بریدههایی از کتاب هر دو در نهایت می میرند
۴٫۰
(۹۴۰)
تمام زندگیها درس نیست، اما در هر زندگی، درسهایی وجود دارد.
|ݐ.الف
"آخرین پیام من اینه: کسایی رو که دوستشون دارین پیدا کنین و جوری زندگی کنین که انگار هر روز خودش یه زندگی تازه است."
|ݐ.الف
نمیتوانم تو را قانع کنم که اگر سالگرد مرگم را فراموش کردی یا حتی اگر روزها و هفتهها گذشت و یادی از من نکردی، عذاب وجدان نداشته باشی.
اما دلم میخواهد تو زندگی کنی.
|ݐ.الف
"ممکنه هر لحظهای، بازی برامون تموم بشه، اما مطمئنم ما قبلش حسابی بردیم."
|ݐ.الف
بودنش در این لحظه، در لحظهای که نمیشد با پول خرید، علیرغم تمام دلایلی که زندگی برای ناامیدی به من میداد، مرا خوشحال و خوشبخت میکرد.
|ݐ.الف
هیچ کس برای همیشه به زندگی ادامه نمیدهد، اما میراثی که از خودمان به جا میگذاریم ما را برای دیگران زنده نگه میدارد.
|ݐ.الف
با آغوشش، همه چیز را به من گفت ـ تمام تشکرهایش، دوستت دارمهایش، معذرتخواهیهایش... همه چیز و همه چیز را
|ݐ.الف
بخش اول: قاصد مرگ
زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
اسکار وایلد
|ݐ.الف
به نظرم، بیشترین چیزی که دلم برایش تنگ شود فرصتهای ازدسترفته برای واقعاً زندگی کردنِ زندگیام باشد و دوست نشدن با همهٔ کسانی که چهار سال تمام در مدرسه، کنارشان نشستم. دلم برای شب خوابیدن خانهٔ دوستانی که تا صبح ایکسباکس اینفینیتی و بازیهای فکری میکردند و من بهخاطر ترسهایم، این کار را نکردم، تنگ میشود.
|ݐ.الف
نمیشود گفت رابطهمان بینقص بود، اما مطمئنم هر دو نفری که با هم رابطه دارند ـ چه در مدرسه، چه در شهر، چه در آنور دنیا ـ با هم، سر چیزهای کوچک و بزرگ، مشکل پیدا میکنند، اما آنهایی که به هم نزدیکترند راهی برای حل مشکلاتشان پیدا میکنند.
|ݐ.الف
نشستم روی تختم و سرم را پرت کردم روی بالشم.
|ݐ.الف
، مثل ذخیره کردن یک شانس دوباره برای با هم بودن.
|ݐ.الف
برایم حس خانه را داشت و بهم نشان میداد که آدمها خیلی مهمتر از وسایل هستند
|ݐ.الف
عکسی از من و ایمی که چشمان من در آن، تابهتا افتاده بود، انگار که مواد زده بودم، اما نزده بودم (تا آن زمان حداقل) اما نگهش داشتم، چون نور خیابان بهشکل باحالی روی صورت ایمی افتاده بود و حسابی زیبایش کرده بود
|ݐ.الف
عکسی از دو سایه که کنار یکدیگر نشسته بودند
|ݐ.الف
بعد از ملاقات دوستش، خیلی دیربهدیر پستهایش را بهروز میکرد و بعضی وقتها، حتی ساعتها طول میکشید، تا جایی که بعضی از دنبالکنندههایش در اتاق گفتوگوی آنلاینش فکر میکردند دیگر مرده است. اما در واقع، خیلی هم زنده بود، فقط داشت آخرین روزش را درست زندگی میکرد
|ݐ.الف
شکافی که توی وجودت بود خیلی عمیق بود. تا اینکه تو دوستهات رو پیدا کردی
|ݐ.الف
این اواخر، حسابی خرابکاری کرده بودم، اما در مجموع، آدم خوبی بودم.
|ݐ.الف
نجات پیدا کردن بهم نشون داد که بهتره زنده باشی و بگی کاش مُرده بودم تا اینکه در حال مردن باشی و آرزو کنی کاش تا ابد زنده بمونی.
|ݐ.الف
مهم نیست چه انتخابی بکنیم ـ تکی یا با هم ـ نقطهٔ پایان ما مشخص است. مهم نیست چند بار چپ و راستمان را نگاه کنیم. مهم نیست بهخاطر ترس به چتربازی نرویم، هر چند بهمعنای آن باشد که هرگز فرصت پرواز مثل اَبَرقهرمانهای محبوبم را پیدا نکنیم. مهم نیست موقع عبور از کنار دار و دستههای خلافکار در محلهای بد، سرمان را پایین بگیریم.
مهم نیست چگونه زندگی کنیم، هر دو، در نهایت، میمیریم.
|ݐ.الف
حجم
۲۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان