- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مجوس
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مجوس
۲٫۹
(۳۴)
«به نظرم هوش چیز وحشتناکیه. عیوب آدمها رو بزرگ میکنه. چیزهای ساده رو پیچیده میکنه.»
نیکو👷♀️
«کس دیگهای نبود؟»
«کسی که ارزش حرف زدن داشته باشه نه.»
نیکو👷♀️
«هیچکس جز خود آدم قادر نیست به اساسیترین سؤالات زندگی پاسخ بده.»
نیکو👷♀️
بالاخره یک روز این رو درک میکنی. باعثِ عشق رازورمزهای بین دو آدمه نه همانندیها. ما در دو قطب متضاد انسانیت بودیم.
نیکو👷♀️
یه ضربالمثل یونانی: یه مُرده نمیتونه شجاع باشه.
نیکو👷♀️
«خوشگلی فقط یه چیزیه که بیاختیار بهت داده میشه. مثل کاغذکادوِ دور هدیه. خود هدیه نیست.»
mt
«تمام جمهوریهای تمامعیار مزخرفِ تمامعیارند. اشتیاق شدید برای به مخاطره انداختن زندگی آخرین انحراف بزرگ ماست
mehdi.delara
فکر کنم اولین چیزی که دیدم انزوای تکتکمان بود. وضعیت جنگی نیست که آدمها رو منزوی میکنه. همه میدونند که جنگ آدمها رو به هم نزدیک میکنه. ولی میدون جنگ... یه چیز علیحده است. چون اونجاست که دشمن واقعی، مرگ، پدیدار میشه.
ساناز
باعثِ عشق رازورمزهای بین دو آدمه نه همانندیها.
فهیم
شما جوونهای امروز میتونید بدنهاتون رو عاریه بدید، باهاشون بازی کنید، هر جور که خودتون دوست دارید بذلوبخشششون کنید، ما نمیتونستیم. ولی یادت باشه که شما یه بهایی پرداخت کردهید؛ یه دنیای غنی پُر از رمزوراز و احساسات لطیف رو از کف دادهید. فقط گونههای جانوران نیستند که منقرض میشند. گونههای احساسات هم منقرض میشند. و اگر عاقل باشی هیچوقت نباید دلت بابت گذشتهای بسوزه که از همهچیزش بیخبری. دلت باید به حال خودت بسوزه که اون دوران رو از کف دادی.
فهیم
از آنچه ازش نفرت داشتم گریخته بودم ولی جایی پیدا نکرده بودم که دوستش بدارم و بنابراین تظاهر میکردم جایی وجود ندارد که بشود دوستش داشت.
زهرا غفاری
تصادف، باید خودم را میسپردم به تصادف. باید از این اتاق انتظار که اسیرش بودم میزدم بیرون.
نیکو👷♀️
«خوشگلی فقط یه چیزیه که بیاختیار بهت داده میشه. مثل کاغذکادوِ دور هدیه. خود هدیه نیست.»
نیکو👷♀️
میتفورد انگشت شست و سبابهاش را به هم مالید، علامت یونانی فساد.
نیکو👷♀️
. گفت «ما تو یونان یه ترانهٔ قدیمی داریم که میگه، کسی که برای نان میدزده بیگناهه، کسی که برای طلا میدزده گناهکاره.»
نیکو👷♀️
هر مرگ بارِ ترسناکِ همدستی در جرم بر دوش زندگان میگذارد؛
نیکو👷♀️
«پس تو بیماری دوست جوان من. تو با مرگ زندگی میکنی نه با زندگی.»
نیکو👷♀️
در دنیای من زندگی هیچ قیمتی نداشت. بهقدری ارزشمند بود که عملاً نمیشد قیمتی براش تعیین کرد. در دنیای اون فقط یک چیز با بیقیمتی همارز بود. اِلوثِریا،
نیکو👷♀️
ولی ما این توانایی را داشتیم که جواب نابکاریاش را با چیزی نابکارانهتر بدهیم، و دقیقاً به این دلیل که انگلیسی بودیم: با نقاب به دنیا آمده بودیم و تربیت شده بودیم برای دروغگویی.
نیکو👷♀️
صدا میتواند دروغ بگوید، حتی الحان صدا میتوانند دروغ بگویند، ولی چشمها عریانیای دارند؛ تنها عضو بدن انساناند که هرگز فریبکاری نیاموختهاند.
نیکو👷♀️
حجم
۸۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۸۳ صفحه
حجم
۸۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۸۳ صفحه
قیمت:
۱۷۶,۰۰۰
۸۸,۰۰۰۵۰%
تومان