گفت: «شما چشمهای سیاه قشنگی دارید»
نارون
دربارهٔ خطری که مرا تهدید میکند حرفی نزنید. من فقط جایی از خطر میترسم که بخواهم بترسم.
نارون
من فقط جایی از خطر میترسم که بخواهم بترسم.
نارون
چیزی که برای من پیش آمده است، موردی فردی محسوب میشود و بهعنوان موردی فردی اهمیت چندانی ندارد، چون من آن را خیلی جدی نمیگیرم. ولی همین مورد نمونهای است از دادرسیهایی که علیه بسیاری افراد به جریان میافتد. من اینجا از این افراد دفاع میکنم و نه از خودم.»
نارون
شاید هم در آن سکوت انفجاری در حال تکوین بود که کار را یکسره میکرد.
نارون
چیزی که گفته بود، گزنده بود، گزندهتر از آنچه قصد داشت بگوید، ولی بههرحال واقعیت را به زبان آورده بود و سزاوار بود با تحسین و تشویق حاضران روبهرو شود. ولی همه ساکت ماندند
نارون
شما فراموش کردید که ما، هرکسی هم که باشیم، باز در برابر شما مردهای آزادی هستیم. این چیز کماهمیتی نیست.
نارون
دروغ به آیین جهان بدل میشود.
Afshin
بیماری من تقریبآ سه سال پیش نیمههای شب با خونریزی شروع شد و من همانطور که در پی وقوع هر حادثهٔ تازهای پیش میآید (و برخلاف آنچه بعدها به من توصیه کردند) بهجای آنکه در تختخواب بمانم، هیجانزده از جا بلند شدم.
کاربر ۳۷۷۵۰۳۳
البته این طرز برخورد با وکلا هم بیدلیل نیست. هدف این است که وکلا حتیالمقدور از میدان به درشوند، بهگونهای که متهم تمام بار را بهتنهایی به دوش بکشد. راه وروشی کارساز، ولی اگر درنهایت کسی به این نتیجه برسد که در این دادگاه وجود وکیل برای متهم بیفایده است، کاملا به خطا رفته است. درست برعکس، وجود وکیل در هیچ دادگاهی به اندازهٔ این دادگاه ضرورت ندارد.
محمدعلی دهاقین