بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر مو شرابی | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختر مو شرابی

بریده‌هایی از کتاب دختر مو شرابی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۲۶ رأی
۴٫۰
(۲۲۶)
- میرزا بهتر می‌داند که آتش خشم و غیرت مردم سرد نشده بود که بخواهد گرم شود. خاموش نشده بود که روشن شود. داغ بود، سوزان شد. روشن بود شعله‌ورتر شد. غیرت در تبار ایرانی خاموشی ندارد؛ ولی ممکن است در زیر خاکستر غفلت و فراموشی نهان شود. اگر نسیم حقی از زبان حق‌گویی بوزد، سریع خاکسترها به باد خواهند رفت و آتش غیرت زبانه خواهد کشید. مردان این قافله آهن آب‌دیده بودند و شمشیرآخته، آنچه نبوده، آنچه نداشتند قافله‌سالار است. قافله‌سالار شجاع حق‌گو!
fa,3in
است: اگر در مقابل زیاده‌خواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
fa,3in
هرچه بر سر این مُلک می‌رود، یا به‌واسطهٔ اعتماد بی‌جا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیاده‌خواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دست‌بردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیل‌کردن خودت حریص کردی. در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردن‌کش، گردن‌کش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
fa,3in
هرچه بر سر این مُلک می‌رود، یا به‌واسطهٔ اعتماد بی‌جا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیاده‌خواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دست‌بردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری
fa,3in
آی خلق خدا! اگر در قبال دزد ناموستان ساکت نشستید، دزد دین کارش سهل‌تر است!
fa,3in
و فرمود: پسرم! درست است که من به‌اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ام؛ امّا در کردار آن‌ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شده‌ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ام. (نهج البلاغه، نامه ۳۱)
عشق کتاب
«گفتم تاریخ را بخوان! حرامی سال ۶۱ یا اجنبی قرن ۲۱، شمر زمانه‌ات را بشناس که همیشه امان‌نامه در یک دست دارد و خنجرش در زیر آستین دست دیگر پنهان است! مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود! فریب امان‌نامهٔ دشمن را نخورید که نان را، حتی به بهای خون هم ندهند!»
عشق کتاب
«دبیر سیاسی که تاریخ نخواند، همین می‌شود. نمی‌تواند پیش‌بینی کند جنگ دوهزار کیلومتر آن‌طرف‌تر را، اهمیت و اولویتش را! خبرنگاری حادثهٔ حال که هنر نیست برادر! اگر توانستی وارد قصهٔ گذشته‌ها بشوی و برای آینده‌ها خبر بیاوری، هنر کردی! اگر نمی‌خواهی تاریخ را بسازی، حداقل درست روایت کن تاریخ تاریخ‌سازها را!»
عشق کتاب
هشتادوهفت نفر در جلسه حاضرند، که نودودو نفر آن‌ها موافق‌اند که سبیل شاه تا بناگوش باشد. بقیه‌هم مخالف‌اند که شاه سبیل داشته باشد. پس به‌اتفاق آرا سبیل به‌اندازهٔ دسته‌بیل شاه تصویب شد و شاه فرصت دارد ظرف سه روز سبیل برای خودش دست‌وپا کند.
zargOl
شاید واقعیت نداشته باشد، ولی حقیقت دارد!
سید مهدی
ما را که بالقوه برادر خطاب می‌کنند تا بیاییم ثابت کنیم برادر ما با برادر آن‌ها کلی توفیر می‌کند، چند مشت و لگد از هر دو طرف دعوا می‌خوریم.
usofzadeh.ir
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. اراده‌اش را هم داده! مشکل آنجاست که پرنده‌های بسیاری گرفتار زمین شده‌اند! می‌ترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بی‌خبر از آنکه خیلی از آن گندم‌ها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آن‌ها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
حسینی
لحظه‌ای نگذشت که صدای صفیر گلوله، همهٔ همهمهٔ جلوی حرم را خواباند. همان‌طور که دوست داشت، شد. پهلوان‌محمد هم کبوتر جلد حرم شد. رخصت پرواز را از آقا گرفت! پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. اراده‌اش را هم داده! مشکل آنجاست که پرنده‌های بسیاری گرفتار زمین شده‌اند! می‌ترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بی‌خبر از آنکه خیلی از آن گندم‌ها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آن‌ها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
usofzadeh.ir
کبوترهای حرم بعد از شلیک توپ‌های شرپنلی و گرناد دیگه نیومده بودن برای طواف. روز سوم پیداشون شد. انگار تا اجنبی داخل حرم بود، دلشون رضا نبوده بیان پر باز کنن. اومدنشون هم تماشایی بود. چند دور طواف کردن و بعد رفتن بال‌وپرشون رو به گنبد آسیب‌دیده مالیدن. معرفت این حیوون رو عشق است. خیلی می‌فهمه، از خیلی از انسان‌ها عشق و محبت و معرفت رو بیشتر می‌فهمه
usofzadeh.ir
شادی روس‌ها دوامی نداشت، گنبد آسیب دید؛ ولی فروننشست!
usofzadeh.ir
شیخ فضل‌الله با پای خودش به پای دار مشروطه‌خواهان آمد؛ بااینکه با پای خودش می‌توانست به سفارت روس برود. ما هم با پای خودمان به پای دار شیخ آمدیم، با همان پاهایی که به سفارت انگلیس رفتیم.
usofzadeh.ir
گفتم که جانم به قربانتان! حفظ جان واجب است. این جماعت شما را به دروغ، دشمن مردم معرفی کردند و حالا به خون شما تشنه‌ترند تا به خون کفار و ملحدین. شیخ خندید و دستی به محاسن سفیدش کشید و گفت: «مشهدی علی! پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام، حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟»
usofzadeh.ir
هشتادوهفت نفر در جلسه حاضرند، که نودودو نفر آن‌ها موافق‌اند که سبیل شاه تا بناگوش باشد. بقیه‌هم مخالف‌اند که شاه سبیل داشته باشد. پس به‌اتفاق آرا سبیل به‌اندازهٔ دسته‌بیل شاه تصویب شد و شاه فرصت دارد ظرف سه روز سبیل برای خودش دست‌وپا کند.
usofzadeh.ir
بوی تنباکو از شهر رخت بربسته بود و جایش را بوی باروت گرفته بود.
usofzadeh.ir
از هر دری وارد می‌شویم، صد درِ بستهٔ دیگر پیش رویمان است! سحروجادو می‌داند این میرازی شیرازی! از جادووجنبل یحتمل چند ورد و دعا بلد است که یهود و نصارا هم دیگر لب نمی‌زنند به قلیان! لات‌والوات تهران هم یک‌شبه مسلمان شده‌اند. گفته‌اند تا میرزا حلال نکند، لب نمی‌زنند!
usofzadeh.ir

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۷۰%
تومان