بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۲۶)
لات هم که باشی برای خودت خطوخطوطی داری. چهار تا معرکهگیری و شکستن شیشه و لیچار بار مخالفان دولت روس کردن توفیر دارد تا بیناموسیو بیرگی.
feri
اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
feri
هرچه بر سر این مُلک میرود، یا بهواسطهٔ اعتماد بیجا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیادهخواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیلکردن خودت حریص کردی.
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
feri
طی ده سال گذشته با تحمیل دو معاهدهٔ ذلتبار، هفده شهر قفقار، هفده پارهٔ تن ایران را از ما جدا کردند. خبر دارید در این مدت چه بر سر مسلمانان و شیعیان علی در این مناطق گذشته؟
feri
«یعنی قربان تفاهم را زیر پا گذاشتند؟»
- پاره کردند بیپدرها! ما تعهد کرده بودیم که جلوی قشونکشی فرانسویها از خاک ایران بهسوی هند را بگیریم و اگر افغانها در سرشان هوای حمله به هند را داشتند، جلویشان بایستیم. ما پای حرفمان ایستادیم. نه گذاشتیم دست فرانسه به هند برسد و نه افغانها را اجازهٔ شورش دادیم.
با تعجب پرسیدم: «یعنی انگلیسیها در زمان آغاز حملهٔ روسها به گرجستان به تعهدشان عمل نکردند؟ اگر شما هرچه قرار بود انجام دهید، عمل کردید، مشکل کجا بود؟»
- رویشان زیاد بود بیشرفهای لاکردار. به سنگ پای ولایت قزوین ما گفته بودند زکی! جزایر و بنادر جنوب ایران را پاداش میخواستند در ازای کمک.
feri
مقابل اجنبی و اجنبیپرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت میزنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین میزنن، عزتت رو بر باد!
ملیکا
«گفتم تاریخ را بخوان! حرامی سال ۶۱ یا اجنبی قرن ۲۱، شمر زمانهات را بشناس که همیشه اماننامه در یک دست دارد و خنجرش در زیر آستین دست دیگر پنهان است! مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود! فریب اماننامهٔ دشمن را نخورید که نان را، حتی به بهای خون هم ندهند!»
کاربر ۷۷۹۰۹۷۷
هرچه بر سر این مُلک میرود، یا بهواسطهٔ اعتماد بیجا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیادهخواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود.
کاربر ۷۷۹۰۹۷۷
همهٔ ما انسانها یک قصه داریم، مهم این است که این قصه را خودمان بنویسیم نه اینکه برایمان بنویسند! شاید شروعش با ما نباشد، ولی باید سعی کنیم پایانبندی قصهٔ زندگیمان با خودمان باشد!
شیدا، قصهٔ ما چی شد؟ خودمان
ک مثل کتاب…
آقا بهرام، سیدالشهدا اگه امروز عزیزه، اگه سالاره، اگه پرچمش بالاست بین لوتیها، چون سر خم نکرد جلوی اشقیا! بدنش افتاد وسط گودی قتلگاه زیر دستوپا ولی عزتش نه! جسمش خاکی شد ولی اسمش نه!»
ک مثل کتاب…
بخوام در یک کلام بگم؛ شعبون لات بود و طیب لوتی!
ک مثل کتاب…
همهٔ ما انسانها یک قصه داریم، مهم این است که این قصه را خودمان بنویسیم نه اینکه برایمان بنویسند! شاید شروعش با ما نباشد، ولی باید سعی کنیم پایانبندی قصهٔ زندگیمان با خودمان باشد!
Sari
در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیلکردن خودت حریص کردی.
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
Sari
رفیقباز بودی یا نه؟ آدم رفیقباز جونش برای رفیقش درمیره. خار به پای رفیقش بره، انگار تیغ به چشمش رفته. آهش به آه رفیقش بنده. دَمش به دَم رفیق. رفیقت که حالش خوب باشه، حالت خوبه. وای به روزی که رفیقت زمینگیر بشه و امید از خونش کوچ کنه و بره. غصهٔ رفیق از غصهٔ خود آدم سنگینتره. کمر رو خم میکنه و مو رو سفید.
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی را نقشهای. شاهکلید برای صندوقهای کمارزش و گنجهای بیبهاست. هرچقدر گنجت گرانبهاتر، کلید صندوقش کمیابتر. کلید صندوق دل را هرکسی ندارد. کلید عقل در قفل دل نمیچرخد. دل را حرف دل باید.
کاربر ۴۰۹۵۴۶۹
ایها الناس، حرف اول و آخر من با شما جماعت این است: اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
م.ظ.دهدزی
هرچه بر سر این مُلک میرود، یا بهواسطهٔ اعتماد بیجا به اجنبی است یا کوتاهی در مقابل زیادهخواهی او. در مقابل اجنبی اگر گردن کج کردی، تا به زانویت ننشاند، دستبردار نخواهد بود. وقتی سر تسلیم فرودآوردی، سر ذلت هم باید فرودآوری. وقتی خودت را علیل نمایاندی، او را برای ذلیلکردن خودت حریص کردی.
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
م.ظ.دهدزی
و فرمود: پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
پایان
زینب
طیب پای معرفتش جون داد. یکی از شیخهای تهرون پیام داد که حر هم احترام حضرت زهرا کرد که حر شد. آقا طیب حرمت حضرت زهرا رو نگه داشت که عاقبتبهخیر شد.
مامانی
شعبون سگ اجنبی بود، استخون میگرفت و دم تکون میداد ولی طیب نه. طیب تو کودتا بود، پول هم پخش کرد؛ ولی از اجنبی پول نگرفته بود. آب طیب با اجنبی داخل یه جو نمیرفت. طیب میدوندار بود که دم تودهایها رو قیچی کنه، نه اینکه مثل شعبون دمپَر فاحشههای شهرنو، مزدور انگلیس بشه.
مامانی
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۷۰%
تومان