بریدههایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۳٫۹
(۱۱۴)
اگر یک زن با شما همبستر شود مثل یک فاحشه با او رفتار میکنید. توی هیچ لغتنامهای معنی فاحشه این نیست. چند هزار سال است که شما کلمهها و بیعدالتیها و امر و نهیهایتان را به ما تحمیل کردهاید. هزاران سال است که ما را میان قید و بند مادرانه زندانی کردهاید. هر زنی را به چشم مادر میبینید. از هر زنی حتی دخترتان توقع دارید مثل مادر با شما رفتار کند. شما معتقدید ما زور شما را نداریم و با سوء استفاده از همین زور ما را مجبور میکنید حتی کفشهایتان را واکس بزنیم. معتقدید ما عقل نداریم اما از همین عقلامان در همهی کارهایتان حتی کارهای مالی هم استفاده میکنید. شما همیشه، حتی وقتی ریشهایتان هم سفید شده، باز بچه هستید. بچههایی که ما باید به آنها غذا بدهیم، تر و خشکشان بکنیم و حتی توی پیری هم از آنها مواظبت کنیم. از شماها متنفرم و نیز از خودمان که نمیتوانیم بدون شما زندگی کنیم.
سمیه
حاملگی، مجازاتی نیست که طبیعت برای یک لحظه غفلت به انسان تحمیل کند. معجزهای است که باید روال طبیعی خود را مثل درختها و ماهیها طی کند.
سمیه
خانواده سلاح نظامی است که به هیچ کس اجازهی آزادی نمیدهد. خانواده چیز مقدسی نیست. فقط چند تا مرد و چند تا زن هستند که با هم همنام هستند و زیر یک سقف زندگی میکنند. بیشتر مواقع علاقهای هم به همدیگر ندارند. با اینحال نسبت به هم وابستگیهایی پیدا میکنند مثل درختهایی که توی طوفان میایستند، توی وجود ما رشد میکنند.
مثل تشنگی و گرسنگی نمیشود با آنها جنگید. حتی با منطق و عقل نمیشود آنها را کنار زد. آدم فکرمیکند که از دست آنها فرار کرده ولی ناگهان میبیند که جلویش سبز شدهاند و سنگدلانه و با بیرحمی طناب اسارت دورش بستهاند و دارد خفه میشود. به جز این اسارتها، بندگیهای دیگری هم هست که باید آنها را هم بپذیری. اسیریهایی که هزاران مورچهی این لانهی بزرگ تو را در بر میگیرند. آن هم عادتها و قانونهایشان است
سمیه
آزادی بیشتر یک رؤیاست. یا مثل تصورات قبل از تولد است. رؤیایی است که قبل از تولد داشتهای چون آن موقع تنهایی
سمیه
خیلی از آدمها فکر میکنند اگر یک زن و مرد با هم به رختخواب بروند گناه میکنند. فکر میکنند اگر میخواهند گناه نکنند باید بچهدار نشوند. به راحتی میشود فهمید چه کسی گناه میکند و چه کسی گناه نمیکند پس بهتر است هیچکداممان گناه نکنیم. تا همه پیر شویم و دنیا پر شود از پیرمرد و پیرزن که دیگر نمیتوانند بچه به دنیا بیاورند. کمکم نسل انسانها رو به نابودی میرود و مثل فیلمهای تخیلی که مریخ را که پر از خانههای مخروبه که ارواح در آنها رفت و آمد میکنند، ارواح کسانی هستند که میتوانستند زندگی کنند ولی نخواستند بچههایی که هیچ وقت به دنیا نیامدند.
سمیه
ذهن ما پر از چیزهای متناقض است. بعضی وقتها چیزی توی ذهنت منطقی به نظر میرسد ولی وقتی فکر میکنی میبینی عکس آن چیز هم درست است. ممکن است چیزی که حالا به نظرم درست و منطقی میآید فردا با اشارهی یک انگشت کاملاً دگرگون شود
سمیه
امیدوارم به این نتیجه رسیده باشی که زندگی کردن ارزش سختی کشیدن را دارد! حتی اگر این دردها منجر به عذاب کشیدن و مردن شود.
mahta
آدم وقتی احترام میبیند که خودش به دیگران احترام بگذارد. وقتی کسی به خودش ایمان دارد، دیگران هم به او ایمان میآورند.
mahta
حرکت به سمت مقصد ارزندهتر از رسیدن به مقصد است وقتی پیروز میشوی یا راه تمام میشود و به مقصد میرسی توی خودت یک خلاء احساس میکنی.
reza ghavipor
کودکم! زندگی یعنی خسته شدن. یعنی جنگ که هر روز و هر روز ادامه دارد و تمام نمیشود و برای شادیهایش که عمرشان یک لحظه بیشتر نیست، باید بهای زیادی پرداخت کنی.
reza ghavipor
حجم
۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
قیمت:
۷,۰۰۰
۳,۵۰۰۵۰%
تومان