بریدههایی از کتاب حاء. سین. نون
۴٫۳
(۳۷)
هر آن که حب دنیا در دلش نشست، بیم آخرت از قلبش برخاست؛ و هر آن که حرصش به دنیا زیاد شد، بغضش هم به خدا افزون گشت... کاش میدانستند که محروم از آخرت را، داشتههای دنیا سودی نرساند.
زهرا جاویدی
همانا خداوند بر بندگانش جهاد را واجب داشت و ناگوارش خواند و به مؤمنان مجاهد فرمود: واصبروا ان الله مع الصابرین. ای مردم! به آنچه میخواهید و طلب میکنیدش، نمیرسید مگر با مرکب صبر.
زهرا جاویدی
پدران و اجدادمان، جان کندند تا مردم به بتی که میدیدند مؤمن شوند؛ چه سِحری است در کار محمد که پیروانش برای خدای ندیده جان میدهند؟ ماندهام ولله!
زهرا جاویدی
یا من بسلطانه ینتصر المظلوم، و بعونه یعتصم المکلوم، سبقت مشیّتک و تمّت کلمتک و أنت علی کل شیء قدیر، و بما تمضیه خبیر، یا حاضر کلّ غیب، و عالم کلّ سر، و ملجأ کلّ مضطر...
مشکیجه:)
حسن پیش میرود و من و عدی هم در صف اول میایستیم. دعای حسن را میان همهمه جماعت، به سختی میشنوم:
- الهی ضیفک ببابک... یا محسن قد أتاک المسیء...
کمکم سکوت میآید و صدای حسن بلندتر:
- فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم...
مشکیجه:)
- برادرم! مولایم! کاش بگویی که چه کسی زهرت داد... سخت است برای ما که از خونت...
پدر نفس نفس میزند:
- برادرم! حسین جانم! خشم تو از غضب خدا برایش بیش نیست... جعده را رهایش کن که به خدا واگذاشتمش...
و آرامتر میگوید:
- اما بدان که پدرش، اشعث در خون پدرمان شریک شد و خودش در خون من و...
میان گریه، بریده بریده:
- و برادرش محمد، در خون تو شریک خواهد شد... به کربلایت...
علی پیلپا
مهیای سفر پیش رویت باش و توشهای فراهم کن پیش از رسیدن مرگ... بدان که تو طالب دنیایی و مرگ طالب تو... مخور اندوه روزی را که نیامده، به روزی که در آنی... جناده! بدان که بیش از رزقت مالی به دست نمیآوری، مگر که در آن خزانهدار دیگری هستی...
علی پیلپا
تشت خونآلود را که برابر امام میبینم، بغض بر گلویم چنگ میزند و اشک میدود به چشمانم. چهره امام پر درد:
- کسان بسیار، بارها زهرم دادند و اما این بار، میانِ جانم بر تشت است و خون مدام... تکههای جگرم از دهان میآید...
میان گریه:
- چرا پی معالجه و درمان نمیروید یابن رسول الله؟
امام دستی به محاسن بلند و بیش از نیماش سفید، میکشد:
- مرگ را با چه درمان کنم جناده؟
بیاختیار بر زبانم میآید:
- انا لله و انا...
امام، خیرهٔ تشت خونآلود:
- به خدا سوگند، ما دوازده امام را با پیامبر عهدی است بر ولایت، و هیچ یک از ما نیست مگر مسموم یا مقتول...
گریه امانم نمیدهد و نمیمانم...
الف... و لخته خونی در تشت.
علی پیلپا
نالهای پردرد در خانه میپیچد:
- انا لله و انا الیه راجعون... حمد خدا را، که نزدیک است دیدار محمد، سید المرسلین؛ و پدرم، سید الوصیین؛ و مادرم، سیده نساء العالمین؛ و عمویم جعفر طیار و حمزه سید الشهداء...
میشتابم به سویش بیاختیار... درد چنگ انداخته بر جانش... چه زود نمایان شد اثر زهر... دستهایم میلرزد... درد... چهرهاش گرفته:
- خدایت نبخشاید که زهر...
درد بر جان... دستهایم میلرزد... درد:
- سوگند که معاویه فریبت داد و هیچ وعدهاش وفایت نکند...
زانوهایم سست میشود و... حسن دروغ نمیگوید... نکند که وفا... دستهایم میلرزد و پاهایم... کاش این بار حقیقت را نگفته باشد... من میان حریر سفید در حجره یزید... حسن دروغ نمیگوید:
- خدا خوار و ذلیل فرماید تو را و او را...
واو... و لخته خونی در تشت.
علی پیلپا
خیره دستهایم میشوم... اگر بلرزد و پیاله شیر به حسن نرسیده بر زمین بریزد و... نهیبشان میزنم... آرام! میخواهم رهایتان کنم از سنگ آسیا و لیفههای خرما و... حسن میرسد...رامآا
یاء... و لخته خونی در تشت.
دستهایم میلرزد، اما پیاله شیر را به حسن میرسانم. به قاعده هر روزِ روزهداریاش، لبها تفته و عطشزده؛ و چهره از ضعف، به زردی نشسته. دست به آسمان میبرد:
- اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت...
پیاله را دستش میدهم. میگیرد و:
- أتوب الیک ربی من ذنوبی و أستغفرک من جرمی و لا حول و لا قوه الا بالله...
و جرعه جرعه مینوشد... دستهایم هنوز میلرزد... میروم که پیش چشمانش نباشم... آشوبی میان سینهام... نکند که زهر اثر نکند و همه چیز فریبی باشد و کابوسی... نکند فتنهای باشد و از پیاش رانده شوم از این خانه و نرسیده به آن بهشت بمانم و...
علی پیلپا
حجم
۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۵۰%
تومان