بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آفتاب در حجاب | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آفتاب در حجاب

بریده‌هایی از کتاب آفتاب در حجاب

امتیاز:
۴.۸از ۹۶ رأی
۴٫۸
(۹۶)
ام‌البنین! همه مادران عالم باید تربیت پسر را از تو یاد بگیرند
n.jahangard
دلگیر باد از این پس تمام غروب‌های عالم!
n.jahangard
آدمی به سر، شناخته می‌شود، یا لباس.
فانوس
تو دیدی که بر طبق وصیت پدر، حسن و حسین، دو انتهای جنازه را گرفته بودند و دو سوی پیشین جنازه بر دوش دیگری حمل می‌شد و پیکر پدر همان جایی فرود آمد که آن دوش دیگر اراده کرده بود. و دیدی که وقتی خاک روی قبر، کنار زده شد، سنگی پدید آمد که روی آن نوشته بود: «این مقبره را نوح پیامبر کنده است برای امیرمؤمنان و وصی پیامبر آخرالزمان.»
زهرا جاویدی
همه تکیه‌گاه‌های تو باید فرو بریزد، همه پیوندهای تو باید بریده شود، همه دستاویزهای تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود تا فقط به او تکیه کنی، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنی و این دل بی‌نظیرت را فقط جایگاه او کنی.
زهرا جاویدی
فقط گفتی: «به این شرط که ازدواج، مرا از حسینم جدا نکند.» گفتند: «نمی‌کند.» گفتی: «اقامت در هر دیار که حسین اقامت می‌کند.» گفتند: «قبول.» گفتی: «به هر سفر که حسین رفت، من با او همراه و همسفر باشم.» گفتند: «قبول.» گفتی: «قبول.» و علی گفت: «قبول حضرت حق.»
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
حسین کسی نیست که بتواند اندوه هیچ دلی را تاب بیاورد، که بتواند هیچ کسی را از آغوش خود بتاراند، که بتواند هیچ چشمی را گریان ببیند.
alireza453
هُرم عطش بچه‌ها، او را از کناره خیمه کنده است و به محضر امام کشانده است تا از او رخصت بگیرد و برای آوردن آب، دل به دریای دشمن بزند. اما به آنجا که رسیده است و تنهایی امام را در مقابل این سپاه عظیم دیده است، طاقت نیاورده است و تقاضای خویش را فروخورده و بازگشته است.
فصل فیروزه...
انگار پیش از آن‌که لب و دهان حسین، تشنگی را احساس کند، قلب عباس، از آن خبر می‌داده است.
فصل فیروزه...
چه نیازی به این نمایش معلوم؟ بمان! در همین خیمه بمان! دل تو چون آینه در دست‌های حسین است. این دل تو و دست‌های حسین! این قلب تو و نگاه حسین!
فصل فیروزه...
بروید، بروید و امام را به مادرش فاطمه زهرا قسم بدهید. همین. به مقصود می‌رسید...
فصل فیروزه...
«همین‌قدر بدانید مردم که پیغمبر به جای این‌که سفارش ما را کرد، اگر توصیه کرده بود که با ما بجنگند، بدتر از آنچه که کردند در توانشان نبود.»
محمد حسین
یکی دست حسین را بوسه‌گاه خود کرده است. آن را بر چشم‌های اشکبار خود می‌مالد و مدام بر آن بوسه می‌زند. یکی بازوی حسین را در آغوش گرفته است، انگار که برترین گنج هستی را پیدا کرده است. یکی فقط به امام نگاه می‌کند و گریه می‌کند، پیوسته اشک‌هایش را به پشت دو دست می‌زداید تا چهره حسین را همچنان روشن ببیند. یکی پهلوی حسین را بالش گریه‌های خود کرده است و به هیچ روی دستش را از دور کمر حسین رها نمی‌کند. یکی تلاش می‌کند که خود را به سر و گردن امام برساند و بوسه‌ای از لب‌های او بستاند. و چه سخت است برای حسین، گفتن این کلام به تو که: باز کن این حلقه‌های عاطفه را از دست و بال من!
محمد حسین
قاعده دنیا همیشه بر این بوده است. همیشه اهل حقیقت قلیل بوده‌اند و اهل باطل کثیر. باطل، جاذبه‌های نفسانی دارد. کشش‌های شیطانی دارد. پدر همیشه می‌گفت: «لاَتَسْتَوحِشُوا فی طَریقِ الْهُدیَ لِقِلَّه اَهْلِه. در طریق هدایت از کمی نفرات نهراسید.»
feri
و با خودت زمزمه می‌کنی؛ بریده باد این دست در مقابل جمال یوسف من
n.jahangard
شکیبایی‌ات را از دست مده زینب! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است.
فانوس
همیشه اهل حقیقت قلیل بوده‌اند و اهل باطل کثیر. باطل، جاذبه‌های نفسانی دارد. کشش‌های شیطانی دارد.
فانوس
پدر همیشه می‌گفت: «لاَتَسْتَوحِشُوا فی طَریقِ الْهُدیَ لِقِلَّه اَهْلِه. در طریق هدایت از کمی نفرات نهراسید.»
book worm
بگذار شمر با دست و پای خونین از قتلگاه بیرون بیاید، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند و به دست خولی بسپارد و زیر لب به او بگوید: «یک لحظه نور چهره او و جمال صورت او آن‌چنان مرا به خود مشغول کرد که داشتم از کشتنش غافل می‌شدم، اما به خود آمدم و کار را تمام کردم. این سر! به امیر بگو که کار، کار من بوده است.»
زهرا جاویدی
می‌دانستی که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد کرد، اما گمان نمی‌کردی که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از ظهور او این همه داوطلب داشته باشد.
زهرا جاویدی

حجم

۱۳۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۳۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
۳۲,۴۰۰
۷۰%
تومان