بریدههایی از کتاب ارتداد
۴٫۱
(۳۰۴)
هر کسی تحمل انقلابی ماندن را ندارد. جدا شدن تدریجیِ پشیمانها و درماندهها جزئی از ابتلاء انقلاب است. ما اجازه نداریم قصاص قبل از جنایت کنیم، باید زمانش فرابرسد.»
مامان فاطمه نقلی
اگر انقلاب پیروز میشد، چه تضمینی بود که همین انسانهای کوچک با مغزهای آفتزده، راه انقلاب را کج نکنند؟
- هیچ تضمینی!
گویا این پرسش را فراتر از ذهنم بر زبانم جاری کرده بودم، حاجمهدی در برابرم ایستاده و انگار منتظر پرسشی دیگر بود.
- حاجمهدی، حتی اگر امریکاییها را بیرون کرده بودیم، با قلبها و ارادههای امریکازده چه میتوانستیم بکنیم؟ کِی میتوانستیم برای همیشه از شرّشان خلاص شویم؟
- هیچوقت!
- و این یعنی شکست انقلاب پس از انقلاب.
- نه! من هم همین گلایه را به امام داشتم. گزارشهایی میدادم که فلانی چنین میکند و چنین میگوید. امام گفت: «خالص شدن انقلاب جزئی از فرایند انقلاب است.
مامان فاطمه نقلی
من به این میاندیشم که چرا در دامنهٔ ابَرانسانها گاهی کوتاهقامتان بیمایهای فرصت پیدا میکنند که همچون کیسههای سنگین خاک، مانع اوج گرفتن و پرواز کردن شوند.
مامان فاطمه نقلی
تو مرا سرزنش میکنی که چرا از فرصتهای تردید برای سخن گفتن با تو استفاده نکردم! اما تردید هیچگاه برای همیشه گورش را گم نمیکند. تردید میرود و میآید. شاید هیچ یقینی نباشد که خالص و نیالوده به تردید بماند. ایمان و تردید همسایهاند. تنه به تنهٔ هم میزنند و برای خود جا باز میکنند. آن ایمان و یقین که بیایند و خنکای امن و آرامش را بدون تردید با خود بیاورند، نمیدانم کی از راه میرسند.
s.j
هر حرکتی از هر توقفی بهتر است. توقف به طور فزاینده خود را بازتولید میکند. در توقف، رسوب میکنیم، بوی کهنگی و ماندگی میگیریم. انسان متوقف یعنی مرده؛ حرکتِ متوقف یعنی سکون؛ مبارزهٔ متوقف یعنی سازش.
s.j
سکوت به معنای آرامش نیست. سکوت گاهی خیز برداشتن برای پریدن و نفس گرفتن برای فریاد کشیدن است.
s.j
«ایمان، در هوای صاف و زمین آرام، محک نمیخورد. تکان و طوفانْ آغاز پرسش است. شوکْ عمق ریشههای اندیشه را نشان میدهد. شوک، شک میآفریند. گلآلود میکند و چُرت آرام روزمره را با کابوسی وحشتزا میگسلد.
Dave Raj
هر امامی فتنهٔ قوم خویش است. میآید و فرامیخواند، آنوقت خدا به انتظار مینشیند تا پاسخ قوم را به فرستادهٔ خود ببیند. سرانجام یا نصرت میکند یا انتقام میگیرد.
Dave Raj
چه بسیار اقوامی که نخست بیعت کردند و سپس در راه زمینگیر شدند. مردمان در پذیرش دعوت حق آزادند اما آنگاه که با اختیار بیعت کردند، بیعت شکستن و راه کج کردن، بدون مکافات نخواهد ماند. شاید رمزِ تکرار چندینبارهٔ سرنوشت بنیاسرائیل در قرآن همین باشد. چون قوم موسی تنها قومی بودند که به پیشوایشان لبیک گفتند و پا در راه گذاشتند. آنوقت ابتلائات از هر سو فروریخت و هر بار گروهی از بیعت با موسی خارج شدند تا آنجا که خداوند به عذاب سرگردانی در بیابان گرفتارشان کرد.
Dave Raj
گروهی که حامل شعلههای روشناییبخش نهضتاند مأمورند اکثریت را که هرآن بیم فرولغزیدنشان در درّههای فحشا و خستگی میرود، در راه نگه دارند. نگذارند از نهر میان راه بنوشند و زمینگیر شوند. ای مردم، طالوت را به یاد بیاورید و آن جماعتی را که در راه ماندند.
Dave Raj
مردم خودشان از خدا خواستند که برای مبارزه با جالوت، که طاغوت زمان بود، فرماندهی را بفرستد، اما وقتی که طالوتِ پهنسینه و بالابلند مبعوث شد همان مردم بهانه کردند و لشکری که رهسپار مبارزهٔ نهایی بود زمینگیر شد! چرا؟ چون طالوت گفته بود اگر تشنه شدید از نهر بین راه ننوشید ولی اکثریت سپاهیان نوشیدند و بسیار نوشیدند و وقتی سیراب شدند همانجا نشستند و گفتند ما توان مبارزه نداریم!
Dave Raj
همیشه از اکثریت ترسیدهام. اکثریت اصالتاً تن به رنج نهضت نمیدهند. حتی اگر برای آرمان خواستنی و شیرینی مثل عدالت با پیامبر یا امامی همراه شوند هم نمیتوان روی آنها خیلی حساب کرد.
Dave Raj
از مکر خداوند پروا کنید. از آنچه بهتدریج رخ میدهد بترسید؛ فاصلههای تدریجی، لرزشهای تدریجی، سستیهای تدریجی، «شدن» های تدریجی! از تدریج بیش از شوک بهراسید.
Dave Raj
قلب خودم را لمس میکنم و شهادت میدهم که نپوسیده، میتپد، با گرمایی که از آرمانی بالابلند سرچشمه میگیرد و خونی که از عشق میجوشد و رؤیایی که از غمی پرشکوه میتراود. و اکنون همان غم، که عمری است با آن مأنوس بودهام، در آستانهٔ یک شادی لایتناهی ایستاده است.
یک شادی ناگهانی مثل پیشکش کردن بالشی از پر قو به خستهٔ پریشانی که عمری است رنگ خواب ندیده.
Dave Raj
امام دیکتاتور نبود، میشد با او مخالفت کرد. میشد گروهی جلوی فرمان و خواست او بایستند، و ایستادند. اندازهٔ این مخالفت در نقطهٔ آغاز چندان به چشم نمیآید، اما در نقطهٔ پایان، چنان بزرگ است که مسیر تاریخ را تغییر داده است.
مامان فاطمه نقلی
«ما برای درست کردن جزئیات وقت نداریم. تکتک افراد خیلی مهم نیستند. این کل جامعه است که باید اصلاح شود. انقلاب اگر به ثمر بنشیند، جزئیات را اصلاح میکند. ما خود را فدای مبارزه میکنیم تا جامعهٔ فردا آرزو را تربیت کند. این شهر است که انسان را میسازد.»
- این انسان است که شهر را میسازد؛ شهری که دستساختهٔ یک هیولا باشد، انسان تربیت نخواهد کرد، دریا!
- انقلاب باید به دست بیاید، یونس! بدون گذشتن از این مرحله، اندیشیدن به هر چیزی وقت تلف کردن است. به هر وسیلهای باید آن را به دست بیاوریم. به هر وسیلهای!
کاربر ۲۹۹۴۶۰۱
«ایمان، در هوای صاف و زمین آرام، محک نمیخورد. تکان و طوفانْ آغاز پرسش است. شوکْ عمق ریشههای اندیشه را نشان میدهد. شوک، شک میآفریند. گلآلود میکند و چُرت آرام روزمره را با کابوسی وحشتزا میگسلد. شوک، شک میآفریند و شکیبایی میسوزاند.»
کاربر ۲۹۹۴۶۰۱
اگر انقلاب پیروز میشد، چه تضمینی بود که همین انسانهای کوچک با مغزهای آفتزده، راه انقلاب را کج نکنند؟
- هیچ تضمینی!
گویا این پرسش را فراتر از ذهنم بر زبانم جاری کرده بودم، حاجمهدی در برابرم ایستاده و انگار منتظر پرسشی دیگر بود.
- حاجمهدی، حتی اگر امریکاییها را بیرون کرده بودیم، با قلبها و ارادههای امریکازده چه میتوانستیم بکنیم؟ کِی میتوانستیم برای همیشه از شرّشان خلاص شویم؟
- هیچوقت!
- و این یعنی شکست انقلاب پس از انقلاب.
کاربر ۴۶۱۳۰۹۶
بلا را ما انتخاب نمیکنیم. بلا غالباً خودش سرزده میآید و ماهیچههای کرخت و خوابآلود تاریخ را به تحرک وامیدارد. بلا میآید تا تاریخ زخم بستر نگیرد. دقیقاً لحظهای که همگان در شهری پرپیچوخم و خاموش گموگور شدهاند و بیمقصد به دیوارهای بلند روزمرگی میخورند، فتنهای جرقه میزند و «وقت» و هنگامهای تجلی میکند تا چشمها برای لحظاتی مبدأ و مقصد را ببینند و راه را از سر بگیرند.
کاربر ۴۶۱۳۰۹۶
دریا، تو این جملات را با آهی نهفته در کلامت آمیختی و نشانم دادی که ایمانت به امام بر درک عقلانیات از راهی که میروی پیشی گرفته و اگر محکومم نکنی، میگویم که این ایمان خود بالاترین مرتبهٔ درک عقلانی است؛
کاربر ۴۱۰۹۳۳۶
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان