- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب دیالمه
- بریدهها
بریدههایی از کتاب دیالمه
۴٫۶
(۲۴)
گروههای چپ عادت داشتند دختر و پسرشان جمع شوند و انقلاب را زیر سئوال ببرند. دانشجویان مجمع احیاء هم مقابلشان میایستادند و بحث میکردند. یکبار بحثشان بالا میگیرد. تصمیم میگیرند بروند دانشکده علوم و در آمفیتئاتر، جلسه را ادامه بدهند. ۵۰۰ ــ ۴۰۰ نفر از گروههای چپی بودند و چند نفر از بچههای مجمع. آنها درها را میبندند و میگویند: «اینجا دادگاه خلق است. قرار است خائنین به خلق را محاکمه کنیم». درگیری شروع میشود. دو نفر از بچههای مجمع موفق به فرار میشوند. یک نفر به غفوریفرد خبر میدهد. یک نفر هم به سمت کشتارگاه فرار میکند که چه نشستهاید، کمونیستها، بچه مسلمانها را کشتند!
صآد
در زاهدان به محله سیکها رفتند. وحید طبق معمول سر صحبت و بحث را باز کرد. آنها میگفتند: «خدای ما به عنوان پیامبر آخرالزمان خواهد آمد.» وحید میخواست متقاعدشان کند که این پیامبر، همان مهدی ماست. بحثشان طول کشید. وحید در بحث کردن استاد بود. بالاخره هم آنها نتوانستند جواب انتقادات وحید را بدهند. موقع جداشدن چند تا از کتابهایشان را دادند به بچهها.
صآد
چند بار هم سر امتحانات دستگیر شد. ساواک میخواست کاری کند مشروط شود تا بتوانند به طور طبیعی از دانشگاه اخراجاش کند، که نتوانستند.
صآد
موقع مطالعه کتاب را جوری میگرفت که وسطاش باز نشود. میگفت: «اگر زمانی گیر افتادم نمیخواهم خط فکریم را متوجه شوند».
صآد
وحید کار تشکیلاتی را با هستههای ۵ نفره انجام میداد. هستههایی که ممکن بود همدیگر را نشناسند.
شباهنگ
وحید کارهایش را آن چنان منظم و دقیق و با احتیاط انجام میداد که به راحتی میتوان اصولاش را استخراج کرد. شعار وحید این بود که مبارزه باید اسلامی و خدایی و با خلوص نیّت باشد.
شباهنگ
وحید نقاط ضعف و قوت کتابهایی را که به دوستان میداد برمیشمرد. مثلاً میگفت این کتاب ارزش وقت گذاشتن ندارد، یا این یکی را باید با دید انتقادی خواند.
شباهنگ
یک بار هم گفته بود سوره جمعه را حفظ کنند. به عنوان جایزه به بچهها کتاب میداد. به این ترتیب دانشجویان کلاس خانگی وحید بعد از ۲-۳ سال یک دور قرآن را با تفسیر مطالعه میکردند. وحید میگفت بچهها آیات پر کاربرد قرآن را حفظ کنند. گاهی جلسات ۴-۵ ساعت طول میکشید. بدون اینکه کسی احساس خستگی و گرسنگی کند. بچهها پلک نمیزدند. مثل آدم تشنه که به آب گوارا رسیده باشد؛ اشتیاق داشتند.
شباهنگ
جلسات خانگی منزل وحید اما ادامه داشت. این جلسات دو سطح داشت. دستهای مربوط به مباحث اعتقادی و مبنایی. در این جلسات بر روی واژههای قرآن و مفاهیم اسلامی کار میشد. قبل از هر جلسه بچهها قسمتی از قرآن را مطالعه میکردند و وحید در مورد آن سئوال میکرد. بعد نیم ساعت در مورد تاریخ اسلام صحبت میکرد. به هر کس هم موضوعی میداد که تحقیق کند و در جلسه ارائه دهد. مثلا در موضوع تقوا. گاهی اوقات هم کتابهایی به بچهها میداد که خلاصه کنند.
شباهنگ
وحید میگفت کسی که میخواهد کار سیاسی بکند اول باید بنیه اعتقادیاش را تقویت کند.
شباهنگ
تسلطاش در مباحث نظری اعتقادی و سیاسی در کنار تقوا و قوت نفس، برگ برندهاش بود.
شباهنگ
پدر هیچ وقت از ماشین بیتالمال استفاده شخصی نمیکرد. همان زمان شاه هم.
شباهنگ
پس از این حادثه انقلاب اسلامی در وضعیت سختی قرار گرفت. مجلس در مرز سقوط بود. عدد قانونی نمایندگان مجلس کم شده بود. ۲۷ تن از نمایندهها شهید شده بودند. دکتر بهشتی، رئیس شورای عالی قضایی بود و عضو شورای ریاست جمهوری. چهار عضو فعال کابینه و ۱۵ تن از معاونین وزرا هم در میان شهدا بودند. حزب، هفت عضو مرکزی و دبیرکلاش را از دست داده بود. شورای عالی دفاع هم با عزل رئیسجمهوری، شهادت دکتر چمران، شهادت دکتر بهشتی و مجروحیت آیتالله خامنهای حال و روز خوبی نداشت. اما امداد الهی باز هم شامل حال انقلاب اسلامی ایران شد و اوضاع کشور آرام آرام سامان گرفت.
شباهنگ
آنها وحید را به هشام تشبیه میکردند
شباهنگ
وحید در جوابشان گفت: «امام عدهای را تکلیف به سکوت کردهاند و به عدهای هم گفتهاند مسائل را مطرح کنند. من از این باب است که قضایا را مطرح میکنم».
شباهنگ
وحید جواب داد: «نامزدها هنوز کامل نشدهاند. اما امشب در مورد یکی از آنها صحبت میکنم... انتخاب آقای ابوالحسن بنیصدر به ریاست جمهوری برای کشور فاجعه خواهد داشت!»
شباهنگ
وحید برای مخالفت با بنیصدر دستش پُر بود. عدهای از دوستانش را مأمور کرد روزنامههای قدیمی را در آرشیو مطبوعات آستان قدس بررسی کنند. بچهها در این بررسیها به چند نکته در مورد بنیصدر برخوردند. سفر بنیصدر برای ادامه تحصیل به اسرائیل، نداشتن مدرک دکترا و همکاریها در مرکز تحقیقات علوم اجتماعی با شاپور راسخ.
شباهنگ
وحید در یک اقدام شجاعانه به بنیصدر پیشنهاد مناظره داد.
شباهنگ
همان روزها وحید از اولین کسانی بود که مخالفتش را با کاندیداتوری بنیصدر اعلام کرد.
شباهنگ
او در کتاب «طلوع زن مسلمان» یک جمله نوشته که «زن از دنده چپ مرد است»، در ۳۰ ــ ۲۰ صفحه این مطلب را شرح داده و استدلال آورده که این اشتباه است و اتفاقاً از آیات و روایات هم استفاده کرده. خواننده میگوید عجب زن متفکر و خوبی، چقدر از زنها دفاع کرده... اما به قول وحید هیچ کس نمیپرسد که اصلاً چه کسی گفته زن از دنده چپ مرد است که شما داری آن را رد میکنی؟ اصلاً این مسأله از کجا آمده است؟
شباهنگ
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان