بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاری را بکن که دوست داری | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاری را بکن که دوست داری

بریده‌هایی از کتاب کاری را بکن که دوست داری

۳٫۳
(۲۸)
ما به شکلی ناامیدکننده خانه را معادل واپس‌گرایی می‌بینیم و محل‌کار را، صرفاً به این دلیل که خانه نیست، معادل تجدد.
blogofski
جورج پاکر، در نیویورکر، با این کنایه به نادیده‌انگاشتن طبقۀ کارگر اشاره می‌کند: «هیچ‌کس ‘مصرعی در رثای منشیان فروشگاهی’ نسرود».
blogofski
ما امروزه در بُعد زمانی‌ای زندگی می‌کنیم که در آن‌۲۴ساعته‌در دسترسیم. در چنین شرایطی، فشار برای آنکه پیوسته مصرف‌کننده یا تولیدکننده باشیم مستلزم حضوری همیشگی در فضای عمومی، و به‌ویژه بازار، است. او می‌نویسد «هیچ زمان، مکان یا موقعیتی وجود ندارد که فرد نتواند خرید کند، مصرف کند، یا از منابع اینترنتی بهره کشد. تمام جنبه‌های اجتماعی و فردی زندگی در معرض تاخت‌وتاز بی‌رحمانۀ نازمانیِ ۲۴ساعته هستند».
blogofski
کار ملال‌آور توده‌های جهان تنها به این دلیل ناپیداست که چنین کارهایی آن‌قدر بدیهی پنداشته می‌شوند که اصولاً به چشم کسی نمی‌آیند.
blogofski
مادامی‌که سعادت ما وابسته به درآمد باشد، و درآمد وابسته به کار، عشق انگیزه‌ای فرعی برای انجام کار خواهد بود. تشویق کارکنان به اینکه به چیزی خلاف این تظاهر کنند کاری ریاکارانه و استثمارگرانه است.
blogofski
کار دارد زرق و برقش را از دست می‌دهد. کارکنان بیشتری کارشان را مهارت‌زدایی‌شده، بن‌بست، سرکوبگر، کم‌مواجب، و بی‌پایان می‌دانند. این موضوع نه‌تنها در مورد کار بلکه حتی در مورد مدارکی نیز صادق است که برای گرفتنشان این‌گونه خود را تا خرخره در قرض فرو کرده‌اند.
blogofski
بر اساس گزارش اتحادیۀ حق‌الزحمه‌ای‌های نیویورک، ۲۹ درصد از اعضای این اتحادیه در سال ۲۰۱۰ سودی معادل ۲۵ هزار دلار یا کمتر، از طریق کارکردن در آنچه به اقتصاد گیگ موسوم است، به دست آورده‌اند، آن‌هم در یکی از گران‌ترین شهرهای جهان. بدون هیچ مزایایی. تازه بسیاری از مشاغل موقت نیز به گواهی‌نامه‌ها و مدارکی نیاز دارند؛ مربی‌ها، برای آنکه در یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های یوگا در شهر نیویورک کلاس بگیرند، باید یک دورۀ آموزشی تمام‌وقتِ ۱۲ هزار دلاری را به هزینۀ خودشان بگذرانند.طراحان و تدوینگران آزادکار می‌باید، برای گرفتن کار موقت، مدارک‌تحصیلی‌شان را نشان دهند. همین اتفاق، دهه‌ها قبل، برای افرادی که از راه خلاقیتشان امرارمعاش می‌کردند افتاد، که سودای استقلال و تمجیدشدن داشتند. ظهور ام.‌اف.‌اِی باعث شد هنرهای نمایشی، نویسندگی خلاق، و هنرهای تصویریْ وابسته به مدرک شوند. مطمئناً گهگاهی اتفاق می‌افتد که «هنرمندی بیرونی» راه خود را به درون بگشاید، اما قفل بنگاه‌ها، گالری‌ها، کمک‌هزینه‌ها و دیگر حمایت‌های سازمانی عموماً با کلیدِ مدارکی باز می‌شود که برای کسبشان شهریه پرداخت شده باشد.
blogofski
به هر تقدیر، بسیاری درمی‌یابند کار حرفه‌ای آن‌قدری هم نیاز به آن مهارت‌های تحلیلی‌ای ندارد که چنان پول پایشان داده‌اند. تحلیلگران جوان در ملالکدۀ وال استریت اگرچه حقوق خوبی دریافت می‌کنند، اما به‌سرعت می‌فهمند مهارت‌های موردنیاز برای انجام کارشان مهارت در مایکروسافت اکسل است، به‌علاوه تمایل به انجام سه روز کار متوالی بدون خواب. وکلای تازه فارغ‌التحصیل‌شده از دانشگاه‌های لیگ آیوی مصیبتِ «بررسی اسناد» را تحمل می‌کنند، یعنی جست‌وجوی جعبه‌های مدارک به‌دنبال اسامی و اصطلاحات مشخص‌شده، به‌مدت ۱۶ ساعت در روز، و در پرزرق‌وبرق‌ترین بنگاه‌های حقوقی کشور. این‌ها مشاغل حرفه‌ای خوبی هستند. اگر زنبورهای کارگر جوان بتوانند از افسردگی و سرخوردگی حذر کنند یا، به دلیل مشکلات سلامتی، وظایف خانوادگی یا دیگر مسائل پیش‌بینی‌نشدۀ زندگی، کنار گذاشته نشوند، شاید واقعاً به ثروت، احترام عمومی و آشپزخانه‌های زیبا هم برسند.
blogofski
دانشجویان مشتاق و مقروض بابت‌چیزی پول پرداخت می‌کنند که بر باد رفته است، یعنی بابت شغلی حرفه‌ای، با حقوقی چاق و چله که از عهدۀ بدهی‌هایشان برآید. در طول دهۀ گذشته، دستمزد کارکنانِ بین ۲۵ تا ۳۴ سال با مدرک لیسانس درواقع ۱۵ درصد سقوط کرده، و این در حالی است که مجموع بدهی دانشجویان ۲۴ درصد افزایش یافته است. وانگهی، تازه‌فارغ‌التحصیلان به‌راحتی هم نمی‌توانند کار باحقوق پیدا کنند. کارآموزی بدون حقوق به چشم‌انداز مشاغل حرفه‌ای رسوخ کرده، دستمزدها را پایین آورده و موانع شغلی بیشتری در عرصه‌هایی همچون رسانه، هنر و سیاست‌گذاری دولتی (هرچند تنها محدود به حوزه‌های مذکور نیست) ایجاد کرده است. مشاغل بدون نیاز به سابقۀ کار، یعنی مشاغلی که به تازه‌کارها حقوق می‌دهند تا فتوکپی بگیرند، یا چند دقیقه‌ای در جلسات حضور یابند، و هم‌زمان اصول کار حرفه‌ای را نیز بیاموزند، دارند به تاریخ می‌پیوندند. سایر مشاغل حرفه‌ای -در حقوق، دانشگاه، پزشکی و روزنامه‌نگاری- اغلب نیازمند مدارک اضافی نیز هستند، که خود یعنی بدهی بیشتر.
blogofski
شاید هر کس بتواند کاری را انجام دهد که دوست دارد، اما تنها ثروتمندان هستند که می‌توانند بدون رفتن زیر بار بدهی از پس انجام آن برآیند.
blogofski
اینکه بهای مدارک و گواهی‌نامه‌هایی که طبقۀ متوسط برای کار نیاز دارند به ده‌ها هزار دلار می‌رسد چه معنایی دارد؟ یعنی تعداد بی‌شماری از کارکنان ماهر در سیطرۀ بدهی‌های سنگین کار می‌کنند. آن‌ها آزادی کمتری برای نوآوری و به‌چالش‌کشیدن وضع موجود دارند، که هم خروجی کار را شامل می‌شود و هم شرایط کاری را. آن‌ها، ناگزیر، مطیع‌تر و پذیرنده‌تر خواهند شد و به هر کاری، تحت هر شرایطی، تن خواهند داد. بخش بزرگی از نیروی کار، اگر نگوییم تمام عمر، دست‌کم دهه‌ها تحت چنین شرایطی کار خواهند کرد: هزینه‌های مدارکشان را پرداخت می‌کنند و سپس بدهی‌های بزرگ و گریزناپذیر به سراغشان می‌آید. همان‌طور که کریس مِیسانو می‌نویسد، تبدیل‌شدن بخش عمدۀ طبقۀ متوسط به طبقۀ بدهکاران شیوه‌ای رذیلانه برای کنترل اجتماعی، در پسِ ظاهری شادمان، است
blogofski
با پیوستن کارهای تولیدی و خدماتی‌ای که حقوقی آبرومندانه داشتند به خاطره‌ها (از طریق انتقال این نوع مشاغل به کشورهای دیگر، خودکارشدن‌، یا حذفشان)، چشم‌پوشیدن بر مدرک دانشگاهی کارگران را محکوم می‌کند یک عمر با حقوق ناچیز، کارِ مشروط، و زندگی‌ای سر کنند که روی‌هم‌رفته متزلزل است. در ایالات‌متحده، وجود برنامۀ‌ضعیف رفاه و تأمین اجتماعی بدین معناست که افرادی که دستمزد پایین دریافت می‌کنند باید برای برآورده‌کردن نیازهای اولیه‌شان، مانند غذا، سرپناه و مراقبت پزشکی، به تقلایی بی‌اندازه دست یازند (این مسائل محدود به ایالات‌متحده نیست، و حکومت‌ها در سراسر جهان در حال افزایش شهریۀ دانشگاه‌ها یا واگذاری آن‌ها به بخش خصوصی، و هم‌زمان کاهش خدمات اجتماعی هستند).
blogofski
رابرت رایش، وزیر پیشین کار در کابینۀ بیل کلینتون، به مسئلۀ مهمی اشاره می‌کند: درست است که شکاف دستمزدیِ بزرگ و فزاینده‌ای میان دارندگان و فاقدان مدرک وجود دارد، اما دلیلش صرفاً این است که دستمزد فاقدان مدرک به‌شدت کاهش یافته است. بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در مشاغلی استخدام می‌شوند که به‌راستی نیازی به مدرک تحصیلی ندارند، این امر به‌نوبۀ خود فاقدان مدرک را به‌سمت مشاغلی سوق می‌دهد که حقوق کمتری دارند، البته اگر اصولاً بتوانند شغلی پیدا کنند. این رویه باعث شده است که دستمزد‌ها روی‌هم‌رفته کاهش یابند. به همین ترتیب، اگرچه مدرک دانشگاهی پیش‌نیاز پیوستن به طبقۀ متوسط است، اما طبقۀ متوسط آن‌قدرها هم توانمند نیست. یعنی، درحالی‌که سهم طبقات بالا از ثروت اجتماعی افزایش می‌یابد، سهم طبقۀ متوسط رو به کاهش است. رایش می‌نویسد «با توجه به تمامی این موارد، گرفتن مدرک دانشگاهی ارزش هزینه دارد چراکه دست‌کم باعث می‌شود یک جوان، حتی اگر پیشرفت نکند، عقب نیفتد».
blogofski
علی‌رغم هزینۀ‌شهریۀ دانشگاه، که باعث زخم معده می‌شود، دریافتی دارندگان مدرک دانشگاهی در طول زندگی کاری‌شان بیشتری از آن‌هایی است که فاقد مدرک‌اند. در سال ۲۰۱۳، حقوق کارکنانی که چهار سال تحصیلات دانشگاهی داشتند ۹۸ درصد بیش از فاقدان مدرک بود. همچنان‌که شهریۀ دانشگاه‌ها افزایش یافته است، این شکاف حقوقی نیز در طول سال‌ها بیشتر شده است. وانگهی، اگر هزینه‌های دانشگاه را، ولو آنکه بسیار زیاد باشد، از تفاوت میان مبلغ دریافتی، در طول عمر، بین دارندگان و فاقدان مدرک کم کنیم، به عدد ۵۰۰ هزار دلار می‌رسیم، یعنی تاوان نداشتن مدرک نیم میلیون دلار است. بنابراین دانشگاه، علی‌القاعده، «می‌ارزد».
blogofski
امروزه بیش از پنجاه دانشکده و کالج در ایالات‌متحده شهریۀ سالانه‌ای بیش از ۶۰ هزار دلار دریافت می‌کنند. مردم این هزینه‌ها را تنها بدان دلیل پرداخت نمی‌کنند که بعد از فارغ‌التحصیلی «تغییرات بزرگی در زندگی‌شان روی دهد»، بلکه همچنین چون می‌دانند هزینۀ نگرفتن دست‌کم یک مدرک دانشگاهی بسیار زیاد است.
blogofski
اگر افراد به این دلیل موفق هستند که شغلی پرمنفعت را «انتخاب» کرده‌اند که دوستش دارند، پس افراد دیگر نیز می‌باید فقر و تحت استثمار بودن را «انتخاب» کرده باشند. از همین روی بود که رئیس‌جمهور رونالد ریگان، بی‌رحمانه، به شماتت فقرا پرداخت و تأکید کرد آن‌ها فریب‌کارانه خود را فقیر نشان می‌دهند تا از کمک‌هزینه‌های حمایتی دولت استفاده کنند، و بدین‌ترتیب خون مالیات‌دهنده‌ها را می‌مکند. هتاکی ریگان به‌سرعت عمومیت یافت، چراکه برای رأی‌دهندگان سفیدپوست، طبقه‌متوسط و ثروتمندش (و همچنین برای آن‌هایی که سودای پیوستن بدین جرگه را داشتند) تأییدی مسرت‌بخش بود؛ آن‌ها که دهه‌ها تحت انتقادهای شدید برآمده از حقوق مدنی و جنبش‌های ضدجنگ قرار داشتند تشنۀ چنین تأییدی بودند.
blogofski
زمانی تنها اشراف و بورژواهای ثروتمند بودند که به پالایش طبع و رفتارشان می‌اندیشیدند، اما در نیمۀ دوم قرن بیست این انحصار شکسته شد. برابری در اوقات فراغت و افزایش درآمد خالص اجازه داد افراد، برای فرهیخته‌مآب‌شدن، به رفتارهای عجیب و غریبشان پر و بال دهند. ولف اشاره می‌کند که بسیاری از «جنبش‌های من‌گرا» در دهۀ ۱۹۷۰ به روان‌کاوی، تجربۀ روان‌گردان‌ها، ادیان شرقی، ادیان غربی، ساینتولوژی، یا ترکیبی از آن‌ها روی می‌آوردند تا به اعضایشان کمک کنند نوعی «من» واقعی و اصیل را در خود بیابند. بدین‌ترتیب، این جنبش‌ها جنبه‌ای معنوی و زاهدانه داشتند که دقیقاً همان فصل مشترکشان با روح پروتستانی سرمایه‌داری است. اگر کار و جست‌وجوی سرمایه فضیلت باشد، و خودکاویِ بی‌وقفه نیز فضیلت باشد، بنابراین تعقیب سرمایه درحین پرداختن به خویشتن بی‌گمان ایدئال است. بدین‌ترتیب «کاری را بکن که دوست‌داری»، در تصور عامه، یک موضوع لوکس یا یک مزیت نبود، بلکه وظیفه و چشمداشت بود. و تبدیل شد به امری نیک.
blogofski
استیو جابز، مدیرعامل پیشین اپل، گفته است «تنها راه انجام کار خارق‌العاده این است که عاشق کاری باشید که می‌کنید». عبارت «کار خارق‌العاده» در گوش آدم همان زنگ «کار خیر» مسیحی را دارد. چه پیام دل‌فریبی! کاری که سرگرم‌کننده است، کارگر عاشقش است، خواسته‌های او را برآورده می‌سازد، و نه‌تنها به تولید ثروت می‌انجامد بلکه، چون لذت‌بخش است، کار خوبی نیز هست. درواقع، کارِ محبوب تنها کاری است که می‌تواند خارق‌العاده باشد. احتیاجی نیست برای آن ازخودگذشتگی کنی، نیازهای دیگران را در نظر آری یا، به هوای خوشبختی در آینده، چشم بر خواسته‌های فعلی‌ات ببندی.
blogofski
امروزه، کار ملال‌آور تقدیری است که می‌باید تا حد امکان از آن اجتناب کرد.
blogofski
روح سرمایه‌داری انسان را به خدمت کار خویش درمی‌آورد، و این در حالی است که پیش‌تر این رابطه معکوس بود
blogofski

حجم

۱۷۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۷۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان