بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حاء٫ سین٫ نون | طاقچه
کتاب حاء. سین. نون اثر سیدعلی شجاعی

بریده‌هایی از کتاب حاء. سین. نون

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳۷ رأی
۴٫۳
(۳۷)
به هیچ رو جنگ آغاز نکنید تا تیری به ابتدا اندازند.
علی پیل‌پا
حسن قنوتش را بلند می‌خواند: - یا من بسلطانه ینتصر المظلوم، و بعونه یعتصم المکلوم، سبقت مشیّتک و تمّت کلمتک و أنت علی کل شیء قدیر، و بما تمضیه خبیر، یا حاضر کلّ غیب، و عالم کلّ سر، و ملجأ کلّ مضطر... ای عالم به هر سر و ضمیر... ای پناه هر بی‌پناه و درمانده...
مشکیجه:)
بغض می‌نشیند در گلویش و اشک هم در چشمان امام، که اکنون نگاهش به من: - مأجور باشی به ابتلای دو فرزند عبیدالله، اما ما اسبِ هیچ جنگ و خصومت زین نمی‌کنیم به آغاز، که حق رعیت است بر حاکم، حفظ جان و مال. نگاه امام میان‌مان می‌چرخد: - مگر آنکه به ظلم قیام کنند و به عصیان برخیزند... چون اتمام حجت و دعوت‌مان به حق، ایشان را رسیده باشد.
علی پیل‌پا
در میدان مسکن و غبار برخاسته از ستیز، حق و باطل به هم آمیخته و دشوار است دانستن واقعیت. معاویه و لشگر شام، بیش از آن که شمشیر بگیرند، شایعه می‌سازند و دروغ می‌پرورند... و اکنون هم منتظریم که خطی از حضرت‌تان برسد و راه‌مان بنماید. سلام و درود خداوند بر شما. والسلام.
کاربر ۳۵۷۸۱۴۱
با گوش‌های خودم شنیدم که محمد در مسجد می‌گفت «لو کان العقل رجلاً لکان الحسن»، اگر همه عقل به هیبت مردی درمی‌آمد، آن مرد حسن بود...
زهرا جاویدی
- خدا چنین ادبی عطا فرمودمان که «اذا حُیّیتُم بِتَحیّه فحیّوا باحسَن منها»، چون موهبتی دادندتان، به نیکوترش پاسخ دهید... و برای او آزادی‌اش، نیکوتر...
دست پدر در دستان عمو... گریه عمو و ناله و آهش مدام... - برادرم! حسین جانم! مصیبت امروزمان سخت، اما هیچ مصیبتی برابر روز تو نیست... تشت برابر پدر، لبریز لخته‌های خون... - که در کربلایت، آنان که مدعی‌اند بر دین جدمان، برابرت علم ستیز برمی‌دارند... چشمان پدر می‌افتد و سکوتی و باز نفس نفس... - تو و یارانت شهید... و خاندانت اسیر... و اموالت به غارت... اشک پدر کنار خون لب‌ها... تشت لبریز... - زمین و آسمان برایت خون گریه می‌کند... دستان پدر در دستان عمو... پدر بی‌جان... انگار که آخرین کلام... - برای اندوه من گریه نکن برادرم... برای مصیبت من زاری نکن حسین جانم... که لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
علی پیل‌پا
این همان حسن است که پی نافرمانی ابوموسی از فرمان علی برای یاری، راهی کوفه شد و به یک خطبه، ده هزار مرد به لشگر علی افزود... این همان حسن است که، روز جمل که بسیارها به قصد شتر عایشه پیش رفتند و ناتوان بازگشتند، او رفت و در دقایقی شتر پی شد و غائله تمام... این همان حسن است که صفین، میمنه سپاه علی داشت و جنگاوری و رشادتش، عاجزمان کرد در برابری... باز هم بگویمت؟
زهرا جاویدی
جامه بلاهت کناری بینداز که ابداً بر تنت نمی‌نشیند... مگر محمد در حجه‌الوداع، از سنگریزه‌های غدیر هم برای علی بیعت نگرفت؟ چند ماه نگذشته، ابوبکر را جایش نشاندیم و نه انگار که پیش از آنش پیامبری بوده و کتابی و دینی و... طوفان نوح هم نیامد بر سرمان و زنده‌ایم هنوز...
کاربر ۳۵۷۸۱۴۱
- پیامبر مرا فرمود؛ در معراج، که گذر از بهشت می‌کردم، دو قصر دیدم به شباهت تمام، یکی از زبرجد سبز و دیگر از یاقوت سرخ. جبریل امین را پرسیدم که این دو منزل برای کیست و چرا به دو رنگ؟ عمو شاید پایان کلام پدر می‌داند که گریه‌اش بلند می‌شود. کاسه شیر در دستم. - جبریل پاسخ داد که آن که از زبرجد سبز است برای فرزندت حسن، که با زهر شهید می‌شود و آن هنگام، چهره به کبودی نشسته... و آن که از یاقوت سرخ برای فرزند دیگرت حسین، که هنگام شهادت، محاسن، خضابِ خونش...
علی پیل‌پا

حجم

۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد