بریدههایی از کتاب آن مرد در باران آمد
۳٫۸
(۴)
بزرگترین ثروت دنیا هم ارزش دل شکستن پدر و مادرها را ندارد.
n re
آدمها نباید برای یک اشتباه تا آخر عمرشان تقاص پس بدهند
n re
«ناامیدی گناه بزرگی است. گناهی بالاتر از قتل نفس.
n re
خدایا مگر چقدر گذشته از آن روزها؟ چقدر گذشته از روزهای آرامی که همهچیز سر جای خودش بود؟
n re
زندگی با یک همسر بد، صدبرابر سختتر از تحمل تنهایی است
n re
«برای ازدواج ملاکهای مهم دیگری جز سن و سال هم هست.»
n re
خدایا چه نعمت بزرگی است این گریستن. گیرم که یکی از تلخترین مناظر عالم باشد.
n re
با چشم بسته هم میتوان رفیق واقعی را دید.
n re
به این فکر میکردم که اگر به من بگویند تا پنج ماه دیگر زندهام، میخواهم کدامیک از کارهای نیمهکارهی زندگیام را تمام کنم؟
n re
خدایا هزاربار شکر که آدمها نمیدانند کی میمیرند و با همین ندانستن خوشاند. مطمئنم اگر آدمها تاریخ مرگشان را میدانستند، حتی اگر قرار بود این قرعه دویستسالگی به نامشان بیفتد، بازهم از هول و ولای رسیدن این روز، زندگی برایشان زهرمار میشد.
n re
احساس خیلی خوبی است که با کسی که دوستش داری، یک غذای مشترک بخوری.
n re
من برای خودم اصول خاصی دارم که دخالت نکردن در زندگی خصوصی دیگران یکی از آنهاست.»
n re
میگذارم تنها باشم. تنهایی گاهی بهترین درمان برای دردهای جگرسوز است. همان دردهایی که میخواهد از تکتک سلولهای بدنت بپاشد بیرون و تو هیچ توانی برای کنترلش نداری.
n re
گاهی اوقات چقدر دل خوشی به ما نزدیک است و خودمان خبر نداریم.
n re
«اولین چیزی که از بچگی یادمان دادند چه بود پسر؟ خدا همهجا هست. همهجا...»
n re
پیرمرد گورکن میگوید همیشه کارش در قطعهی شهدا یک حال و هوای دیگری برایش دارد. میگوید این خاک عطر عجیبی دارد.
n re
«چینی شکسته را سالهاست که بند نمیزنند آقایدکترِ تعمیرکار. میاندازنش دور.»
n re
بعضی اشتباهها اینقدر بزرگ هستند که دیگر راهی برای جبرانشان وجود ندارد.
n re
ضبط را روی رادیو تنظیم میکنم. صدای گوینده در ماشین میپیچد: «موضوع برنامهی امروز ما شادی است. چگونه شاد زیستن و چگونه شادی را به دیگران هدیه کردن. با ما همراه باشید. صبح را با انرژی شروع کن هموطن.»
رادیو را خاموش میکنم. واقعا دلم میخواهد بدانم چقدر میگیرند اینها که میآیند و هر مزخرفی را تحویل ملت میدهند. واقعا خیال میکنند با یک برنامهی یکساعته میشود شاد بودن را به پیکرهی اندوه تزریق کرد؟ لابد بعد از برنامه، کلی ذوق میکنند که چقدر خوب یک معضل اجتماعی را حل کردهاند. حالا همهی اینها به کنار. تقدیم کردن شادی به دیگران، دیگر از آن حرفهاست. آنهم در این دوره و زمانه که قسط و وام و کرایهخانه و تورم و هزار کوفت و زهرمار دیگر شاد بودن را برای مردم تبدیل به یک خاطره کرده.
n re
«خدا جای حق نشسته.»
n re
حجم
۵۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۶۴ صفحه
حجم
۵۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۶۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان