بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ایران، بر لبه تیغ | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ایران، بر لبه تیغ

بریده‌هایی از کتاب ایران، بر لبه تیغ

نویسنده:محمد فاضلی
امتیاز:
۳.۵از ۳۹ رأی
۳٫۵
(۳۹)
گفتمان خودزنی معتقد است ایرانیان مردمی هستند که: با تاریخ بیگانه‌اند، حقیت‌گریز و پنهان‌کارند، اکثریت قریب به اتفاق‌شان اهل تظاهرند، قهرمان‌پرور و استبدادزده‌اند و سراسر تاریخ‌شان پر است از قهرمان‌بازی، خودمحور و برتری‌جو هستند، بی‌برنامه‌اند، دروغ‌گو هستند، و قضاوت‌های‌شان کلی و غیردقیق است (برگرفته از کتاب جامعه‌شناسی خودمانی). ایرانیان خودمدارند یعنی زندگی در قلمرو رفع نیازها و تحقق منافع و مصالح شخصی و خصوصیِ بی‌واسطهٔ آنی و فوری (قاضی‌مرادی، ۱۳۷۸، ص. ۲۹). تعقل انسان خودمدار علمی-منطقی نیست و ذهنیت استبدادزدهٔ خودمدار بقای هر جمعی را متکی به وجود رهبری خودکامه و بلامنازع بر فراز آن جمع می‌داند؛ رهبری که بتواند همه را به اطاعت بی‌چون و چرا از خواسته‌های خویش فرا بخواند (ص. ۱۳۶) و زور و خشونت را مناسب‌ترین وسیله برای حل و رفع مشکلات اجتماعی و برقراری امنیت و ثبات و نظم و عدالت بداند (ص. ۱۳۷)
Ahmad
اقتدارگرایان جامعه را چنان از ظرفیت‌های اقتصادی، کارآمدی بوروکراتیک، شفافیت و فقدان فساد و برخی از مشخصه‌های ضروری برای تأمین ظرفیت دولت خالی می‌کنند که دولت‌های پس از گذار دشواری‌های زیادی خواهند داشت.
Ahmad
ژوئل میگدال دولتی را قوی می‌خواند که قادر است در جامعه نفوذ کند، روابط اجتماعی را تنظیم نماید، منابع لازم را از جامعه استحصال کند و این منابع را در جهات تعیین شده تخصیص دهد (Migdal, ۱۹۸۸, P. ۴). دیوید اَپتر نیز هر حاکمیتی را موظف به محقق کردن این وظایف می‌داند: تصمیم‌گیری مقتدرانه، پاسخ‌گو بودن و ایجاد اجماع، اعمال زور و مجازات، تحصیل و تخصیص منابع ‌ (Apter, ۱۹۵۸, P. ۲۲۵). یان مارش نیز با مرور نظریه‌های ظرفیت دولت میان سه نوع ظرفیت تمایز قائل می‌شود: ظرفیت سیاسی، ظرفیت سیاست‌گذاری، و ظرفیت سازمانی (Marsh, ۲۰۰۶, P. ۶۹). ظرفیت سیاسی عناصری نظیر فرهنگ سیاسی، احزاب سیاسی، شاکلهٔ کلی نخبگان سیاسی و رابطهٔ قوهٔ مجریه و مقننه را شامل می‌شود. ظرفیت سیاست‌گذاری توان دولت برای اتخاذ سیاست‌های جدید و کارآمد را در بر می‌گیرد. ظرفیت سازمانی نیز در برگیرندهٔ توان دولت برای اجرای سیاست‌های تعیین شده است.
Ahmad
انسجام اجتماعی، غنای ایدئولوژیک، و معناهایی که الزاماً از جنس ایدئولوژی دههٔ شصت نبودند، اما با ارزش‌هایی اصیل سروکار داشتند، دههٔ شصت را به امری متمایز بدل کردند. نوستالژی نسبت به آن دهه، به جهاتی می‌تواند نشانه حس و رویکرد «عامهٔ مردم» به آن دوره باشد، چرا که عامهٔ قدرت درک انسجام آن دوران را داشتند؛ و البته می‌تواند متضمن رویکردی «نخبه‌گرایانه» نیز باشد، برای نخبگانی که زندگی معنامحور و مشحون از ایدئولوژی آن عصر را، امروز قرائت می‌کنند و از مسیر مقایسه، دست به آسیب‌شناسی عصر خود می‌زنند. آن‌ها با این بازخوانی از تجربهٔ زندگی، شاید می‌خواهند بگویند احساسی از فروپاشی انسجام، آرمان و معنا برای‌شان دردآور شده است.
Ahmad
انیمیشن‌های کارتونی دههٔ شصت را با دقت بنگرید. خانوادهٔ دکتر ارنست تجلی تلاش یک خانواده برای حفظ خود و اوج فداکاری برای نگهداشت زندگی خانوادگی است. در مهاجران نیز خانواده‌ای کوچ کرده به استرالیا در جریان تلاشی وافر برای حفظ خانواده، منازعه‌ای با زندگی در شرایط جدید، و البته تنازع میان زندگی کارگری و ثروتمندی آقای پتیبل روایت می‌شود. در معرکهٔ ایدئولوژی دههٔ شصت، معنای مخاصمهٔ پنهان با پتیبل و حتی سگ‌اش هم معنادار بود. «پسر شجاع»، «خانوادهٔ وحوش»، «مشاهیر جهان» و حتی «نیک و نیکو» هم برای کودکان معناهایی عمیق روایت می‌کردند. پرداخت زندگی حیوانات نیز در این انیمیشن‌ها با معانی انسانی مشخص و بنیادین در آمیخته بود. اما به انیمیشن‌های امروز بنگرید. دیجیمون‌ها علیه پیگیمون‌ها، دائم در جنگ‌اند. جلوه‌های ویژه قادر نیستند معناهایی از آن دست که دههٔ شصت بازنمایی می‌کرد ایجاد کنند.
Ahmad
چرایی خیزش نوستالژی دههٔ شصت را باید از خلال بررسی چند کیفیت متمایز این دهه بررسی کرد. کیفیت اول، انسجام اجتماعی؛ دومی، غلیان ایدئولوژی؛ و سومی، غنای معنایی است. این سه مقوله آن‌قدر برای جوامع بشری اهمیت دارند که به نوعی دلمشغولی سه شخصیت کلاسیک جامعه‌شناسی بوده‌اند. با توجه به همین اهمیت، این مقولات ویژگی متمایزی به دههٔ شصت بخشیده و باعث شده‌اند این دهه برای کسانی که آن را تجربه کرده‌اند تا مدت‌ها منبعی نوستالژیک باقی بماند.
Ahmad
آیا نوستالژیک شدن و با حسرت به گذشته نگریستن، ویژگی سن خاصی است؟ آیا آدم‌ها فقط وقتی پا به سن می‌گذارند، یا احساسی از مسن بودن به آن‌ها دست می‌دهد نوستالژیک می‌شوند؟ هرگاه انگاره‌های سازندهٔ آگاهی نسلی به خطر بیفتد، حس نوستالژیک امکان بروز می‌یابد. بنابراین هر قدر سرعت تغییراتی که بنیان آگاهی‌های نسلی را می‌لرزانند بیشتر شود، امکان آن‌که در سنین پائین‌تری این حس بروز کند بیشتر است. از همین‌رو می‌توان نوستالژیک شدن را پدیده‌ای مدرن به حساب آورد، زیرا جهان سنتی در دورهٔ عمر یک نسل دچار چنان تغییراتی نمی‌شد که تهدیدی نسبت به بنیان‌های آگاهی نسلی احساس شود. بر این اساس، می‌شودگفت نسلی که دههٔ شصت به زندگی‌اش معنا و آگاهی داده است، امروزه پیری زودرس را تجربه کند، اما این پیری احساس شده، علت نوستالژیک شدن نیست. همان گونه که در ادامه استدلال می‌کنیم، این آگاهی دههٔ شصتی است که در معرض تهدید قرار دارد.
Ahmad
در جامعهٔ ایران مسائل دائماً به صورت پرونده‌هایی باز و گاه حاد در می‌آیند، مدتی جامعه را به خود مشغول می‌کنند و بعد با سرعت مسائل دیگری طرح می‌شوند، بدون آن‌که پرونده مسائل قبلی بسته شده باشد. شماری از این پرونده‌ها عبارتند از: فسادهای مالی، اتهامات فساد علیه مقامات، اتهامات سیاسی علیه افراد سرشناس، اسیدپاشی، لغو کنسرت‌ها، حملهٔ افراد خاص به برخی جریانات سیاسی، تصمیم‌های اقتصادی مشکوک به تعارض منافع و فساد، و اشکال دیگری از پرونده‌های جنجالی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که حتی در شدیدترین صورت درگیر شدن با افکار عمومی نیز در نهایت تعیین تکلیف نمی‌شوند و جامعه پاسخ روشنی دربارهٔ چرایی بروز آن‌ها و عاقبت مجرمان یا دست‌اندرکاران این پرونده‌ها به دست نمی‌آورد. جامعهٔ مسائل حل‌نشده فضایی خلق می‌کند که در آن افراد همواره بر اثر انباشته شدن فهرستی از مسائل ختم نشده قادر نیستند اعتمادشان نسبت به حاکمیت سیاسی را بازسازی کنند.
Ahmad
سخن گفتن از تصمیم‌های سخت و حذر از تصمیم‌های بد، علاوه بر پیش‌شرط‌های سیاسی، نیازمند علم و توان کارشناسی است. سؤال این است: آیا گزینه‌های مختلف تصمیم‌های سخت مشخص شده‌اند؟ و آیا فرق آن‌ها را با تصمیم‌های بد می‌شناسیم؟ من بر این باورم که پاسخ این سؤال دو بخش خواهد داشت: الف) هنوز همهٔ گزینه‌های تصمیم‌گیری مشخص نیستند و دانش کافی دربارهٔ آن‌ها وجود ندارد، اما تصویری مبهم از آن‌ها را پیش رو داریم؛ ب) تنها پس از به رسمیت شناخته‌شدن مسائل و به‌وجود آمدن فضای گفت‌وگوی ملی درباره آن‌ها است که امکان مشخص شدن تصمیم‌های سخت فراهم می‌آید.
Ahmad
تمامی عرصه‌ها، از محیط زیست گرفته، تا اقتصاد، جامعه و سیاست صادق است. تصمیم سخت آن است که به منظور سامان دادن به سپهر سیاسی ایران، منظم‌تر کردن رقابت و کاهش منازعات سیاسی، و اجتناب از آنتروپیک شدن دموکراسی پارلمانی ضرورت تأسیس نظام حزبی به رسمیت شناخته شود؛ اما تصمیم بد آن است که قدرت سیاسی آزادی عمل خود را در شرایط فقدان نظام حزبی ارجح بداند و ممانعت از قاعده‌مندتر شدن سپهر سیاسی را مغتنم بشمارد. این غنیمت شمردن به قیمت بی‌سامانی در نظام تصمیم‌گیری تمام خواهد شد و فرصت‌های توسعهٔ جامعه از دست خواهد رفت.
Ahmad
همان‌گونه که برای خلق مسألهٔ اجتماعی توأمان شدن وجوه عینی و ذهنی لازم است، حل جامع مسألهٔ اجتماعی نیز نیازمند رفع وجوه عینی و ذهنی است. مسأله وقتی نسبتاً کامل حل می‌شود که واقعیت عینی مسأله رفع شده، و اذهان نیز دربارهٔ علل بروز مسأله، سازوکار شکل‌گیری آن، و رفع شدنش اطمینان حاصل کنند. مسألهٔ جامعه ایرانی از همین وجه دوم آغاز می‌شود و این وجه است که جامعه را به انبانی از مسائل حل‌نشده تبدیل می‌کند. به عبارتی، همواره ابعادی ذهنی از مسأله باقی می‌ماند که جامعه در خصوص آن‌ها هیچ اطمینانی ندارد و بنابراین هر مسأله‌ای، حداقل از جنبهٔ ذهنی، به انباشتهٔ مسائل پیشین اضافه می‌شود. ریشهٔ این معضل، در زوال سرمایهٔ اجتماعی و فقدان اعتمادپذیری نهادی جامعه است. کمتر نهادی از پس حل و فصل مسأله و ایجاد اطمینان از رفع علل موجبهٔ مسأله یا معرفی عامل، و اطمینان دادن به جامعه بر می‌آید.
Ahmad
چیزی برای آن‌که مسألهٔ اجتماعی باشد باید هر دو وجه واقعی و ذهنی را توأمان دارا شود. واقعیتی باید وجود داشته باشد و ذهن‌ها نیز باید آن‌را به عنوان مسأله به رسمیت بشناسند. برای مثال، بحران آب در ایران، بر اساس واقعیت‌های زیست‌محیطی، حداقل از میانهٔ دههٔ ۱۳۷۰ وجود داشته است، اما اذهان عمومی این مسأله را بیش از هر زمان دیگری در تابستان ۱۳۹۲ به رسمیت شناخت. مسأله وقتی واقعیت اجتماعی یافت که وجوه واقعیت مادی و ذهنی-جمعی آن با یکدیگر توأمان شدند.
Ahmad
در ایران ترکیبی از تصلُّب و تجمیع قدرت در دست گروه‌های معدود و خاص، فساد برآمده از انحصارات و تسخیر سیاست در خدمت منافع خاص، ضعف فزایندهٔ نظام اداری و در نتیجه سیاست‌گذاری‌های نادرست، و فشار فزایندهٔ تحریم‌ها و سیاست خارجی پرتنش، به هرچه بیشتر قدرت زیرساختی حکومت را می‌فرساید. افول قدرت زیرساختی و ناتوانی در حفظ کارکردهای اصلی حکومت (با نشانه‌های: سقوط ارزش پول ملی، افزایش شدید نابرابری، ضعف در خلق ثروت و بازتوزیع عادلانهٔ آن، اِعمال قانون، و توانایی حفظ و توسعه ابزارهای ارتباطی) بر نیاز حکومت به استفاده از قدرت استبدادی اضافه می‌کند. استفاده از خشونت (از تلاش برای فیلترینگ گرفته تا برخورد با فعالان اجتماعی) محصول افول قدرت زیرساختی است. آیندهٔ ایران و حرکت آن به سمت یکی از چهار نوع حکومت فئودالی، امپریالیستی، بوروکراتیک یا اقتدارگرا، یا حتی حکومتی فرومانده، از قبیل آنچه در برخی کشورها می‌بینیم، در گرو بالا رفتن نسبت قدرت زیرساختی به قدرت استبدادی است.
Ahmad
دولت توانمند ابداً به معنای دولت مداخله‌گر نیست. در آلمان امروز حکومت توانمند است، اما دست به دخالت در هر چیزی نمی‌زند. دولتِ توانمندی که با قیدوبندهای دموکراتیک ناشی از بسط توانمندی‌های جامعهٔ مدنی محدود شده باشد رفتاری عادلانه‌تر خواهد داشت. اما چنین دولتی باید بتواند در مقابل سیطرهٔ گروه‌های قدرت و ثروت بایستد و بعد از تصمیم‌گیری «از طریق» مذاکره با جامعه – همان چیزی که مایکل مان آن را شاخصهٔ قدرت زیرساختی می‌خواند – قادر باشد آن تصمیم را به اجرا بگذارد. این‌جاست که پای ظرفیت اجرایی (پریچت، اندروز و وولکاک، ۱۳۹۸) نیز به عرصه باز می‌شود. حکومت‌ها به میزانی که قدرت زیرساختی‌شان (قدرت مذاکره با جامعه، تصمیم‌گیری با کمک جامعه و اعمال تصمیم از طریق نظام اداری منسجم) کمتر است نیاز بیشتری به اعمال قدرت جبارانه علیه جامعه دارند و همین امر منشأ تنش، بی‌ثباتی سیاسی و زوال اجتماعی-اقتصادی خواهد شد.
Ahmad
دو گفتار پایانی بخش اول وجوهی از انسان ایرانی را بررسی می‌کنند. مقاله «نقد گفتمان خودزنی» را ده سال پیش در انتقاد به کسانی نوشتم که توسعه‌نیافتگی ما را با نسبت دادن بعضی صفات به ایرانیان توضیح می‌دهند. در صدر این گفتمان متون ژانر «خلقیات ایرانیان» است
hasan behjoo
دو نکتهٔ مهم برای ما ایرانیان این است که به اعتقاد نویسندگان ایران جزء کشورهایی با قابلیت حکومت متوسط است، که با سرعت زیاد در حال از دست دادن این قابلیت است. جالب این‌که درباره این کشورها می‌نویسند «مشخص است در این کشورها که قابلیت در حال سقوط است، هیچ چیز مثبت و مایه دلخوشی وجود ندارد.»
احسان
در تمامی مقالات این کتاب رویکردی جامعه‌شناختی و درعین‌حال فعال و مشارکت‌جو در قبال وقایع، در صورت لزوم انتقادی نسبت به قدرت سیاسی، هشداردهنده در مورد روندهای نادرست، و درعین‌حال مشفقانه و امیدوار به پیشبرد اصلاحات از مسیرهای کم‌هزینه، مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز به چشم می‌خورد. این‌گونه اندیشیدن و نوشتن ناشی از نگاهی است که به اندیشه‌ورزی، جامعه‌شناسی، روشنفکری و نسبت آن با قدرت سیاسی دارم.
احسان رضاپور
افول قدرت زیرساختی و ناتوانی در حفظ کارکردهای اصلی حکومت (با نشانه‌های: سقوط ارزش پول ملی، افزایش شدید نابرابری، ضعف در خلق ثروت و بازتوزیع عادلانهٔ آن، اِعمال قانون، و توانایی حفظ و توسعه ابزارهای ارتباطی) بر نیاز حکومت به استفاده از قدرت استبدادی اضافه می‌کند. استفاده از خشونت (از تلاش برای فیلترینگ گرفته تا برخورد با فعالان اجتماعی) محصول افول قدرت زیرساختی است.
aryan
اعتماد نهادی و سرمایهٔ اجتماعی نهادهای نمایندگی، به‌علاوه کارآمدی بوروکراسی، بیشترین تأثیر را بر ممانعت از بازگشت پوپولیسم دارند. شفافیت اطلاعات و گفت‌وگوی اجتماعی دربارهٔ عمق بحران‌های پیش روی جامعه، کاوش درباره علل ساختاری بروز بحران‌ها، و قادر ساختن رأی‌دهندگان به درک ظرائف بهبود وضعیت، توانایی مقابله با پوپولیسم را ارتقاء می‌بخشد. برای مقابله با پوپولیسم، باید پیچیدگی این پدیده را فهمید. تکیه بر حافظهٔ تاریخی مردمی که از پوپولیسم ضربه خورده‌اند، سست‌ترین کاری است که می‌توان در پیش گرفت. پوپولیسم همزاد ناکارآمدی نهادهای نمایندگی و بوروکراتیک است.
Toobakiani
جامعه‌ای که حد پیچیدگی مشکلات، تاریخ پیدایش آن‌ها، و افق‌های زمانی لازم را برای تحلیل و حل مسائل با شفافیت ارائه نمی‌کند، و در آن نهادهای موجود ناکارآمدند یا ناکارآمد جلوه داده می‌شوند مستعد پذیرش پوپولیست‌هاست. آن‌ها همواره در لباس ساده‌زیستی و هم‌شکل بودن با توده‌ها ظاهر نمی‌شوند. پوپولیست‌های شیک و ثروتمند هم امکان‌پذیرند، زیرا پوپولیسم اساساً نوع خاصی از رفتار نیست، بلکه صورتی از اندیشه و مواجهه با امر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. پوپولیست‌ها مایل‌اند از پیچیدگی‌های ساختاری بگذرند و درکوتاه‌مدت و بدون دغدغه پایداری، دست‌آوردهایی به مردم ارائه کنند.
Toobakiani

حجم

۵۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۵۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان