بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هر دو در نهایت می میرند | صفحه ۲۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هر دو در نهایت می میرند

بریده‌هایی از کتاب هر دو در نهایت می میرند

نویسنده:آدام سیلورا
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۰از ۹۴۱ رأی
۴٫۰
(۹۴۱)
در آینده، روفوس یک گزارشگر سفر شده بود و من هم معمار ساختمان. با هم خال‌کوبی کرده بودیم. با هم به کنسرت‌های زیادی رفته بودیم که او یادش نمی‌آمد کدام اتفاق در کدام کنسرت افتاده است. ته دلم، آرزو کردم کاش این‌قدر خلاق نمی‌شدیم، چون این خاطرات تقلبی از دوستی‌مان احساس فوق‌العاده‌ای داشت.
Ara
جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.
Ara
شاید تنهایی مردنْ روز آخرِ مناسبی برای کسی بود که تقریباً کل زندگی‌اش تنها مانده.
روباه شازده کوچولو
جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.
ME.AT
شاید یه روز زندگی کردن بهتر از یه عمر زنده موندنِ اشتباه باشه.
sogand
مهم نیست چگونه زندگی کنیم، هر دو، در نهایت، می‌میریم.
sogand
"گفت عشق قدرت اَبَرقهرمانی ما آدم‌هاست که همه هم دارند، اما همیشه نمی‌شه این قدرت رو کنترل کرد، مخصوصاً وقتی آدم بزرگ‌تر می‌شه. بعضی وقت‌ها ممکنه دیوونگی به نظر بیاد و نباید از اینکه این قدرتم خرج کسی شده که توقعش رو نداشتم، بترسم."
Mizuki
زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
HONEYTA
زندگی را نباید تنها زندگی کرد، حتی در روز آخر.
نازنین
همهٔ ما پایان خودمان را داشتیم. هیچ کس برای همیشه به زندگی ادامه نمی‌دهد، اما میراثی که از خودمان به جا می‌گذاریم ما را برای دیگران زنده نگه می‌دارد.
zohreh
اگر به روز آخری‌ها نزدیک باشی، خیلی حسرت‌ها هست که کاری برایشان نمی‌شود کرد، اما نگذراندن تک‌تک دقایق ممکن با آن‌ها حسرتی است که هرگز رهایت نمی‌کند.
zohreh
شاید اگه این‌قدر توی خودم قایم نمی‌شدم، شاید اون‌قدر تجربه پیدا می‌کردم که بتونم مشکلاتی رو که برام توی جاهای مختلف پیش می‌اومد رو حل کنم.
zohreh
"فرصتی برای فرصت دوباره. چرا نمی‌تونیم مثلاً در خونهٔ مرگ رو بزنیم و بهش التماس کنیم، معامله کنیم، مچ بندازیم یا چالشی رو شروع کنیم که بتونه زنده نگهمون داره؟ حتی حاضرم مبارزه‌ای رو قبول کنم که توش بتونم تعیین کنم چه جوری بمیرم. ترجیح می‌دم توی خواب بمیرم."
zohreh
"تا وقتی که می‌تونی، باید حرفت رو اون‌جوری که دلت می‌خواد و با صدای بلند بگی."
zohreh
"تو مستحق مردن نیستی، متیو." "به نظرم، هیچ کسی مستحق مردن نیست."
zohreh
دنیا تبدیل شده بود به دنیایی از خشونت و ترس که در آن بچه‌ها بدون آنکه فرصت زندگی کردن داشته باشند، می‌مردند و او اصلاً دلش نمی‌خواست سهمی در این دنیا داشته باشد.
zohreh
هرگز در زندگی‌ام این‌قدر از اتفاقی که قرار است بعداً بیفتد، وحشت نکرده بودم.
zohreh
عشق قدرت اَبَرقهرمانی ما آدم‌هاست که همه هم دارند، اما همیشه نمی‌شه این قدرت رو کنترل کرد، مخصوصاً وقتی آدم بزرگ‌تر می‌شه. بعضی وقت‌ها ممکنه دیوونگی به نظر بیاد و نباید از اینکه این قدرتم خرج کسی شده که توقعش رو نداشتم، بترسم.
zohreh
گفتم: "نه سالم بود که از بابا دربارهٔ عشق پرسیدم." به کارت‌پستال‌های مکان‌هایی از شهرم نگاه می‌کردم که خیلی‌هایشان را اصلاً از نزدیک ندیده بودم. "می‌خواستم بدونم زیرِ مبله یا توی کمده و چه جوری می‌تونم بهش برسم. بابا بهم نگفت که عشق درونمه یا اینکه همه جا هست."
zohreh
هر حسنی یک عیبی دارد و هر عیبی یک حسن.
zohreh

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان