بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نگران نباش داستایفسکی | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب نگران نباش داستایفسکی اثر چارلز بوکوفسکی

بریده‌هایی از کتاب نگران نباش داستایفسکی

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۶ رأی
۳٫۶
(۲۶)
بهترین قسمت این بود که پرده‌ها را کشیدم و زنگ در را با پارچه‌های کهنه پوشاندم، تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه چهار روز تمام در تخت‌خواب ماندم. و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد.
فاطمه
بهترین قسمت این بود که پرده‌ها را کشیدم و زنگ در را با پارچه‌های کهنه پوشاندم، تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه چهار روز تمام در تخت‌خواب ماندم. و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد.
optarm94
بهترین قسمت این بود که پرده‌ها را کشیدم و زنگ در را با پارچه‌های کهنه پوشاندم، تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه چهار روز تمام در تخت‌خواب ماندم. و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد.
Smrldo
«دوسِت دارم» گفت و تُف کرد وسط کاسۀ ژله گذاشتش توی یخچال و گفت «اینُ بذار واسه شامت.» بعد، مثل گردباد از در بیرون زد میان تلاطمِ دامن عصبانی‌اش.
" یک تکه تنهایی "
جین، زیاد دانستن تو را کشت.
Atena
آدم را خواب می‌کنند. این کلمه‌ها تو را به دیوانگی جدیدی هُل می‌دهند.
Smrldo

حجم

۲۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۲۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد