بریده‌های کتاب دختر مو شرابی
کتاب دختر مو شرابی اثر محمد حسین‌زاده

کتاب دختر مو شرابی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۱۸ رأی
۴٫۰
(۲۱۸)
«خون است که مرد را از نامرد جدا می‌کند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دل‌های خواب را هم نهیب می‌زند.»
زهره
قیمت کدام هدیه برابری می‌کند با گوشهٔ لبخندی از یار
مکروبه
هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی را نقشه‌ای. شاه‌کلید برای صندوق‌های کم‌ارزش و گنج‌های بی‌بهاست. هرچقدر گنجت گرانبهاتر، کلید صندوقش کم‌یاب‌تر. کلید صندوق دل را هرکسی ندارد. کلید عقل در قفل دل نمی‌چرخد. دل را حرف دل باید.
ahlam
و فرمود: پسرم! درست است که من به‌اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ام؛ امّا در کردار آن‌ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شده‌ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ام.
Ali Ghamari
«گفتم تاریخ را بخوان! حرامی سال ۶۱ یا اجنبی قرن ۲۱، شمر زمانه‌ات را بشناس که همیشه امان‌نامه در یک دست دارد و خنجرش در زیر آستین دست دیگر پنهان است! مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود! فریب امان‌نامهٔ دشمن را نخورید که نان را، حتی به بهای خون هم ندهند!»
Ali Ghamari
اگر در مقابل زیاده‌خواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید!
zoha
در مقابل متکبر باید متکبر بود. در مقابل گردن‌کش، گردن‌کش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد.
zoha
آقا بهرام مقابل اجنبی و اجنبی‌پرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت می‌زنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین می‌زنن، عزتت رو بر باد! من تو این سید عزت می‌بینم! این سید خونش برای این ملت به جوش اومده! غیرت فرهاد داره این سید برای شیرین‌های این مملکت تا دست دراز اجنبی و اجنبی‌پرست رو قطع کنه! آقا بهرام طناب دار یا جوخهٔ اعدام برای من شیرین‌تره تا ذلت تهمت به پسر حضرت زهرا!
BookWorm
تو اون سال‌ها هیچ‌چیز و هیچ‌کسی جلودارم نبود و زمین‌گیرم نکرد، جز دختر یکی‌یه‌دونهٔ حاج حبیب گیوه‌چی! حجره‌ش ته همین کوچه بود. آخرین مغازه‌ای که می‌رسید به حرم. اول بار پیشخون حجرهٔ پدرش دیدمش که پوشیه‌کنارزده و گرم گفت‌وگو با حاج‌حبیب بود. یه لحظه نگاهش با نگاهم گره خورد. لبخند ظریفی روی لب‌هاش بود، یا برق چشم‌هاش یا... هرچی بود، دلم لرزید و پام سست شد. اون روز پوشیه انداخت، به اخم یا به ترس سربرگردوند و جمله‌ای به حاج‌حبیب گفت و مثل شیری که آهوی شکارش رو به نیش گرفته و پیروزمندانه شکارگاه رو ترک می‌کنه، رفت. رفت و دلم رو بُرد. رفت و هواییم کرد. رفت و زمین‌گیرم کرد. رفت و تپش قلب اومد سراغم. رفت و نفسم رو به شماره انداخت. رفت و چاقوکش محل رو خط‌خطی و کاردی کرد. اسب تازی بودم که با یک نگاه، اهلی شده بودم. گرگ درندهٔ محله بودم و سگ اهلی گله شدم.
BookWorm
دم خمینی گرم! من‌یکی که جگرم حال آمد چهار تا بچه‌جغله از دیوار سفارت رفتند بالا و آن فلان‌فلان‌شده‌ها را چشم بستند و ردیف کردند جلوی دوربین‌های دنیا! سگ شرف دارد به این سگ‌مصب‌ها!
شهید مریم فرهانیان

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان