقدند که: من مقصر نیستم. همسرم باعث و بانی تمام بدبختی‌های من است. پس وظیفه من است که با هر سختی که شده شیوه رفتار همسرم را نسبت به خودم تغییر بدهم و اصلاحش کنم.

افراد بی‌شماری وجود دارند که به خاطر تفاوت در شدت نیازهایشان، شخصیت‌هایی پیدا می‌کنند که نمی‌توانند به راحتی از شاد بودن در کنار هم لذت ببرند.

عاشق بودن به توجه و رسیدگی فراوان نیاز دارد.

این تصویری است که من از نوع برخوردم با تو در ذهنم دارم؛ اما هر قدر هم که بخواهم باز نمی‌توانم تصویر تو را در مورد نحوه برخوردت نسبت به خودم تغییر دهم.

اما وقتی یک زندگی مشترک دچار نارضایتی می‌شود و نشاطش را از دست می‌دهد، اگر زن و شوهر از خواسته‌های دلخواه و دنیای مطلوب یکدیگر آگاه باشند، با این آگاهی می‌توانند شرایط زندگی خود را بهبود بخشند

خواسته‌های ما، چشمان بسیاری از ما را کور کرده و اجازه نمی‌دهد خواسته‌های دیگران را ببینیم یا حتی مجال نمی‌دهد آن‌ها برایمان کاری انجام دهند.

با توجه به این که دنیای مطلوب ما حاوی تصاویری از خواسته‌های ماست، این وظیفه خود ماست که بدانیم چگونه رفتار کنیم تا این تصاویر را در دنیای واقعی محقق کنیم.