بریدههایی از کتاب دختر مو شرابی
۴٫۰
(۲۱۸)
فقرهٔ شعبون با فقرهٔ طیب، زمین تا آسمون فرق داشت داداش! شعبون، دودی بود که چشم رو میسوزند و طیب، آتیشی بود که وجودت رو گرم میکرد.
شعبون، چشمش پی ناموس مردم بود و طیب، چشمی رو که پی ناموس میافتاد، کور میکرد.
شعبون زیر لنگت میزد تا هفت بار ملق بخوری و نقش زمین بشی، طیب میدید زمین خوردی دستت رو میگرفت و بلندت میکرد.
شعبون، نمک روی زخم بود و طیب، مرهم و دوای زخم.
شعبون، آخر لمپنها بود و جاهلها، طیب، آخر بامرامها و باغیرتها!
بخوام در یک کلام بگم؛ شعبون لات بود و طیب لوتی!
عشق کتاب
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
عشق کتاب
و فرمود: پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
روژینا
رفیقباز بودی یا نه؟ آدم رفیقباز جونش برای رفیقش درمیره. خار به پای رفیقش بره، انگار تیغ به چشمش رفته. آهش به آه رفیقش بنده. دَمش به دَم رفیق. رفیقت که حالش خوب باشه، حالت خوبه. وای به روزی که رفیقت زمینگیر بشه و امید از خونش کوچ کنه و بره. غصهٔ رفیق از غصهٔ خود آدم سنگینتره. کمر رو خم میکنه و مو رو سفید.
روژینا
اگر سارق از پرچین خانه وارد شد و کسی راهش را نبست، راهزنان دیگر همان راه را خواهند آمد.
روژینا
و فرمود: پسرم! درست است که من بهاندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ امّا در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام.
(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
usofzadeh.ir
قرار بود سگ گلهٔ ما باشند، همپیالهٔ شغالها شدند.
usofzadeh.ir
داغ سخت است! داغ جوان دیدن سختتر! داغ خون بهناحقریختهخیلی سختتر!
usofzadeh.ir
آقا بهرام طناب دار یا جوخهٔ اعدام برای من شیرینتره تا ذلت تهمت به پسر حضرت زهرا!
usofzadeh.ir
حر هم احترام حضرت زهرا کرد که حر شد. آقا طیب حرمت حضرت زهرا رو نگه داشت که عاقبتبهخیر شد.
usofzadeh.ir
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان