۳٫۸
(۲۸)
طبق تجربهٔ من، داشتن شریک زندگیای که بشه باهاش توی دنیا حضور داشت، خیلی آسونتر از داشتن شریکیه که مجبور باشی باهاش از دست دنیا قایم بشی.
یك رهگذر
ببین. آدمها انسانان، سابرینا! اشتباه میکنن و بینقص نیستن. خودخواهیهای خودشون رو دارن و بعضی وقتها، دارن تمام تلاششون رو میکنن، اما نمیشه.
یك رهگذر
«کسی که فکر میکنه اونیکی رو بیشتر دوست داره فکر میکنه که فداکاری بیشتری هم کرده.»
یك رهگذر
هر دو تون از چیزهایی که بهخاطر هم ازشون گذشتین و فداکاریهایی که کردین، متنفر بودین و این تنفر تمام فضای بینتون رو اشغال کرده بود و باعث شده بود همهٔ چیزهای خوب بین شما ازتون دور بشن.
یك رهگذر
تمام رؤیاها و فانتزیهای ما فقط شامل من و او است، ما با هم بدون اینکه کسی دور و برمان باشد، در جایی که دیگران، دنیا و سیاستها و الزامات اجتماعیاش، با ما کاری نداشت. ما وقتی با هم خوب بودیم که از دنیا جدا بودیم، وقتهایی که کسی دور و برمان نبود. در ساحل، در آپارتمانمان و در اتاقخوابمان، وقتی که پنجرهها بسته بودند. مشکل ما با هم بودنمان نبود. مشکل ما دنیای بیرون بود، دنیایی که ما را ملزم میکرد با واقعیت عشقمان روبهرو شویم.
یك رهگذر
من دوستت دارم، اما اگه تو خوشحال نباشی، این هیچ ارزشی نداره.
یك رهگذر
بالاخره، به چیزهایی که میخواستیم رسیدیم، اما نه با هم، بدون هم.
یك رهگذر
عصبانیت، بهنظر، اولین قدم میرسید برای رسیدن به چیزهای دیگر ـ شاید بیمیلی و به قهقرا رفتن. همراه خشم دعوا و احساسات لحظهای پیش میآید، اما با عصبانیت دوری به وجود میآید.
یك رهگذر
آیا عشق همان احساس خوششانسترین دختر روی زمین بودن نیست؟ احساس اینکه کل دنیا دستبهدست هم داده تا تو را، و تنها تو را، خوشبخت کند؟
یك رهگذر
همیشه، به ما یاد دادهاند که صداقت مهمترین خصوصیت است. گفتن حقیقت. دروغ نگفتن و ... اما لحظات بیشماری در زندگی وجود دارند که صداقت داشتن با مهربانی در تناقض قرار میگیرد. لحظات و وقتهایی که کار مهربانانه این است که حرفی را که میخواهی بزنی برای خودت نگه داری.
یك رهگذر
بیشتر وقتها، چیزی که محبوب میشه به یه دلیلی محبوب میشه. محبوبیت به این معناست که مردم ازش خوششون اومده. و همین مبنای محاسبهٔ خوبی برای کیفیت و میزان لذتی نیست که اون چیز به مردم داده؟
یك رهگذر
«دو نوع آدم وجود دارن، گل و باغبون. گلها شکوفا میشن و باغبونها ازشون نگهداری میکنن. اگه دو تا گل با هم باشن، چون ازشون نگهداری نمیشه، میمیرن.»
یك رهگذر
نمیشه همیشه اونی رو که میذاره و میره ملامت کرد. وقتی دو نفر با هم خوشبخت نیستن، مقصر شناختن کسی که گذاشته و رفته یهکمی بیانصافیه.
یك رهگذر
ظرفیت اندازهگیری دنیا توسط بشر محدوده. اون وقت، ما چطور میتونیم سر از انتهای انتها دربیاریم؟
یك رهگذر
«بعضی وقتها، گذشتن بدون اینکه بفهمی واقعاً چه اتفاقی افتاده، غیرممکنه.»
baaraan
به چشمانم چشمبند زده بودم. اما مگر این هم بخشی از عشق نیست؟ اینکه بخشهای تیره و تاریک را نبینی و ادامه دهی. یا شاید هم باید آنها را دید و برخلافشان، به عشق ورزیدن ادامه داد.
بهنوش
«خب یعنی نمیشه همیشه اونی رو که میذاره و میره ملامت کرد. وقتی دو نفر با هم خوشبخت نیستن، مقصر شناختن کسی که گذاشته و رفته یهکمی بیانصافیه.»
بهنوش
آدری میگوید: «بدون بدی نمیشه خوبی رو داشت. اونها مثل تار و پود یه دی. ان.ای به هم تنیده شدن. بعضی وقتها، خوبی برنده میشه، گاهی اوقات هم، بدی. ما مبارزه نمیکنیم که خوبی بهصورت دائمی و همیشگی برنده بشه، بلکه اصل مبارزهٔ ما برای ایجاد تعادله. برای همینه که همیشه، باید ادامه داشته باشه.»
بهنوش
فکرش هنوز هم میسوزاندم، جوری که اگر بگذارم در سرم بال و پر بگیرد، مرا زندهزنده به آتش میکشد.
n re
بلایی که آدرنالین سر شما میآورد واقعاً عجیب است. این احساس نیازی که در وجودت برای درست کردن اوضاع و اصلاح شرایط به وجود میآورد، واقعاً عجیب است. در لحظهٔ برخورد، فکر میکنیم که کاملاً ممکن است که به عقب برگردیم. آنقدر به لحظه و دقیقهٔ پیش نزدیکیم که فکر میکنیم مگر چقدر سخت است که زمان را برگردانیم. اینکه خیلی سریع، اتفاقی را که افتاده عوض کنیم.
n re
حجم
۲۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
حجم
۲۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان