بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۲۶)
میرزای شیرازی از عتبات، چند کلمهای حکم دادهاند که تکلیف از امروز بر من و شما تمام است. بر شماست حکم میرزا را در هر کویوبرزن به گوش خلقالله برسانید و به روی کاغذ آورده، بر درب مساجد و تکایا بزنید.
میرزا شیرازی فرموده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان است؛ حرره الاقل، محمدحسن الحسینی»
میرزا هنوز پایش به پلهٔ پایین منبر نرسیده بود که صدای شکستن چند قلیان از انتهای مسجد به گوش رسید و مردم با تکبیر همراهی کردند.
usofzadeh.ir
در تبریز، آخوندی به نام حاجمیرزا جوادآقا رفته است بالای منبر و گفته است قاجارها مملکت را قطعهقطعه کردهاند و فروختهاند به فرنگیها!
رنگ صدراعظم چون گچ، سفید است و رنگ شاه چون لبو، سرخ! یکی از شدت ترس و دیگری از شدت عصبانیت.
- در شیراز چهکسی به رعیت پاپتی دستور به شورش داده؟
- شیخی است به نام فالسیری! رفته است بالای منبر، از زیر عبا شمشیر درآورده است که اگر اجنبی پا به شیراز بگذارد برای اجرای انحصار دخانیات، با همان قمیهقیمهاش خواهد کرد!
- غلط کردهاند پدرسوختهها! از عطوفت شاه سوءاستفاده میکنند آخوندهای یکلاقبا!
usofzadeh.ir
- آخوندی است به نام آقانجفی اصفهانی. راپورت دادهاند در مساجد و معابر اعلانات چسبانده است و استعمال تنباکو را حرام کرده. رفته است بین مردم و گفته است عملهجات دخانیات نجساند و نباید به حمام و مسجد و سقاخانه راهشان داد.
- پس این شازدهٔ ما چه غلطی میکرده است در اصفهان، که یک آخوند چنین حیثیت مملکت را بازی گرفته؟ انگلیسیها اگر بفهمند، دیگر پا پیش نخواهند گذاشت برای معامله با ما.
- قربانتان گردم. ظلالسطان از مذاکره تا تهدید را در پیش گرفته است. به شیخ نجفی پیام داده که شراب از تنباکو نجستر است، چرا برای شراب سخنی نمیگویید؟
usofzadeh.ir
«دنیا که تموم نمیشه، ما آدمها هستیم که کم میاریم، که میبریم، که پنچر میشیم، که خسته میشیم. چرا اینقدر ناامیدی، آقا بهرام؟»
شکوفا
«خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دلهای خواب را هم نهیب میزند.»
شکوفا
گفتم «متحیرم از این تسلط سرگوراوزلی به زبان و رعایت آداب در احترام به شاه ایران و اینکه سبب افتخار ایران است که اینچنین سفیر یک کشور قدرتمند در مقابل شاه ایران کرنش میکند.» شاه خندید.
- متحیر نشو جوان! از انگلیسیجماعت هرچه بگویی برمیآید! زیرکاند و ناقلا! اگر میرغضب ما با تیزی دشنه سر میبرد، انگلیسیجماعت با پنبه سر میبرد
شکوفا
نحسی قاجار دامن رعیت را میگیرد و خوشیاش شازدههای قجر را.
شکوفا
«اگر میخواهی یکی را ببینی که خدا از فرش به عرشش برده است، انیسالدوله را ببین. انیسالدوله رعیتزاده است. یتیم بوده و عمویش سرپرستی میکرده طفل معصوم را. شاه که در جوانی زیاد شکار میرفته، در یکی از شکارگاههای نزدیک سلطانیه دختربچهای را دیده است پرشروشور بههمراه پیرمردی در چراگاه که پی بز و گوسفندان میدویده. شاه هم چند سؤال پرسیده و دختر با شیرینزبانی و حاضرجوابی دل شاه را برده است. بعد دستور میدهد به ملازمانش که بیاوریدش به دربار که ندیمهٔ جیران بانو شود.
جیران را من دیده بودم. جزو زنان خوب شاه بود. جیران عمرش زیاد به این دنیا نبود. او که رفت، دیگر انیس میوهٔ آمادهٔ چیدن بود. شاه هم معطل نکرد و به عقدش درآورد.
usofzadeh.ir
هرچقدر بانو انیسالدوله صحبت میکرد، به نفوذ کلام او در دربار و میان دولتمردان بیشتر پیمیبردم
usofzadeh.ir
«قرار نبود یک اعتراض انتخاباتی به یک جنگ عقیدتی برسد. قرار نبود خیمهٔ عزا به آتش کشیده شود.
شکیبا
فاتحان تهران دادگاه تشکیل دادند و حکم اعدام شیخ را صادر کردند. روز اعدام، میدان توپخانه مملو از جمعیت بود، شیخ عمامهاش را از سر برداشت و بهطرف مردم پرتاب کرد. گفت: «از سر من این عمامه را برداشتهاند. از سر همه برخواهند داشت.» بعد قرآن خواند. بازهم نفهمیدیم شیخ چه گفت. یک بار در ری به سیدعبدالله هشدار داد، یک بار پای چوبهٔ دار.
منصور حلاج روی چوبهٔ دار اسرار هویدا میکرد و ما سنگ میزدیم.
شکیبا
هرچه بر سر این مُلک میرود، یا بهواسطهٔ اعتماد بیجا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیادهخواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیلکردن خودت حریص کردی.
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
DANIAL
انگلیسیها نیتشان خیر بود. از نجف و کربلا هی نفوس بد زدند که انگلیسیها فلان و بهماناند. این جماعت آخوند هم از همان اول با ترقی مملکتساز مخالف نواختند. تعامل با دیگر ممالک عالم را تاب نداشتند. فکر میکردند اگر پای اجنبی به این خاک باز شود، عمامه از روی سرشان برمیدارند؛ برای همین بنا بر مخالفت گذاشتند و شیرینی این قراردادها را چون زهر هلاهل کردند به کاممان.
DANIAL
پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
زهره
عمری روضه شنیدم و حالا چند کیلومتر آنطرفتر همین روضهها دارد تکرار میشود و نمیتوانم ادعای شیعهبودن بکنم و ساکت بنشینم!
زهره
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
زهره
غیرت فرهاد داره این سید برای شیرینهای این مملکت تا دست دراز اجنبی و اجنبیپرست رو قطع کنه
مکروبه
خون مظلوم آتش در نیستان است!
usofzadeh.ir
گلستان قجر، برزخ بود برای این ملک و ترکمانچایش زبانهٔ آتش دوزخ.
usofzadeh.ir
ایها الناس، حرف اول و آخر من با شما جماعت این است: اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
usofzadeh.ir
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۷۰%
تومان