بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

بریده‌هایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

۳٫۹
(۱۱۴)
من دوست نداشتم به دنیا بیایم! مامان! هیچ کس نمی‌خواهد به دنیا بیاید. این پایین، جایی که شما به آن نیستی می‌گویید، هیچکس دلش نمی‌خواهد به دنیا بیاید. اینجا هیچ انتخابی نداریم. غیر از همین نبودن دیگر چیزی نیست. وقتی حرکت شروع می‌شود، تازه ما با خبر می‌شویم. از خودمان نمی‌پرسیم که چه کسی این تصمیم را گرفت و آیا این تصمیم خوب است یا بد؟ فقط آن را باید بپذیریم و منتظر می‌مانیم تا بعدها خوب یا بد بودن این تصمیم را ببینیم.
سمیه
اگر یک زن با شما همبستر شود مثل یک فاحشه با او رفتار می‌‌کنید. توی هیچ لغت‌نامه‌ای معنی فاحشه این نیست. چند هزار سال است که شما کلمه‌ها و بی‌عدالتی‌ها و امر و نهی‌هایتان را به ما تحمیل کرده‌اید. هزاران سال است که ما را میان قید و بند مادرانه زندانی کرده‌اید. هر زنی را به چشم مادر می‌بینید. از هر زنی حتی دخترتان توقع دارید مثل مادر با شما رفتار کند. شما معتقدید ما زور شما را نداریم و با سوء استفاده از همین زور ما را مجبور می‌‌کنید حتی کفش‌هایتان را واکس بزنیم. معتقدید ما عقل نداریم اما از همین عقل‌امان در همه‌ی کارهایتان حتی کارهای مالی هم استفاده می‌کنید. شما همیشه، حتی وقتی ریش‌هایتان هم سفید شده، باز بچه هستید. بچه‌هایی که ما باید به آن‌ها غذا بدهیم، تر و خشکشان بکنیم و حتی توی پیری هم از آن‌ها مواظبت کنیم. از شماها متنفرم و نیز از خودمان که نمی‌توانیم بدون شما زندگی کنیم.
سمیه
حاملگی، مجازاتی نیست که طبیعت برای یک لحظه غفلت به انسان تحمیل کند. معجزه‌ای است که باید روال طبیعی خود را مثل درخت‌ها و ماهی‌ها طی کند.
سمیه
خانواده سلاح نظامی است که به هیچ کس اجازه‌ی آزادی نمی‌دهد. خانواده چیز مقدسی نیست. فقط چند تا مرد و چند تا زن هستند که با هم همنام هستند و زیر یک سقف زندگی می‌کنند. بیشتر مواقع علاقه‌ای هم به همدیگر ندارند. با این‌حال نسبت به هم وابستگی‌هایی پیدا می‌کنند مثل درخت‌هایی که توی طوفان می‌ایستند، توی وجود ما رشد می‌کنند. مثل تشنگی و گرسنگی نمی‌شود با آن‌ها جنگید. حتی با منطق و عقل نمی‌شود آن‌ها را کنار زد. آدم فکرمی‌کند که از دست آن‌ها فرار کرده ولی ناگهان می‌بیند که جلویش سبز شده‌اند و سنگدلانه و با بی‌رحمی طناب اسارت دورش بسته‌اند و دارد خفه می‌شود. به جز این اسارت‌ها، بندگی‌های دیگری هم هست که باید آن‌ها را هم بپذیری. اسیری‌هایی که هزاران مورچه‌ی این لانه‌ی بزرگ تو را در بر می‌گیرند. آن هم عادت‌ها و قانون‌هایشان است
سمیه
آزادی بیشتر یک رؤیاست. یا مثل تصورات قبل از تولد است. رؤیایی است که قبل از تولد داشته‌ای چون آن موقع تنهایی
سمیه
خیلی از آدم‌ها فکر می‌‌کنند اگر یک زن و مرد با هم به رختخواب بروند گناه می‌‌کنند. فکر می‌‌کنند اگر می‌خواهند گناه نکنند باید بچه‌دار نشوند. به راحتی می‌شود فهمید چه کسی گناه می‌‌کند و چه کسی گناه نمی‌کند پس بهتر است هیچکداممان گناه نکنیم. تا همه پیر شویم و دنیا پر شود از پیرمرد و پیرزن که دیگر نمی‌توانند بچه به دنیا بیاورند. کم‌کم نسل انسان‌ها رو به نابودی می‌رود و مثل فیلم‌های تخیلی که مریخ را که پر از خانه‌های مخروبه که ارواح در آن‌ها رفت و آمد می‌کنند، ارواح کسانی هستند که می‌توانستند زندگی کنند ولی نخواستند بچه‌هایی که هیچ وقت به دنیا نیامدند.
سمیه
ذهن ما پر از چیزهای متناقض است. بعضی وقت‌ها چیزی توی ذهنت منطقی به نظر می‌رسد ولی وقتی فکر می‌‌کنی می‌بینی عکس آن چیز هم درست است. ممکن است چیزی که حالا به نظرم درست و منطقی می‌آید فردا با اشاره‌ی یک انگشت کاملاً دگرگون شود
سمیه
امیدوارم به این نتیجه رسیده باشی که زندگی کردن ارزش سختی کشیدن را دارد! حتی اگر این دردها منجر به عذاب کشیدن و مردن شود.
mahta
آدم وقتی احترام می‌بیند که خودش به دیگران احترام بگذارد. وقتی کسی به خودش ایمان دارد، دیگران هم به او ایمان می‌آورند.
mahta
حرکت به سمت مقصد ارزنده‌تر از رسیدن به مقصد است وقتی پیروز می‌شوی یا راه تمام می‌شود و به مقصد می‌رسی توی خودت یک خلاء احساس می‌کنی.
reza ghavipor
کودکم! زندگی یعنی خسته شدن. یعنی جنگ که هر روز و هر روز ادامه دارد و تمام نمی‌شود و برای شادیهایش که عمرشان یک لحظه بیشتر نیست، باید بهای زیادی پرداخت کنی.
reza ghavipor
کفش چرمی می‌پوشی چون یک نفر گاوی کشته و پوستش را کنده و با آن چرم درست کرده است. یک پالتو پوست می‌پوشی چون کسی یک حیوان یا چندین حیوان را کشته و از پوست آنها پالتو تولید کرده است. یک روز غذایت جگر مرغ است چون یک نفر پرنده‌ی بیگناهی را که زورش به آدمها نمی‌رسیده کشته و سر بریده است. آن مرغ‌ها هم به جانوران دیگر ظلم می‌کنند کرم‌های کوچکی را که به دنبال برگ کاهو هستند، می‌خورند. همیشه کسی هست که یکی دیگر را بکشد یا پوستش را بکند تا خودش زنده بماند.
reza ghavipor
خوش به حال کسانی که با خود می‌‌‌گویند: دلم می‌خواهد راه بروم، نمی‌خواهم برسم! ولی کسانی که می‌گویند: می‌خواهم آنجا برسم، ‌ بدبخت هستند. رسیدن یعنی مرگ. آدم وسط راه فقط لحظه‌های کوتاهی می‌تواند استراحت کند.
hani
حقیقت با کنار هم گذاشتن حقیقت‌های مختلف به وجود می‌آید.
saeed_vadi
حتماً یک روز در مورد این عشق و دوست داشتن با هم صحبت می‌کنیم. واقعیت این است که من هنوز هم نفهمیده‌ام. این عشق چیست؟ من فکر می‌کنم این عشق یک دروغ بزرگ است که برای مشغول کردن مردم درست شده است. همه‌ی آدم‌ها مدام راجع به عشق حرف می‌زنند؛ کشیش‌ها، آگهی‌های بازرگانی، نویسنده‌ها و شعرا، آدم‌های سیاسی و آخر سر کسانی که به راستی عشقی دارند. من از این کلمه‌ی پر فریب که همیشه و با هر زبانی مهمترین حرف آدمهاست، نفرت دارم.
باران
دلهره و استرس و ضربه‌های روانی بیشتر از ضربه‌های جسمانی به زن حامله آسیب می‌رساند. باعث می‌شود که رحم دچار انقباض شدید شود و زندگی جنین به خطر بیفتد.
saeed_vadi
یک زن و مرد با هم آشنا می‌شوند. کم‌کم از یکدیگر خوششان می‌آید و همدیگر را دوست دارند شاید عاشق هم شوند... بعد از مدتی همدیگر را دوست ندارند. حتی از هم بدشان هم می‌آید. آرزو می‌‌کنند کاش اصلاً با هم آشنا نشده بودند. چیزی را که دنبالش می‌گشتم بالاخره فهمیدم؛ بچه.
saeed_vadi
هیچ آدمی بدون نطفه‌ی اولیه به دنیا نمی‌آید. همان قطره‌ی نوری که تخمک را سوراخ کرده بود، مال او بود. نصف وجودت مال او است. چیزی که هر دو تا مان تو فراموش کرده بودیم.
saeed_vadi
اگر پسر باشی حقارت و ظلم‌ها برایت طور دیگری هستند. فکر نکن زندگی برای مردها خیلی آسان است. اگر قوی باشی زیر بار مسئولیت له‌ت می‌کنند. به این دلیل که ریش‌ داری، اگر محتاج توجه و محبت بودی یا گریه کردی به تو می‌خندند. باید توی جنگ یا بکشی یا کشته شوی.
saeed_vadi

حجم

۸۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۸۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۲۸۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد