۳٫۸
(۲۸)
فکر میکردم فقط خوبیها یاد آدم میماند. وقتی به عقب و رابطهٔ خودم با توبیاس نگاه میکنم، میدانم که خودم دلم میخواهد خوبیهایش را بیشتر ببینم، مثل دیدن لحظات مهم یک فیلم، بهترین لحظاتمان را. این وسط، چیزهایی را که پیش آمده بودند و رابطهٔ ما را بهسمت خراب شدن پیش برده بودند راحتتر فراموش میکنم، زیادی راحت.
Mary gholami
سرنوشتمان این بود که با هم باشیم. قدیمها، همیشه اینگونه دربارهٔ خودمان فکر میکردم. اینکه سرنوشتمان با هم بودن است. اینکه ستارههای آسمان و تقدیر دستبهدست هم دادهاند تا ما را به هم برسانند و ما با هم باشیم. هیچ وقت به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است این سرنوشت و تقدیر ابدی نباشد.
یك رهگذر
«وقتی دردی رو تنهایی میکشی، وحشتناکه، اما وقتی میبینی دیگران درد میکشن، آدمهای بیگناه، اونهایی که کاری از دستشون برنمیآد، این از همه دردناکتره.»
یك رهگذر
به چشمانم چشمبند زده بودم. اما مگر این هم بخشی از عشق نیست؟ اینکه بخشهای تیره و تاریک را نبینی و ادامه دهی. یا شاید هم باید آنها را دید و برخلافشان، به عشق ورزیدن ادامه داد.
یك رهگذر
«چیزی که هرگز نمیتونی توجیهش کنی از دست دادن بچه است. همهٔ چیزهای دیگه رو میشه یه جوری توجیه کرد. کسی که معلول میشه میتونه خدا رو پیدا کنه. کسی که پولش رو از دست میده میتونه بگه که به آرامش عمیقتری رسیده و این اتفاق باعث شده به درک بهتری از زندگی برسه. خیلی شنیدم که مردم بدترین اتفاقها رو توجیه میکنن و میگن خیریتی توش بوده. اما تا حالا، هیچ وقت، کسی نبوده که بگه توی از دست دادن بچه خیریتی هست.»
یك رهگذر
«اگه با آدم اشتباهی باشی، عشق آسون نیست.»
یك رهگذر
«بدون بدی نمیشه خوبی رو داشت. اونها مثل تار و پود یه دی. ان.ای به هم تنیده شدن. بعضی وقتها، خوبی برنده میشه، گاهی اوقات هم، بدی. ما مبارزه نمیکنیم که خوبی بهصورت دائمی و همیشگی برنده بشه، بلکه اصل مبارزهٔ ما برای ایجاد تعادله. برای همینه که همیشه، باید ادامه داشته باشه.»
یك رهگذر
توانایی یه انسان با تواناییاش برای رشد کردن و متفاوت شدن سنجیده میشه.
یك رهگذر
احساس کردم جریانی بینمان ایجاد شده است؛ شنها جوری دور و برمان بلند میشدند که انگار نیرویی تازه گرفته بودند. همه چیز، بهنظر، دستبهدست هم داده بود تا یک لحظهٔ زیبا و بدیع را بسازد، لحظهای که جدایی در آن معنایی نداشت.
یك رهگذر
«اگه بتونی پنج نفر رو ـ چه زنده چه مرده ـ به مهمونی شامت دعوت کنی، چه کسایی رو دعوت میکنی؟»
یك رهگذر
زخمی که بین من و جسیکا مانده عمیقتر از این حرفهاست. احتمالاً، دلیلش این است که دوستیمان قدیمی است و خاطراتمان هم عمیقاند.
بهنوش
عادتها فردای ما را تبدیل به دیروزمان میکنند.
بهنوش
حسرت خوردن دیگه بسه
n re
زندگی همین است ـ این لحظاتی که اصلاً فکرش را هم نمیکنیم زندگی ما را تعریف میکنند. یک تماس ازدسترفته. یک لغزش و افتادن از پلهها. یک تصادف ماشین. همه در یک لحظه اتفاق میافتند، در یک چشمبرهمزدن.
n re
بهتره که آدم به دستکاری تصمیمات گذشتهاش زیاد فکر نکنه
n re
میتونم ببینمت، اما هیچ وقت نمیبینمت
n re
تنها جملهای که از حرفهایش به یاد دارم این بود: «مهربانی مقدم بر صداقت است.»
همیشه، به ما یاد دادهاند که صداقت مهمترین خصوصیت است. گفتن حقیقت. دروغ نگفتن و ... اما لحظات بیشماری در زندگی وجود دارند که صداقت داشتن با مهربانی در تناقض قرار میگیرد. لحظات و وقتهایی که کار مهربانانه این است که حرفی را که میخواهی بزنی برای خودت نگه داری.
n re
خوشبختی من در اینه که قبول کردم توی نودوپنج درصد مواقع، زندگی من کلی نقص و مشکل کوچیک و بزرگ داره
Mary gholami
آدمها در رابطهها یا گُلاند یا باغبان. دو تا گل نمیتوانند با هم باشند، چون به کسی احتیاج دارند تا کمکشان کند که رشد کنند.
Mary gholami
دیدنِ آغاز چیزها آسانتر و دیدن پایانشان سختتر است.
Mary gholami
حجم
۲۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
حجم
۲۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان