بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیالمه | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیالمه

بریده‌هایی از کتاب دیالمه

انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۴.۶از ۲۴ رأی
۴٫۶
(۲۴)
یارحمیدی می‌گفت پیرزن بی‌سوادی آمده بود رأی بدهد. لیست علما در دستش بود. آن را به یک نفر نشان داد. دست گذاشت روی اسم وحید و گفت فقط این را بنویس، بعد برگه را گرفت، صلواتی فرستاد و به برگه رأی فوت کرد و انداخت توی صندوق.
خامنه ای رهبرم💗
اولین تظاهراتی بود که در مشهد برگزار می‌شد. خیلی‌ها هنوز اسم امام را نشنیده بودند. برخی از مردم به جای خمینی، خمینی می‌گفتند: امینی، امینی!
خامنه ای رهبرم💗
وحید اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشت. این اصل را به پیروی از امام خمینی رعایت می‌کرد.
خامنه ای رهبرم💗
بعد از انقلاب وقتی آیت‌الله خامنه‌ای را ترور کردند حوصله هیچ کاری را نداشت. وقتی علتش را پرسیدند جواب داد: اصلاً حوصله حرف زدن ندارم. دیروز آقا را ترور کردند، در مسجد ابوذر. تا صبح پشت در اتاق‌شان در بیمارستان بودم.
خامنه ای رهبرم💗
وحید به لو رفتن خانه مشکوک شده بود، کلید را به کاظمی داد. کاظمی با عجله کتاب‌ها و نوارها و دستگاه تکثیر را برد خانه خودشان. عصر ریخته بودند توی خانه ولی چیزی گیرشان نیامده بود.
خامنه ای رهبرم💗
اکثر رؤسای دانشکده‌ها وابسته به رژیم بودند، اما به خاطر ادبش به او احترام می‌گذاشتند.
خامنه ای رهبرم💗
رئیس دانشگاه به وحید گفته بود که ساواک گفته گزارش کار شما را بدهم. جوری فعالیت کنید که من نفهمم تا نتوانم گزارشی بدهم!
خامنه ای رهبرم💗
در یک مهمانی خانوادگی وقتی یکی از خانم‌ها دستش را به سمت وحید دراز کرد تا با او احوال‌پرسی کند؛ وحید همین طور ایستاد و دستش را دراز نکرد. خانم با تعجب پرسید: پسرم سرما خوردی؟ وحید با هیبت یک مرد جواب داد: نه! با نامحرم دست نمی‌دهم.
faridehmj

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۸
۹
صفحه بعد