بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

بریده‌هایی از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

نویسنده:فردریک بکمن
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۹۲ رأی
۴٫۳
(۹۲)
هیچ اشکالی نداره اگر آدم یه‌کم بترسه، چون اینکه خودتو خیس‌کنی خرس‌ها رو فراری می‌ده.»
هارو چان~
«موقعیت‌های زیادی برای تمرین داریم. توش خوب می‌شی. تقریباً همۀ آدم‌بزرگا پر از حسرت خداحافظی‌هایی هستن که آرزو می‌کنن کاش می‌تونستن برگردن و بهتر اداش کنن. خداحافظی ما نباید اونطوری باشه. می‌تونی اونقدر تکرارش کنی تا خوب از آب دربیاد. و وقتی‌که خوب از آب دربیاد همون وقتیه که پاهای تو به زمین رسیده و من هم تو فضا هستم. این اصلا چیز ترسناکی نیست.»
ژنرالیسم
«خاطراتم ازم فرار می‌کنن عشق من، مثل وقتی که سعی کنی آب و روغن رو از هم جداکنی. من دارم مدام کتابی رو می‌خونم که بعضی صفحاتش نیستن. همیشه هم مهم‌ترین صفحه‌ها ناپدید می‌شن.»
ژنرالیسم
من که ترجیح می‌دم پیر باشم تا آدم‌بزرگ. همۀ آدم‌بزرگا عصبانین، فقط بچه‌ها و پیرها می‌خندن.
ژنرالیسم
«دقیقاً نوآ-نوآ. یه فکر بزرگ را هرگز نمی‌شه روی زمین نگه‌داشت.»
ژنرالیسم
«وقتی ذهنی می‌میره خیلی طول می‌کشه تا بدن اینو بفهمه. بدن انسان اخلاقِ کاری خارق‌العاده‌ای داره. یک شاهکار ریاضیه. تا آخرین پرتو نور دست از کار نمی‌کشه. ذهن ما بی‌حدومرزترین معادله‌هاست و اون زمانی که بشر حلش کنه، قدرتمندتر از وقتی خواهیم بود که تونستیم به ماه پرواز کنیم. رازی بزرگتر از انسان تو کائنات وجود نداره. یادت هست دربارۀ اشتباه‌کردن بهت چی گفتم؟»
ژنرالیسم
پسرک می‌پرسد: «روی اون کاغذپاره‌ها چی نوشته؟» بابابزرگ پاسخ می‌دهد: «همۀ ایده‌های من.» «به باد رفتن که!» «خیلی وقته که به باد رفتن.»
ژنرالیسم
وقتی پسرک نگاه پرسشگرانه‌ای به او می‌اندازد، تعجب می‌کند و تازه متوجه می‌شود که این کلمات را بلند گفته‌است. «معذرت می‌خوام نوآ-نوآ. یادم رفت که اینجا فکرا ساکت نیستن.»
ژنرالیسم
انسان به شکلی عجیب از پیرشدن بیشتر می‌هراسد تا از مردن.
ژنرالیسم
«یکی از بدترین چیزهای پیری این است که دیگر هیچ ایدۀ تازهای به ذهنم نمی‌رسد»
ژنرالیسم
«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»
reyhan
وقتی ستاره‌ای می‌میره خیلی طول می‌کشه تا ما بفهمیم. به همون اندازه‌ای که طول می‌کشه تا آخرین پرتو نورش به زمین برسه.
reyhan
«مرگ عادلانه نیست.» «نه، مرگ یه ضرب‌آهنگ آهسته است که هر تپش قلبمون رو می‌شمره. نمی‌شه زیاد باهاش چونه زد.»
اسماء
«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»
اسماء
یه‌بار معلم ازمون خواست دربارۀ این‌که معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.» «تو چی نوشتی؟» «همراهی.» بابابزرگ چشم‌هایش را می‌بندد. «بهترین جوابی که تا حالا شنیدم.» «معلممون گفت باید جواب طولانی‌تری بنویسم.» «خوب تو چکار کردی؟» «نوشتم: همراهی و بستنی.» بابابزرگ لحظه‌ای فکر می‌کند و بعد می‌پرسد: «چه نوع بستنی‌ای؟» نوآ لبخند می‌زند. درک‌شدن خیلی شیرین است.
Mary gholami
درک‌شدن خیلی شیرین است.
nazanin
به‌طور حیرت‌انگیزی پیر شده، آنقدر پیر که آدم‌ها دست از سرش برداشته‌اند و دیگر به او نق نمی‌زنند که باید مثل یک آدم‌بزرگ رفتار کند. آنقدر پیر که دیگر برای بزرگ‌شدن دیر است.
bud
بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم.
bud
یه ذهن بزرگ رو هیچ‌وقت نمی‌شه رو زمین نگه‌داشت.»
2018
این داستان دربارۀ ترس است و دربارۀ عشق و اینکه چطور این دو اغلب دست در دست هم پیش می‌روند و در نهایت دربارۀ زمان است، وقتی که هنوز مالک آن هستیم. از اینکه این داستان را به خودتان تقدیم می‌کنید سپاسگزارم.
Mersana

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان