بریدههایی از کتاب مرده ها جوان می مانند
۳٫۶
(۲۳)
زندگی باید در انتظاری بیامان بگذرد تا آنکه انسان صدای پای خوشبختی را بشنود که با گامهای شتابان از پلهها بالا میآید.
پویا پانا
وحشتناکتر از این خیانت چیزی نیست. زیرا شیادها برای رسیدن به ننگینترین و محیلانهترین نیت خود از ضعیفترین ویژگی انسانها بهره جستهاند. چرا نیرنگشان را باور کردیم؟ چرا اطاعت کردیم؟ زیرا زندگی را بر مردن ترجیح میدهیم. ما از شیادها اطاعت کردیم و دروغهاشان را پذیرفتیم تا برای زندهماندن دلیلی داشته باشیم.
پویا پانا
ویلهلم خیال میکند مردم تا ابد مثل او احمق خواهند ماند.
پویا پانا
«من هرگز از چیزی پشیمان نمیشوم. فکر کنم در طول عمرم شبها را با هرکس که هوس کنم، سپری خواهم کرد، حتی گاهگاهی با تو.»
پویا پانا
شرافتمندبودن دلیل درستی عقیده نیست.»
پویا پانا
مردم حرفهای بیپایه واساس را با طیب خاطر میپذیرند.
پویا پانا
اتو آدم خوبی است و متأسفانه آدمهای خوب اکثرآ کسلکننده هستند. من این حرف را از روی تأمل میگویم.»
پویا پانا
مگر میشد حقیقت را به یک تکهسنگ بست و غرق کرد؟
پویا پانا
پاهایش را دراز کرد و به خواب رفت. با خود اندیشید: «در چنین شبی خوابیدن بهترین نوع هوشیاری است.»
پویا پانا
فریاد زد: «به کسی که حرف حساب را قبول نمیکند نمیشود کمک کرد.»
پویا پانا
«من آموختهام که به چیزی اعتقاد نداشته باشم. از سه فضیلت بنیادین که ایمان، محبت و امید نام دارند، دوتای اول را دور انداختهام و فقط سومی را حفظ کردهام.
پویا پانا
هیچ آدمی، چه سرباز و چه افسر، نمیتواند تا ابد پایبند مقررات ویژهای بماند که جنگ به او تحمیل کرده است. مسلمآ در جنگ دوستی، عشق و زناشویی معنای دیگری دارند.
پویا پانا
خدا را که نمیشود دید؛ پس اینهمه قدرت و توانایی در آن بالا به چه دردش میخورد؟
پویا پانا
انسان زندگیاش را تنها برای چیزی به خطر میاندازد که از زندگی کنونیاش با ارزشتر باشد.
پویا پانا
اربابها هر اندازه هم برتر باشند، باز در مورد زنها و مسائل عشقی با همان دردسرهایی دست به گریبانند که امثال او
پویا پانا
«شما به زن جوانی میمانید که داستایفسکی توصیف میکند. آن زن چنان لاغر بود که میشد از کمر گرهاش زد.»
پویا پانا
انسان همیشه از قلب خود زمانی آگاهی مییابد که به درد آمده باشد.
ali_4982
پس از فرونشستن هراسهای نخستین، بیم مرگ برای او نیز همانند همهٔ انسانها که میدانند باید روزی بمیرند، اما از این بابت به خود نگرانی راه نمیدهند، عادی شد.
kimphaestus
ما آدمها همیشه گمان میکنیم که کارهای بسیاری از دستمان برمیآید. چه خوب بود اگر این عادت را از خود میراندیم.»
ali_4982
اگر انسان قصد داشته باشد کسی را برای آخرین بار ببیند، با همان اشتیاقی به او نگاه میکند که در دیدار نخستین نگاه کرده است.
ali_4982
حجم
۷۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
حجم
۷۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
۱۲۶,۰۰۰۳۰%
تومان