بریدههایی از کتاب پدر، عشق و پسر
۴٫۷
(۲۰۰)
پیشینه این قصه را تو میدانی، آنچه نمیدانی روایت کربلای این قصه است. معاویه را یادت هست به هنگام خلافت و آن پرسوجویش از اطرافیان که شایستهترین فرد برای خلافت کیست؟
اطرافیان همه گفتند: «تو ای معاویه!» اما کلام معاویه را به یاد داری که همان زمان میان افواه افتاد؟
گفته بود: «سزاوارتر برای خلافت، علیاکبر حسین است که جدش رسول خداست، شجاعت از بنیهاشم دارد و سخاوت از بنیامیه و جمال و فخر و فخامت از ثقیف.»
یا فاطمه زهرا (س)
و کدام بار، سنگینتر از خبر شهادت سوار؟! و کدام دِین، شکنندهتر از بیان آن ماجرای خونبار؟! و کدام فریضه، سختتر از خواندن مرثیه یک دلاور برای مادر؟!
ـmatildaـ
اما کیست که بتواند این همه غم را در نگاه یک زن ببیند و تاب بیاورد؟!
ـmatildaـ
و شاید این کلام علیاکبر دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بَعدَکَ طَرفةَ عَینٌ.»
«پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیارد! چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند.»
sajedegh
علی به امام گفت که «پدر جان عطش دارد مرا میکشد»، اما آن عطش کجا و تشنگی آب کجا؟ ماجرا، ماجرای وصال و دیدار بود. ماجرا، ماجرای این فاصله مقدر بود. ماجرای این زمان لَخت، این ساعات سنگین، این لحظههای کند.
mhn13
بیا لیلا! بیا و تاب بیاور و آخرین ورقهای حادثه را هم از چشمهای من بخوان! من دیگر بنای زنده ماندن ندارم. ماندهام فقط برای نهادن این بار؛ ادای این دِین؛ انجام این فریضه. و کدام بار، سنگینتر از خبر شهادت سوار؟
Shaghayegh
هرگاه به یاد زینب میافتم، احساس میکنم که با عرش خداوند طرف شدهام.
masomeh
تشنگی گاهی، تشنگی معده و روده است که به دو جرعه آب فرو مینشیند.
اما تشنگی گاهی به جگر چنگ میاندازد، قلب را کباب میکند و رگ و پی را میسوزاند.
masomeh
این چند شبانهروز همه یک تمرین بود برای صبوری. باید آماده میشدی برای شنیدن اصل ماجرا. مصیبت محبوبت، حسین!
m.salehi77
امام که ذوالجناح را داشت، مرا به علیاکبر سپرد؛ یعنی دوباره پیامبر! چرا که شبیهترین مردم به پیامبر علیاکبر بود.
Noora🌙^^
حجم
۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
حجم
۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
قیمت:
۳۳,۶۰۰
۱۶,۸۰۰۵۰%
تومان